جامعهالمصطفی، حوزه و جامعه اسلامی برای گسترش پیروزی انقلاب وظیفه دارد که قرآن و عترت را به جایگاه اصلی برساند زیرا این امت وارثان انبیا هستند.
جامعهالمصطفی، حوزه و جامعه اسلامی برای گسترش پیروزی انقلاب وظیفه دارد که قرآن و عترت را به جایگاه اصلی برساند زیرا این امت وارثان انبیا هستند.
مطابق آنچه از نصوص قرآن کریم و اخبار و روایات متواتر و غیر قابل انکاری که از رسول اکرم(صلی الله و علیه وآله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) رسیده است استفاده می شود، هیچ کس بلافاصله پس از مرگ وارد عالم قیامت کبری نمی شود، زیرا قیامت کبری مقارن است با یک سلسله انقلاب ها و دگرگونی های کلی در همه موجودات زمینی و آسمانی.
هنگام قیامت کبری هیچ چیزی در وضع موجود باقی نمی ماند. به علاوه در قیامت کبری اولین و آخرین جمع می شوند و ما می بینیم که هنوز نظام جهان برقرار است و شاید میلیونه ها و بلکه میلیاردها سال دیگر نیز برقرار باشد و میلیاردها میلیارد انسان دیگر بعد از این بیایند.
همچنین از نظر قرآن کریم هیچ کس در فاصله مرگ و قیامت کبری در خاموشی و بی حسی فرو نمی رود، یعنی چنین نیست که انسان پس از مردن در حالی شبیه بیهوشی فرو رود و هیچ چیز را احساس نکند، نه لذتی داشته باشد نه المی، نه سروری داشته باشد و نه اندوهی، بلکه انسان بلافاصله پس از مرگ وارد مرحله ای دیگر از حیات می گردد که همه چیز را حس می کند، از چیزهایی لذت می برد و از چیزهای دیگر رنج، البته لذت و رنجش بستگی دارد به افکار و اخلاق و اعمالش در دنیا. این مرحله ادامه دارد تا آنگاه که قیامت کبری به پا شود.
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولا (احزاب72) ما این امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم، از تحمل آن سرباز زدند و از آن ترسیدند. انسان آن امانت بر دوش گرفت، که او ستمکار و نادان بود.
آیه مورد بحث حکایت از آن دارد که خداى تعالى چیزی را به انسان به ودیعه سپرده، تا انسان آن را براى خدا حفظ کند و سالم و مستقیم نگه بدارد، و سپس به صاحبش یعنى خداى سبحان برگرداند.
انسان عقل دارد و قلب. با عقل میشناسد و با قلب عاشق یا متنفر میگردد.
هر چند قبل از «شناخت = معرفت»، نه عشقی حاصل میگردد و نه تنفری، اما پس از شناختِ (کم یا زیاد هر چیزی)، انسان نسبت به آن یا جاذبه پیدا میکند و یا دافعه. یا خوشش میآید و یا بدش میآید، یا محبت پیدا میکند و یا تنفر. در نتیجه یا به سوی آن حرکت میکند یا سعی میکند از آن دور شود.
*- پس، نکتهی بسیار حایز اهمیت و قابل تأمل و توجه این است که انسان همیشه به دنبال محبوب و معشوق خودش میرود و نه به دنبال معروف و شناخته شدهی خودش.
خیلیها، بسیاری از چیزهایی که خوب یا بد تلقی میشوند را میشناسند، اما این شناخت دلیل نمیشود که حتماً به سمت آنها روند. به عنوان یک مثال بسیار ساده: همه استادیوم آزادی در تهران را میشناسند، اما این دلیل نمیشود که همه به آن استادیوم بروند، بلکه فقط کسانی که دوست دارند میروند و چقدر هم برایشان مهم است.
*- منشأ و جهت حرکت حیوانات، «شهوت و غضب» است که در غریزهی حیوانی آنها نهادینه شده است و منشأ حرکت انسان «حبّ و بُغض» است، که در روح، جان و قلب آنها نهادینه شده است.
حضرت علی علیه السلام در خطبه 182 نهج البلاغه در مورد قرآن می فرماید: فالقرآن آمر زاجر و صامت ناطق حجة الله على خلقه اخذ علیه میثاقهم و آرتهن علیه انفسهم اتم نوره و اکمل به دینه; «قرآن امر کننده و نهى کننده است و - برحسب ظاهر خاموش است ولى - در واقع - گویا و حجت و برهان خدا بر بندگان است که از ایشان بر آن پیمان گرفت و آنها را در گرو آن قرار داد. نور آن را تمام گردانید و دین خود را به سبب آن کامل کرد.
در این مقاله ابتدا در مورد حجیت قرآن کریم در نهج البلاغه مطالبی را به طور خلاصه بازگو می کنیم و در ادامه کتاب «قرآن در نهج البلاغه» را به شما عزیزان معرفی خواهیم کرد: