السلام علیک یا جواد الائمه
پنجشنبه, ۱۷ خرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۰۰ ق.ظ
یامن له الدنیاوالأخره
شرایط لازم برای امامت
شرائط امامت:1-تعیین از طرف خدا 2-علم گسترده 3-عصمت و عدالت. شرائط امامت اینهاست اول ابد خدا تعیین کند چرا؟ امامت مثل رئیس جمهوری نیست که بگوئیم مردم یا مثل نمایندگی مجلس نیست که بگوئیم مردم رأی بدهند امام باید از طرف خدا باشد چون بناست دست بشر... اصلاً دست بشر را توی دست غیر معصوم گذاشتن ظلم به بشریت است امام باید معصوم باشد و عصمت را جز خدا کسی خبر ندارد فقط خدا میداند کی معصوم است و کی معصوم نیست من چه میدانم... الان شما میدانید لغزشهای من چیه؟ من میدانم لغزش شما چیه؟ انسان لغزش کار است آن انسانی که معصوم است فقط معصوم... این حرف مال بوعلی سینا است میگوید عصمت را هیچکس نمیتواند راهی برای... هر چه هم شما به مغزت فشار بیاوری هزاران ساعت هم فکر کنی از طریق فکر و عقل نمیشود فهمید کی معصوم هست کی نیست عصمت یک چیزی است که... یک حالتی است، ملکهای است، خصلتی است... اینرا فقط خدا میداند چون خدا خبر دارد امام هم باید خدا هدایت کند نیاز بشر به امام مثل همان نیاز بشر به پیغمبر است پیغمبر را باید خدا تعیین کند امام هم جانشین است امامت و رسالت اینها یک حقیقت است همینطور که میگوئید رسول را باید خدا تعیین کند؟ امام را هم باید خدا تعیین کند بنابراین همینکه ما نصی داشتیم یعنی صراحت بود که خداوند تعیین کرده یا پیغمبر بر خدا به امر خدا تعیین کرده همین کافی است.
دوم علم غیب، یعنی هر چه از او بپرسیم بتواند جواب بدهد عصمت،علم غیب تصریح از طرف خدا اینها شرط امامت است اما اینکه حالا امام چند کیلو باشد قدش چقدر باشد آقا یک استاد دانشگاه شرائط اش چیه؟ صلاحیتش اینست که هر چه دانشجو میخواهد، هر چه دانشجو از او میپرسد جواب بدهد حالا رنگ کفشش رنگ کت و شلوارش وزن استاد، سن استاد، شهری است یا دهاتی مادرش کنیز است یا آزاد فقیر است یا پولدار اینها هیچ شرط نیست شما از رادیو میخواهید صدا را بشنوید گاهی یک رادیو کوچک 9 موج را میگیرد 10 موج را میگیرد گاهی یک رادیو قد یک بُشکه موج تهران را هم نمیگرد بنابراین ما از رادیو میخواهیم حرف را برای ما از امواج بگیرد و به ما تحویل بدهد ما از رادیو وزن نمیخواهیم از چشم میخواهیم ببیند گاهی یک چشم مورچه میبیند گاهی ممکن است یک چشم یک حیوان بزرگ نبیند. بنابراین این مسئله سن، البته این مسئله هم در همان زمان امام (علیه السلام) گاهی زمزمه شد که... البته خود امام هم متوجه میشد مثلاً میدید یک کسی نگاهش میکند میگفت شما بخاطر سن من نگاه میکنی شما چکار به سن من داری هر چه از من میخواهی بپرس جوابت را میدهم حالا اینکه امام است یکی از عزیزانی که از اوتاد است یک مسئلهای داشت صورتش یک نفر میگفت من دیدم این آقا دارد میآید نگاه به قیافهاش کردم مثلاً گفتم چرا چشمش همینطوره دماغش همینطوره کوشش همینطوره چرا مثلاً یقهاش همینطوره که میآمد حالا اسمش را ببرم میدانید کی را میگویم ولی اسمش را نمیبرم میگفت من توی ذهنم بود همینطور که نگاهش میکردم توی ذهنم راجع به همان عضو که مثلاً چرا مثلاً... رسید به من گفت سلام علیکم شما کا به مثلاً گوش من نداشته باش شما کار به دماغ من نداشته باش شما کار به لب من نداشته باش سوالی داری بفرما من جواب بدهم.
امامت، همراه با کرامت و معجزه
ما از امامت اینرا میخواهیم که از طرف خداباشد مطمئن باشیم معجزه داشته باشد ما الان شک داریم که امام جواد (علیه السلام) امام هست یا نه میرویم پهلوش میگوئیم آقا راستش را میخواهید ما شک داریم تو امام هستی یا نیستی این درخت خشک است الان یک دعا کن اگر روبروی چشمم سبز شد معجزه کردی من میفهمم امامی، اینجا امام اگر این کار را کرد امام است حالا سناش هر چه میخواهد باشد. خوب این یک مسئله... قرآن راجع به این چه میگوید؟
امامت در دوران کودکی
قرآن میفرماید وقتی آمدند سراغ مریم (علیه السلام)و گفتند چطور شده بچه دار شدی اشاره کرد به گهواره گفتند آخر بچه توی گهواره نمیتواند حرف بزند یکمرتبه توی گهواره گفت «انی عبدالله» من بنده خدا هستم «آتانی الکتاب و جعلنی نبیا» خدا من را نبی قرار داده این متن آیه قرآن است که عیسی (علیه السلام) در گهواره سخن گفت حضرت جواد (علیه السلام) و سایر ائمه و بزرگان ما گاهی به همین آیه تکیه میکردند. میگفتند قرآن میفرماید بچه در کودکی میتواند حرف بزند و از رسالت خودش خبر بدهد خوب... عرض کنم به حضور شما که یک کسی به امام جواد (علیه السلام) گفت بعضی به شما خورده میگیرند امام (علیه السلام) فرمود درباره کلام خدا چه میکنند؟ یک آیه داریم توی قرآن «قل هذه سبیلی» پیغمبر به مردم بگو راه من اینست «ادعو الی الله» من دعوت میکنم مردم را به سوی خدا «علی بصیرة» روی بصیرت و آگاهی مردم را به خدا دعوت میکنم «أنا ومن اتبعنی»، من و کسی که پیرو من باشد. حضرت علی (علیه السلام) در 10 سالگی به پیعمبر ایمان آورد و ایمانش هم قبول شد. ما در زمان خودمان محمد حسین طباطبایی را دیدیم که در سن 6 سالگی، 7 سالگی آمد مکه علمای کشورها که آمده بودند مکه همه میآمدند میگفتند. اصلاً گیج میشدند حتی یکی شان گفت «هذا مهدی »این امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است گفتند نه با این امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست خدا اراده کرده که به این کوچولو یک چیزهایی بدهد.
حتی یک مرتبه امام همچین نمیدانم حالا ناراحت شد یا نشد امام فرمود چقدر شما شک میکنید این علمی را که امام دارد اگر خدا خواسته باشد به یک پرنده هم میتواند بدهد در همین بمباران بم یک کودک سالم در میآید همه فامیل و بزرگهایش از دنیا میروند این همه تیر و چُدن و سنگ نمیدانم اینها هست یکوقت یا عنکبوت میآید دَم غار و پیغمبر (صلی الله علیه و آله) را (بگوئید) حفظ میکند گاهی یک شن طبس میآید هلی کوپتر آمریکا را سرنگون میکند گاهی یک برگ زرد از درخت میافتد توی حوض کشتی 50 تا مورچه میشود بغل حوض هم یک چناری است قد منار یک مورچه را نجات نمیدهد. اراده خدا که کار به امکانات ندارد شما ممکن است یک خانه داشته باشید یک موکت توی آن باشد یک موکت کهنه ولی هزاران گرسنه آمده باشند توی آن غذا خورده باشند سیر شدهاند ممکن است برویم خانه تاجری که توی خانهاش قالی ابریشم باشد اما سال تا سال یک گنجشک هم توی میهمانخانهاش نیاید یکوقت انسان یک دختر دارد مثل زهرا (سلام الله علیها) یک سوم بشر نسل سیدند حالا یا پدرشان سید است یا مادرشان که آنهایی که مادرشان سید است باز هم سیدند یکوقت هم قرآن میگوید «و بنین شهودا» یک کسی 10 تا پسر 120 کیلویی داشت هر وقت نگاهش میکرد کیف میکرد رژه میرفتند راستش میگفت پیعمبر یک دختر دارد خلاص است من را ببین پسرهایم... قرآن میفرماید عجب تو به پسرهایت می نازی!
کار خدا را با خود قیاس نکنیم
کارهای خدا، یعنی دست خدا بسته نیست «ید الله مبسوطة» در شب جمعه یک دعایی داریم میگوید «یا باسط الیدین بالعطیة» «یدین» ید یعنی دست، دست خدا باز است تا حالا 50 تا کتاب مفید نوشته ممکن است یک کسی هم باشد توی خود قم باشد یا خود نجف باشد و 80 سال هم عمر کند و یک مقاله هم ننویسد توی بازار یک مغازه داریم دَکه است سودش زیاد است یک مغازه هست 4 دهنه ورشکست میشود دست خدا... یعنی خدا خواسته باشد بدهد نه کار به تار عنکبوت دارد نه کار به چُدن دارد نه کار به شن طبس دارد نه کار به فرماندهان نظامی و انتظامی دارد نه کار به چنار و منار و درخت سبز دارد نه کار به برگ زرد دارد اراده خدا کار به... گاهی یک لامپ کوچولو است برق به آن وصل می شود نور دارد گاهی یک لوستر 30 تُنی است برق به آن وصل نشده نور ندارد گاهی یک چراغ قوه نور دارد یک لوستر نور ندارد چرا؟ این وصل به برق شده آن وصل به برق نشده وصل به برق شدهایم یا وصل نشدهایم. یک کسی وقت حج از کسی پرسید چند سفر تا حالا آمدهای مکه چون خیل میرفت مکه گفت از لامپ نپرسید چند دفعه به سرپیچ زرده شدهای از لامپ بپرسید روشن شدهای یا نه اگر لامپ سالم باشد دفعه اول به سرپیچ بزنی روشن میشود اگر لامپ سوخته باشد هزار بار هم به سرپیچ بزنی... آدمهای بدجنس دو هزار بار هم بروند مکه مثل لامپ سوختهاند هی به کعبه وصل میکنیم روشن نمیشوند آدم بدجنسی که میرود مکه مثل لامپ سوختهای است که هی به سرپیچ میزنیم روشن نمیشود شما نپرس کی... مکه که گردو نیست بگویی 16 تا گردو یا 15 تا چند سفر رفتهای کربلا چند سفر رفتهای مکه اینها... ما عالمی داریم مثل حضرت امام «رحمة الله علیه» 200 تا کتاب بیشتر نداشت حاج احمد آقا خدار رحمتش کند میگفت امام «رحمة الله علیه» کتابهایش از 200 تا بیشتر نشد 200 تا کتاب داشت هم رهبر شد هم مرجع شد محسن قرائتی 5، 6 هزار کتاب دارد از ترس پشه هم میرم توی پشه بند او 200 تا کتاب داشت از آمریکا نترسید من 5، 6 هزار کتاب دارم از ترس پشه میروم توی پشه بند اینها که دست خدا را بسته نگوئید... یعنی خدا را توی لوله کشی مخ تان جا ندهید که اینطور که ما میگوئیم اول همچین میشود بعد همچین میشود بعد همچ...
شیوه درست دعا و درخواست از خدا
شما خودت یک جوری فکر میکنی بعد هم به خدا میگویی بیا ببین همینطوری که من میگویم گوش بده دست خدا باز است و لذا حدیث داریم نگوئید خدایا به من پول بده بروم مکه بگو «الّلهمّ ارزقنی حجَّ...» خدایا میخواهم بروم مکه وقتی میگویی خدایا به من پول بده بروم مکه یعنی چه؟ یعنی خدایا اگر خواسته باشی من را ببری مکه یک راه بیشتر نداری آن هم اینست که... نه اینقدر آدم داریمکه پول ندارد و میرود مکه و اینقدر آدم داریم که خیلی پول دارد حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) هم نمیتواند برود بنابراین حدیث داریم حدیث داریم وقتی دعا میکنید بگوئید خدایا به من عزت بده نگو ای خدا یک خانهای داشته باشم دختر فانی را هم برای پسرم بگیرم فلان پسر هم بیایید دختر من را بگیرد این همه دعا کردی ممکن است یک چیز دیگر از آب در بیاید چیز دیگر در میآید حدیث داریم وقتی دعا میکنید سعادت بخواهید بگوئید خدایا عزت دنیا و آخرت بده سعادت دنیا و آخرت بده نگو خدایا من توی کنکور قبول شوم بعد لیسانسم را بگیرم بعد فوق لیسانسم را بگیرم بعد هم انشاء الله... نه یکوقت میبینی تازه بعد از اینکه همه مدرک هایت را گرفتی تازه اول بدبختی ات است یکوقت هم میبینی نه مدرکی نداری همه کارهایت هم باز میشود قرآن بخوانم برایتان از خودم حرف نزنم «ثمّ السّبیل یسَّره» آیه قرآن است یعنی گاهی خدا تاب کارهایت را باز میکند یک آیه دیگر بخوانم «سیسّره للیسری» یعنی گاهی خدا تاب کارهایت را باز میکند. یک آیه دیگر هم بخوانم که خدا گاهی تابش میدهد «فسنیسّره للعسری» یعنی گاهی خدا به کارهایت تاب میدهد خدا تاب بدهد یا تاب ندهد دست اوست حالا چه کنیم که خدا به کارهایمان تاب ندهد تاب مردم را باز کن خدا تاب ات را باز میکند «ارحم تُرحم»، « ولیعضوا و لیصفحوا » ببخش «الا تحبون أن یغفر الله لکم» تو ببخش خدا هم تورا میبخشد لازم نیست بروی جمکران دعای کمیل و اینها بخوانی توی دل ات کینه کسی نباشد مردم هم دوستت دارند نمیشود شما کینه مردم را توی دلت داشته باشی بعد هم مردم دوستت داشته باشند... بابا غیبت ات کرده حلال تهمتت زده حلال حالا اینها خلاف کرده ببخشش تاب کار مردم را... دختر آمده از تو بگیرد داماد خانه دارد یا نه بابا مگر خودت خانه داشتی وقتی داماد شدی داماد ماشین دارد یا نه مگر خودت وقتی داماد شدی ماشین داشتی چطور خودت گدا بودی داماد شدی حالا به مردم... به پسر مردم گیر میدهی گیر نده بعد هم میبینی خدا گیر را از کار شما حل کرد خود شما گیر میدهی.. یک جوان آمد گفت آقای قرائتی توی تلویزیون بگو مردم دخترهایشان را اینقدر گران نگیرند مهرش را گفتم مثلاً چقدر مهر بگیرند گفت حالا 1 سکه 2 سکه 5 سکه چند تا سکه گفتم خواهر داری گفت بله گفتم من یک خواستگار برای خواهرت بفرستم حاضری به یک سکه دو سکه یا 5 سکه تو میخواهی وقتی خواهر خودت را میدهی 500 سکه 200 سکه مهر بگیری وقتی میخواهی دختر مردم را بگیری... دیگر دلقک بازی میکنی قرآن میگوید: «ویل للمطففین» وای بر کم فروشها «الذین اذا اکتالوا علی الناس یستوفون» وقتی میخواهند بگیرند خوب میگیرند وقتی میخواهند بدهند حواسشان پرت است کم میدهند دادنشان کم میدهند ولی پُر میگیرند.
مثل خود بنده متأسفانه من هم همینطورم من وقتی نماز میخوانم حواسم پرت است «مالک یوم الدین، ایاک نعبد و ایاک نستعین » حواسم پرت است چون دارم تحویل خدا میدهم حواسم پرت است تا میخواهم بگیرم وقت قنوت «یا حمید » من در نماز قنوت حواسم جمع است چرا؟ وقتی است میخواهم بگیرم وای برای کم فروشها وقتی میخواهند بدهند کم میدهند وقتی میخواهند بگیرند پُر میگیرند عزاداری هم همینطور است خیلیها مثلاً وقت نماز جماعت نمیآیند وقتی که سفره پهن میشود میآیند حسینیها روضه است آقا بالای منبر است نماز جماعت است بیرون تاب میخورد تا سفره پهن میشود میآید وقتی میخواهند بخورد میآید وقتی نماز جماعت است و میخواهد حدیث گوش بدهند خلوت است ما همه مان یک گیری داریم (یعنی وقتی آدم مینشیند و به کارهایش فوت میکند میبیند کارش گیر دارد گاهی خوبیهای ما گیر دارد.
من نمیدانم این خاطره را توی تلویزیون گفتهام یا توی یکی از سخنرانیهایم چون من زیاد سخنرانی میکنم گاهی مثلاً قاطی میکنم که اینرا مثلاً کجا گفتهام اگر بدانم که توی تلویزیون گفتهام تکرار نمیکنم گاهی فکر میکنم جای دیگری گفتهام آنوقت میگویم بعد میگویند آقای قرائتی چند هفته پیش هم اینرا گفته بودی البته این را هم به شما بگویم تکرار اشکالی ندارد اصلاً ما با تکرار زندهایم شما اگر یکبار خون توی قلب ات بگیرد میمیری اصلاً زنده بودن ما به اینست که هی خون... اگر یکبار نفس بیاید توی ریه که میریم با تکرار نفس زنده هستیم یکبار خورشید بتابد که خرما نمیپزد با تکرار تابش خرما و میوهها میپزد با تکرار گردش خون با تکرار تنفس یعنی خیلی چیزها با تکرار انسان چیز میشود... حالا اگر گفتهام که گفتهام اگر هم نگفتهام که نگفتهام میخواستیم برویم نماز جماعت از خانه آمدیم بیرون دیدیم اذان تمام شده گفتیم اِه! دیر شده گفتیم حالا به نماز دوم میرسیم رفتیم مسجد دیدیم عجب آقا دیر رسیده به نماز اول هم رسیدیم گفتیم خوب شد به نماز اول هم رسیدیم الّله اکبر وقتی اقتدا کردم به پیش خودم گفتم تو چرا کیف کردی که به نماز اول رسیدی یعنی این خودخواهی است که خواستی آقا دیر بیاید یک، عمر مردم تلف بشود و نماز از اول وقت عقب بیفتد سه چه خبر؟ تو به نماز اول برسی این خودخواهی است خیلی از خودم خجالت کشیدم یعنی از عبادت خودم خجالت کشیدم آخر بعضیها از گناهان خودشان خجالت میکشند من از عبادت خودم خجالت کشیدم گاهی خوبیهای ما خیط است ما که دیگر خیطنَّ با نون تاکید ثقیله.
اختلاط خوبیها با بدیها
دعای عرفه هست - الحمدلّله یکی از برکات جمهوری اسلامی اینست که دعای عرفه راه افتاده توی ایران خیلی دعات عجیبی است امام حسین (علیه السلام) میفرماید «الهی من کان محاسنهُ مَساوی » من خوبی هایم بدی است «محاسنه مساوی» من خوبیهایم بدی است بدیهایم که دیگر هیچی میرود نماز جمعه سجاده میبرد بعد از نماز جمعه سجاده را تکان میدهد به هوای خودش میرود نماز جمعه ولی فکر نمیکند این سجادهای که تکان میدهد خاکش میرود توی حلق دیگری حدیث داریم وقتی میروید سجده فوت نکنید به جای سجده برای اینکه فوتی که میکنی خاکش میرود توی حلق بغل دستی ات حدیث داریم پیاز خوردی نماز جمعه نرو برای اینکه بوی پیاز این بغل دستیات را ممکن است اذیت کند ما گاهی وقتها دوبله پارک میکنیم که برویم سینه بزنیم برویم مسجد برویم روضه بخوانیم بابا راهبندان است خوب من به روضهام برسم برای اینکه عزاداری کنیم خیابانها را بند میآوریم هی ماشینها گیر کردهاند ما هم هی عزاداری میکنیم آن صاحب ماشین هم که نمیتواند حرف بزند خوب توی رود... با امام حسین (علیه السلام) رفیق است آن کسی هم که گیر کرده با امام حسین (علیه السلام) رفیق است از دست تو ناراحت است ما برای اینکه هیئت مان از توی خیابان برود یا از کنار خیابان برود راهبندان میکنیم به خیال خودمان هم عبادت میکنیم حالا یک دعا میکنم خدایا عبادتهای ما را ببخش و یامرز چون میترسم فوتش کنم بدتر شود افطاری میدهیم به خانوادهمان زور میگوئیم یا الّله! تو میخواهی افطاری بدهی او که کنیز تو که نیست کلفت تو که نیست تو میخواهی پُز بدهی او مثلاً باید عذاب بکشد بسیاری از این چیزها هست...
قدرت علمی امام جواد در پاسخگویی به سؤالات
شخصی را بنام یحیی بن اکثم تحریک کردند گفتند یک سوالات پیچیده بکن تا ازاین کودک بپرسیم بالاخره امام جواد (علیه السلام) توی این همه سوال یکی اش را عاجر خواهد شد امام همه را جواب داد جوابهای امام هم همه از قران بود یک نکته به شما بگویم امام رضا (علیه السلام) فرمود هر وقت من لبام را تکان میدهم یک چیزی را میگویم بپرسید این حدیثی که میگویی از کدام آیه درآوردی تمام حدیثهای ما ریشهاش قرآن است و امام جواد (علیه السلام) وقتی سوال میکرد از قرآن جواب میداد یک دزدی را دزدی کرده بود قرآن میگوید «السارق و السارقه» کسی که دزدی کرد «فاقطعوا» قطع کنید «ایدیهم » دستش را قرآن میگوید دست دزد را قطع کنید البته هر دزدی دستش را قطع نمیکنند دزدی را دستش را قطع میکنند که اینقدر شرط داشته باشد نگاه کنید به دست من... چقدر؟ 26 تا میدانید چرا زود نگفتم 26 تا؟ اگر یک گوینده زود بگوید 26 تا طرف یادش میرود اما اگر طرف زجر کشید تایاد گرفت دیگر یادش نمیرود این از نظر فن معلمی اگر یک معلم... اگر طرف یک چیزی را با سختی... یعنی اگر شما با زجر چیزی را یاد گرفتی... وگرنه زود میتوانستم بگویم 26 تا مخصوصاً لِفْتِشْ دادم.
از امام رضا (علیه السلام) چیزی را سوال کردند امام رضا (علیه السلام) «فاطرق رأسه» مدتی سرش را پائین انداخت بعد سرش را بلند کرد و جواب داد گفتن ای امام رضا (علیه السلام) بلد نبودی گفت بلد بودم میخواستم لفتش بدهم که تو تشنه شوی میخواستم احترام کلام را بگیرم گاهی وقتها یک چیزی را باید احترام گرفت رفته بودیم سوریه متولی حضرت رقیه یک پاکت به ما داد من دیدم یک پارچه سبز توی آنست تبرکی پاکت را برداشتم و باز کردم و پارچه سبزش را برداشتم گفتم این پاکت 5 تومان قیمتش است دستت باشد گفت این پاکت را به من پس نده شعور هم خوب چیزی است آخر تبرکی باید یک ادب و آدابی هم داشته باشد حالا پارچهاش را بر میداری پاکتش را پس میدهی که چی؟ دیدم راست میگوید پارچه تبرکی باید یک ادب و آدابی هم داشته باشد به ما گفتهاند وقتی میخواهی نماز بخوانی یک خورده حریم نگه دار برای نماز اول یک خورده اذان بگو اقامه بگو بعد از نماز هم یک خورده بنشین همینطور مثلاً میگوید نخود خریدی؟! برو در را باز کن ببین کیه! الّله اکبر بسم الّله الرّحمن... بعد هم میگوید والسلام علیکم و رحمُة الّله و برکاته سفره با بیاور ببینیم اینکه نماز نشد که به همین خاطر این نمازها پرواز هم نمیکند. ببینید هواپیما که میخواهد پرواز کند یک خورده توی باند میرود یک خورده که رفت بعد اوج میگیرد وقتی هم که هواپیما نشست تا نشست موتورش را خاموش نمیکند وقتی که نشست باید یک مقداری موتور کار بکند شما قبل از پرواز یک مقدار اذان اقامه، توی باند برو بعد بگو الّله اکبر پرواز کن وقتی هم پروازت نشست یک مقداری دعا بخوان موتورت روشن باشد خلبانها هم قبل از پرواز یک خورده توی باند میروند و هم یک خورده بعد از اینکه هواپیما نشست موتورش روشن است این نمازهای ما که پرواز نمیکند همین است دیگر میخواهیم یکمرتبه بگوئیم الّله اکبر بعد هم والسلام علیکم آنوقت سر نماز هم دنبال همان حرفهایی هستم که قبل از نماز فکرش را میکردیم.
دزد را دستش را قطع کن یکی گفت از اینجا قطع کن از مچ یکی گفت از آرنج گفتند از امام جواد (علیه السلام) بپرسیم امام جواد (علیه السلام) فرمود نه، نه از مچ نه از آرنج این چهار تا انگشتش را گفتند آقا شما میگوئید هر چه من میگویم از قرآن میگویم همین حرفی که میزنی 4 انگشت از کجای قرآن، گفت قرآن میگوید «وأن المساجد للّه» مساجد جمع مسجد، مسجد یعنی جای سجده جای سجده «أن المساجد لّله» جای سجده مال خداست و این دزد حالا گر چه دزدی کرده ولی میخواهد نماز بخواند نماز که میخواند ما در نماز 7 جای بدنمان باید روی زمین باشد یکی هم کف این دوتا دست است اگر شما از اینجا قطع کنید کف ِ دستی برای سجده نداریم و قرآن میفرماید سجده گاه مخصوص خداست پس کف دستش را برای خدا بگذارید «وأن المساجد لّله ». یک کسی از امام جواد (علیه السلام) سوال کرد که یک نفر در مکه... مکه که میخواهند بروند فرسخها به مکه باید آنچه لباس دارند بکنند یک لنگ سفید یک حوله هم روی دوش لباس احرام میگویند اینکه میگویند احرام یعنی تا اینکه این لباس را پوشیدی احرام از حرام است یعنی یک سری چیزها بر شما حرام میشود مثل اینکه در نماز میگویند تکبیرةالاحرام نمیگویند تکبیر، تکبیر که میگوئیم یعنی الّله اکبر اما وقتی میگویند تکبیرةالاحرام یعنی با الّله اکبر دیگر حرام میشود دیگر وقتی میگویی الّله اکبر حرام میشود دیگر نمیتوانی حرف بیخودی بزنی، بخوری، بخندی، رویت را اینطرف و آنطرف کنی اینکه میگویند تکبیرةالاحرام یعنی با این تکبیر یکسری کارها بر تو حرام میشود آن هم میگویند لباس احرام یعنی این لباس را که پوشیدی یکسری کارها بر تو حرام میشود گفت آقا یکی از چیزهایی که حرام است شکار است گفت آقا ما در حال احرام شکار کردهایم حکمش چیه؟ امام پرسید که شکار در حال عرض کنم که... این شکار آگاه بودهای به قانونش یا آگاه نبودهای قانون را بدانی یک حکم دارد ندانی یک حکم دارد همان دزدی که میگویند 4 تا انگشتش را قطع کن اگر دزد بگوید من مسئلهاش را بلد نبودم اگر میدانستم که دست دزد را قطع میکنند دزدی نمیکردم دزد را دستش را قطع نمیکنند.
دزدی را دستش را قطع میکنند که قانون را بداند قانون را میداند یا نمیداند این یک دفعه اولش بود و یا دفعه چندمش باز فرق میکند شکار پرنده بوده یا چرنده باز فرق میکند امام جواد (علیه السلام) کوچولو بود فرمود شکار کوچک بوده یا بزرگ شکار کننده برده بوده یا آزاد شکار کننده طفل بوده یا بزرگ شکار در شب بوده یا در روز شکار در اعمال حج بوده یا در اعمال عمره اصلاً طرف گیج شد گفت بابا ما یک چیزی پرسیدیم اینقدر نخ نخاش کردی گفت بله هر کدامش یک حکمی دارد.
ناتوانی دانشمندان در برابر امام جواد علیه السلام
یکبار امام جواد (علیه السلام) را خواستند امتحانش کنند یک سوال فنی کردند جواب داد گفت خوب، طرف از علمای درجه یک زمان بود، گفت حالا من یک سوال میکنم میشود یک خانمی صبح ساعت 8 حرام باشد ساعت 10 حلال باشد ساعت 12 حرام باشد 2 بعدازظهر حلال باشد غروب حلال باشد آخر شب حرام باشد اصلاً گیج شد بعد امام فرمود بله یک همچین فردی هم داریم البته اینها مسائل روز نیست فقط امام اینها را داشتند برای اینکه طرف را حالش را بگیرند یک کسی اگر خیلی... گاهی وقت افرادی هستند... ما گاهی وقتها باید... توی خیابانها یک چیز هست که میگذارند برای اینکه ماشینها تند نروند آره دستاندازی درست میکنند که... گاهی وقتها باید برای اینکه طرف خیلی تند میرود 2 تا 3 تا دستانداز جلویش که بگوئیم نه خیلی هم اینطورها نیست.کسی آمد پهلوی من چند شب پیش به من گفت که من بهترین کتابها را نوشتهام راجع به فلان مسأله بعد کتابهایش را به ما داد خوب آدم ملّا و محقق آدم... از روایات چیزهای خوبی درآورده بود از تاریخ از قرآن هم بود ولی خوب حالا... ما دو سه تا چیز برایش گفتیم گفت ِاه ِاه!!! من اینها را نمیدانستم گفتم بله اگر کسی وصل به قرآن بشود هیچ حرفی دیگر برایش هیچ مزه نمیکند امام رضا (علیه السلام) فرمود به 2 نفر (شَرِقا أو غَرِبا) به شرق بروید یا به غرب بروید حرف نویی ندارید جز اینکه نزد ما است یک سوال کرد که آقا شکار چطور است شب است یا روز قانون را میداند یا نمیداند بچه بوده یا بزرگ پرنده بوده یا چرنده در حج بوده یا در عمره برده بوده یا آزاد دفعه اولش بوده یا چندم نخ نخ شد خیلی چیز شد قرآن هم همینطور است.
علامه طباطبایی در آیه 100 سوره بقره میفرماید این آیه یک میلیون و 200 هزار رقم معنا دارد اینکه میگویند اسلام بی روحانیت نمیشود البته من نمیخواهم بگویم هر روحانی خوب است ولی روحانی خوب، بدون روحانی خوب نمیشود آدم قرآن را بفهمد روحانی ملّا 7 جمع میشوند دور هم تفسیر درست میکنند من حالا اسمش را ببرم چون حالا زنده است نمیخواهم اسمش را ببرم یک کسی حالا... استاد دانشگاه هم هست خیلی هم مهم است کتابهای زیادی هم نوشته راجع به اقتصاد یک بحثی کرده که تاریخ اسکناس قبل از اسلام بوده از زمان... از زمان که بشر بوده اسکناس بوده میگویند به چه دلیل میگوید چون قرآن میگوید آدم و حوا توی بهشت که گندم خوردند لباسهایشان ریخت اینها از ورق جنت «ورق الجنة» یعنی از برگ باغ خودشان را پوشاندند یک برگی برداشتند و خودشان را پوشاندند. اصحاب کهف هم که از خواب بیدار شدند گرسنه شان بود گفتند «فابعثوا احدکم بورقکم هذه» این ورق را ببرید غذا بگیرید و بیاورید اصحاب کهف گفتند این ورق را ببر غذا بیاور معلوم میشود اسکناس بوده از خواب که بیدار شدند گفتند این ورق را بگیر و ببر و غذا بیاور «ورقکم هذه» پس معلوم میشود این اسکناس تاریخ اش از زمان آدم و حوا بوده این آقای بزرگوار قاطی کرده «وَرَقْ» یک معنا دارد «وَرِقْ» یک معنا دارد وَرِق یعنی اسکناس وَرَق یعنی برگ این معنای اسکناس هست اما نمیشود گفت حالا وَرِق که معنای اسکناس است پس وَرِقْ هم معنایش...
یعنی گاهی وقتها یک حرکت پس و پیش کلی معنا را مثل دو شاخه برق و تلفن شکلش یکی است ولی دو شاخ تلفن را بزنیم توی برق و به عکس قاطی میشود) قرآن بدون اهل بیت نمیشود اصلاً حدیث داریم خداوند بعضی آیات را کلّی گفت تا مردم دستشان را توی دست پیغمبر و اهل بیت بگذارند قرآن فقط گفته طواف کنید اما چند تا؟ فقط باید اهل بیت بگوید گفت «اقیموا الصلواة» نماز بخوانید دو رکعت یا سه رکعت، رکعتهای نماز توی قرآن نیست باید پیغمبر بگوید قرآن قانون اساسی است کلیات را گفته ما نیاز داریم به اینکه دستمان را بگذاریم توی دست رهبر معصوم.
خدایا تو را به حق آبروی امام جواد (علیه السلام) قسمات میدهیم مشکلات عراق مشکلات افغانستان مشکلات همه مسلمانها را حل بفرما
تو را به عزیز! که شب شهادتش است امام جواد (علیه السلام) قسم ات میدهیم مشکلات نظام جمهوری اسلامی مشکلات امت اسلامی را حل بفرما
معرفت، مؤدت، اطاعت این سه تا درباره امامت ما سه تا چیز میخواهیم معرفت، مودت، اطاعت خدا روز به روز بر معرفت ما، مودت ما و اطاعت ما نسبت به خودت و اولیائت بیفزا
«والسلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته»http://gharaati.ir/show.php?page=darsha&id=404
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
الهی انطقنی بالهدی والهمنی التقوی
شب شهادت آقا امام جواد (علیه السلام) است من یک مقداری راجع به آقا صحبت کنم ما چند تا از امام هایمان در کودکی به امامت رسیدند که یکی امام جواد (علیه السلام) است امام زمان (علیه السلام) این خودش یک مسئله است که آیا بچه میتواند امام بشود یا نه امامت سه تا شرط دارد.الهی انطقنی بالهدی والهمنی التقوی
شرایط لازم برای امامت
شرائط امامت:1-تعیین از طرف خدا 2-علم گسترده 3-عصمت و عدالت. شرائط امامت اینهاست اول ابد خدا تعیین کند چرا؟ امامت مثل رئیس جمهوری نیست که بگوئیم مردم یا مثل نمایندگی مجلس نیست که بگوئیم مردم رأی بدهند امام باید از طرف خدا باشد چون بناست دست بشر... اصلاً دست بشر را توی دست غیر معصوم گذاشتن ظلم به بشریت است امام باید معصوم باشد و عصمت را جز خدا کسی خبر ندارد فقط خدا میداند کی معصوم است و کی معصوم نیست من چه میدانم... الان شما میدانید لغزشهای من چیه؟ من میدانم لغزش شما چیه؟ انسان لغزش کار است آن انسانی که معصوم است فقط معصوم... این حرف مال بوعلی سینا است میگوید عصمت را هیچکس نمیتواند راهی برای... هر چه هم شما به مغزت فشار بیاوری هزاران ساعت هم فکر کنی از طریق فکر و عقل نمیشود فهمید کی معصوم هست کی نیست عصمت یک چیزی است که... یک حالتی است، ملکهای است، خصلتی است... اینرا فقط خدا میداند چون خدا خبر دارد امام هم باید خدا هدایت کند نیاز بشر به امام مثل همان نیاز بشر به پیغمبر است پیغمبر را باید خدا تعیین کند امام هم جانشین است امامت و رسالت اینها یک حقیقت است همینطور که میگوئید رسول را باید خدا تعیین کند؟ امام را هم باید خدا تعیین کند بنابراین همینکه ما نصی داشتیم یعنی صراحت بود که خداوند تعیین کرده یا پیغمبر بر خدا به امر خدا تعیین کرده همین کافی است.
دوم علم غیب، یعنی هر چه از او بپرسیم بتواند جواب بدهد عصمت،علم غیب تصریح از طرف خدا اینها شرط امامت است اما اینکه حالا امام چند کیلو باشد قدش چقدر باشد آقا یک استاد دانشگاه شرائط اش چیه؟ صلاحیتش اینست که هر چه دانشجو میخواهد، هر چه دانشجو از او میپرسد جواب بدهد حالا رنگ کفشش رنگ کت و شلوارش وزن استاد، سن استاد، شهری است یا دهاتی مادرش کنیز است یا آزاد فقیر است یا پولدار اینها هیچ شرط نیست شما از رادیو میخواهید صدا را بشنوید گاهی یک رادیو کوچک 9 موج را میگیرد 10 موج را میگیرد گاهی یک رادیو قد یک بُشکه موج تهران را هم نمیگرد بنابراین ما از رادیو میخواهیم حرف را برای ما از امواج بگیرد و به ما تحویل بدهد ما از رادیو وزن نمیخواهیم از چشم میخواهیم ببیند گاهی یک چشم مورچه میبیند گاهی ممکن است یک چشم یک حیوان بزرگ نبیند. بنابراین این مسئله سن، البته این مسئله هم در همان زمان امام (علیه السلام) گاهی زمزمه شد که... البته خود امام هم متوجه میشد مثلاً میدید یک کسی نگاهش میکند میگفت شما بخاطر سن من نگاه میکنی شما چکار به سن من داری هر چه از من میخواهی بپرس جوابت را میدهم حالا اینکه امام است یکی از عزیزانی که از اوتاد است یک مسئلهای داشت صورتش یک نفر میگفت من دیدم این آقا دارد میآید نگاه به قیافهاش کردم مثلاً گفتم چرا چشمش همینطوره دماغش همینطوره کوشش همینطوره چرا مثلاً یقهاش همینطوره که میآمد حالا اسمش را ببرم میدانید کی را میگویم ولی اسمش را نمیبرم میگفت من توی ذهنم بود همینطور که نگاهش میکردم توی ذهنم راجع به همان عضو که مثلاً چرا مثلاً... رسید به من گفت سلام علیکم شما کا به مثلاً گوش من نداشته باش شما کار به دماغ من نداشته باش شما کار به لب من نداشته باش سوالی داری بفرما من جواب بدهم.
امامت، همراه با کرامت و معجزه
ما از امامت اینرا میخواهیم که از طرف خداباشد مطمئن باشیم معجزه داشته باشد ما الان شک داریم که امام جواد (علیه السلام) امام هست یا نه میرویم پهلوش میگوئیم آقا راستش را میخواهید ما شک داریم تو امام هستی یا نیستی این درخت خشک است الان یک دعا کن اگر روبروی چشمم سبز شد معجزه کردی من میفهمم امامی، اینجا امام اگر این کار را کرد امام است حالا سناش هر چه میخواهد باشد. خوب این یک مسئله... قرآن راجع به این چه میگوید؟
امامت در دوران کودکی
قرآن میفرماید وقتی آمدند سراغ مریم (علیه السلام)و گفتند چطور شده بچه دار شدی اشاره کرد به گهواره گفتند آخر بچه توی گهواره نمیتواند حرف بزند یکمرتبه توی گهواره گفت «انی عبدالله» من بنده خدا هستم «آتانی الکتاب و جعلنی نبیا» خدا من را نبی قرار داده این متن آیه قرآن است که عیسی (علیه السلام) در گهواره سخن گفت حضرت جواد (علیه السلام) و سایر ائمه و بزرگان ما گاهی به همین آیه تکیه میکردند. میگفتند قرآن میفرماید بچه در کودکی میتواند حرف بزند و از رسالت خودش خبر بدهد خوب... عرض کنم به حضور شما که یک کسی به امام جواد (علیه السلام) گفت بعضی به شما خورده میگیرند امام (علیه السلام) فرمود درباره کلام خدا چه میکنند؟ یک آیه داریم توی قرآن «قل هذه سبیلی» پیغمبر به مردم بگو راه من اینست «ادعو الی الله» من دعوت میکنم مردم را به سوی خدا «علی بصیرة» روی بصیرت و آگاهی مردم را به خدا دعوت میکنم «أنا ومن اتبعنی»، من و کسی که پیرو من باشد. حضرت علی (علیه السلام) در 10 سالگی به پیعمبر ایمان آورد و ایمانش هم قبول شد. ما در زمان خودمان محمد حسین طباطبایی را دیدیم که در سن 6 سالگی، 7 سالگی آمد مکه علمای کشورها که آمده بودند مکه همه میآمدند میگفتند. اصلاً گیج میشدند حتی یکی شان گفت «هذا مهدی »این امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است گفتند نه با این امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست خدا اراده کرده که به این کوچولو یک چیزهایی بدهد.
حتی یک مرتبه امام همچین نمیدانم حالا ناراحت شد یا نشد امام فرمود چقدر شما شک میکنید این علمی را که امام دارد اگر خدا خواسته باشد به یک پرنده هم میتواند بدهد در همین بمباران بم یک کودک سالم در میآید همه فامیل و بزرگهایش از دنیا میروند این همه تیر و چُدن و سنگ نمیدانم اینها هست یکوقت یا عنکبوت میآید دَم غار و پیغمبر (صلی الله علیه و آله) را (بگوئید) حفظ میکند گاهی یک شن طبس میآید هلی کوپتر آمریکا را سرنگون میکند گاهی یک برگ زرد از درخت میافتد توی حوض کشتی 50 تا مورچه میشود بغل حوض هم یک چناری است قد منار یک مورچه را نجات نمیدهد. اراده خدا که کار به امکانات ندارد شما ممکن است یک خانه داشته باشید یک موکت توی آن باشد یک موکت کهنه ولی هزاران گرسنه آمده باشند توی آن غذا خورده باشند سیر شدهاند ممکن است برویم خانه تاجری که توی خانهاش قالی ابریشم باشد اما سال تا سال یک گنجشک هم توی میهمانخانهاش نیاید یکوقت انسان یک دختر دارد مثل زهرا (سلام الله علیها) یک سوم بشر نسل سیدند حالا یا پدرشان سید است یا مادرشان که آنهایی که مادرشان سید است باز هم سیدند یکوقت هم قرآن میگوید «و بنین شهودا» یک کسی 10 تا پسر 120 کیلویی داشت هر وقت نگاهش میکرد کیف میکرد رژه میرفتند راستش میگفت پیعمبر یک دختر دارد خلاص است من را ببین پسرهایم... قرآن میفرماید عجب تو به پسرهایت می نازی!
کار خدا را با خود قیاس نکنیم
کارهای خدا، یعنی دست خدا بسته نیست «ید الله مبسوطة» در شب جمعه یک دعایی داریم میگوید «یا باسط الیدین بالعطیة» «یدین» ید یعنی دست، دست خدا باز است تا حالا 50 تا کتاب مفید نوشته ممکن است یک کسی هم باشد توی خود قم باشد یا خود نجف باشد و 80 سال هم عمر کند و یک مقاله هم ننویسد توی بازار یک مغازه داریم دَکه است سودش زیاد است یک مغازه هست 4 دهنه ورشکست میشود دست خدا... یعنی خدا خواسته باشد بدهد نه کار به تار عنکبوت دارد نه کار به چُدن دارد نه کار به شن طبس دارد نه کار به فرماندهان نظامی و انتظامی دارد نه کار به چنار و منار و درخت سبز دارد نه کار به برگ زرد دارد اراده خدا کار به... گاهی یک لامپ کوچولو است برق به آن وصل می شود نور دارد گاهی یک لوستر 30 تُنی است برق به آن وصل نشده نور ندارد گاهی یک چراغ قوه نور دارد یک لوستر نور ندارد چرا؟ این وصل به برق شده آن وصل به برق نشده وصل به برق شدهایم یا وصل نشدهایم. یک کسی وقت حج از کسی پرسید چند سفر تا حالا آمدهای مکه چون خیل میرفت مکه گفت از لامپ نپرسید چند دفعه به سرپیچ زرده شدهای از لامپ بپرسید روشن شدهای یا نه اگر لامپ سالم باشد دفعه اول به سرپیچ بزنی روشن میشود اگر لامپ سوخته باشد هزار بار هم به سرپیچ بزنی... آدمهای بدجنس دو هزار بار هم بروند مکه مثل لامپ سوختهاند هی به کعبه وصل میکنیم روشن نمیشوند آدم بدجنسی که میرود مکه مثل لامپ سوختهای است که هی به سرپیچ میزنیم روشن نمیشود شما نپرس کی... مکه که گردو نیست بگویی 16 تا گردو یا 15 تا چند سفر رفتهای کربلا چند سفر رفتهای مکه اینها... ما عالمی داریم مثل حضرت امام «رحمة الله علیه» 200 تا کتاب بیشتر نداشت حاج احمد آقا خدار رحمتش کند میگفت امام «رحمة الله علیه» کتابهایش از 200 تا بیشتر نشد 200 تا کتاب داشت هم رهبر شد هم مرجع شد محسن قرائتی 5، 6 هزار کتاب دارد از ترس پشه هم میرم توی پشه بند او 200 تا کتاب داشت از آمریکا نترسید من 5، 6 هزار کتاب دارم از ترس پشه میروم توی پشه بند اینها که دست خدا را بسته نگوئید... یعنی خدا را توی لوله کشی مخ تان جا ندهید که اینطور که ما میگوئیم اول همچین میشود بعد همچین میشود بعد همچ...
شیوه درست دعا و درخواست از خدا
شما خودت یک جوری فکر میکنی بعد هم به خدا میگویی بیا ببین همینطوری که من میگویم گوش بده دست خدا باز است و لذا حدیث داریم نگوئید خدایا به من پول بده بروم مکه بگو «الّلهمّ ارزقنی حجَّ...» خدایا میخواهم بروم مکه وقتی میگویی خدایا به من پول بده بروم مکه یعنی چه؟ یعنی خدایا اگر خواسته باشی من را ببری مکه یک راه بیشتر نداری آن هم اینست که... نه اینقدر آدم داریمکه پول ندارد و میرود مکه و اینقدر آدم داریم که خیلی پول دارد حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) هم نمیتواند برود بنابراین حدیث داریم حدیث داریم وقتی دعا میکنید بگوئید خدایا به من عزت بده نگو ای خدا یک خانهای داشته باشم دختر فانی را هم برای پسرم بگیرم فلان پسر هم بیایید دختر من را بگیرد این همه دعا کردی ممکن است یک چیز دیگر از آب در بیاید چیز دیگر در میآید حدیث داریم وقتی دعا میکنید سعادت بخواهید بگوئید خدایا عزت دنیا و آخرت بده سعادت دنیا و آخرت بده نگو خدایا من توی کنکور قبول شوم بعد لیسانسم را بگیرم بعد فوق لیسانسم را بگیرم بعد هم انشاء الله... نه یکوقت میبینی تازه بعد از اینکه همه مدرک هایت را گرفتی تازه اول بدبختی ات است یکوقت هم میبینی نه مدرکی نداری همه کارهایت هم باز میشود قرآن بخوانم برایتان از خودم حرف نزنم «ثمّ السّبیل یسَّره» آیه قرآن است یعنی گاهی خدا تاب کارهایت را باز میکند یک آیه دیگر بخوانم «سیسّره للیسری» یعنی گاهی خدا تاب کارهایت را باز میکند. یک آیه دیگر هم بخوانم که خدا گاهی تابش میدهد «فسنیسّره للعسری» یعنی گاهی خدا به کارهایت تاب میدهد خدا تاب بدهد یا تاب ندهد دست اوست حالا چه کنیم که خدا به کارهایمان تاب ندهد تاب مردم را باز کن خدا تاب ات را باز میکند «ارحم تُرحم»، « ولیعضوا و لیصفحوا » ببخش «الا تحبون أن یغفر الله لکم» تو ببخش خدا هم تورا میبخشد لازم نیست بروی جمکران دعای کمیل و اینها بخوانی توی دل ات کینه کسی نباشد مردم هم دوستت دارند نمیشود شما کینه مردم را توی دلت داشته باشی بعد هم مردم دوستت داشته باشند... بابا غیبت ات کرده حلال تهمتت زده حلال حالا اینها خلاف کرده ببخشش تاب کار مردم را... دختر آمده از تو بگیرد داماد خانه دارد یا نه بابا مگر خودت خانه داشتی وقتی داماد شدی داماد ماشین دارد یا نه مگر خودت وقتی داماد شدی ماشین داشتی چطور خودت گدا بودی داماد شدی حالا به مردم... به پسر مردم گیر میدهی گیر نده بعد هم میبینی خدا گیر را از کار شما حل کرد خود شما گیر میدهی.. یک جوان آمد گفت آقای قرائتی توی تلویزیون بگو مردم دخترهایشان را اینقدر گران نگیرند مهرش را گفتم مثلاً چقدر مهر بگیرند گفت حالا 1 سکه 2 سکه 5 سکه چند تا سکه گفتم خواهر داری گفت بله گفتم من یک خواستگار برای خواهرت بفرستم حاضری به یک سکه دو سکه یا 5 سکه تو میخواهی وقتی خواهر خودت را میدهی 500 سکه 200 سکه مهر بگیری وقتی میخواهی دختر مردم را بگیری... دیگر دلقک بازی میکنی قرآن میگوید: «ویل للمطففین» وای بر کم فروشها «الذین اذا اکتالوا علی الناس یستوفون» وقتی میخواهند بگیرند خوب میگیرند وقتی میخواهند بدهند حواسشان پرت است کم میدهند دادنشان کم میدهند ولی پُر میگیرند.
مثل خود بنده متأسفانه من هم همینطورم من وقتی نماز میخوانم حواسم پرت است «مالک یوم الدین، ایاک نعبد و ایاک نستعین » حواسم پرت است چون دارم تحویل خدا میدهم حواسم پرت است تا میخواهم بگیرم وقت قنوت «یا حمید » من در نماز قنوت حواسم جمع است چرا؟ وقتی است میخواهم بگیرم وای برای کم فروشها وقتی میخواهند بدهند کم میدهند وقتی میخواهند بگیرند پُر میگیرند عزاداری هم همینطور است خیلیها مثلاً وقت نماز جماعت نمیآیند وقتی که سفره پهن میشود میآیند حسینیها روضه است آقا بالای منبر است نماز جماعت است بیرون تاب میخورد تا سفره پهن میشود میآید وقتی میخواهند بخورد میآید وقتی نماز جماعت است و میخواهد حدیث گوش بدهند خلوت است ما همه مان یک گیری داریم (یعنی وقتی آدم مینشیند و به کارهایش فوت میکند میبیند کارش گیر دارد گاهی خوبیهای ما گیر دارد.
من نمیدانم این خاطره را توی تلویزیون گفتهام یا توی یکی از سخنرانیهایم چون من زیاد سخنرانی میکنم گاهی مثلاً قاطی میکنم که اینرا مثلاً کجا گفتهام اگر بدانم که توی تلویزیون گفتهام تکرار نمیکنم گاهی فکر میکنم جای دیگری گفتهام آنوقت میگویم بعد میگویند آقای قرائتی چند هفته پیش هم اینرا گفته بودی البته این را هم به شما بگویم تکرار اشکالی ندارد اصلاً ما با تکرار زندهایم شما اگر یکبار خون توی قلب ات بگیرد میمیری اصلاً زنده بودن ما به اینست که هی خون... اگر یکبار نفس بیاید توی ریه که میریم با تکرار نفس زنده هستیم یکبار خورشید بتابد که خرما نمیپزد با تکرار تابش خرما و میوهها میپزد با تکرار گردش خون با تکرار تنفس یعنی خیلی چیزها با تکرار انسان چیز میشود... حالا اگر گفتهام که گفتهام اگر هم نگفتهام که نگفتهام میخواستیم برویم نماز جماعت از خانه آمدیم بیرون دیدیم اذان تمام شده گفتیم اِه! دیر شده گفتیم حالا به نماز دوم میرسیم رفتیم مسجد دیدیم عجب آقا دیر رسیده به نماز اول هم رسیدیم گفتیم خوب شد به نماز اول هم رسیدیم الّله اکبر وقتی اقتدا کردم به پیش خودم گفتم تو چرا کیف کردی که به نماز اول رسیدی یعنی این خودخواهی است که خواستی آقا دیر بیاید یک، عمر مردم تلف بشود و نماز از اول وقت عقب بیفتد سه چه خبر؟ تو به نماز اول برسی این خودخواهی است خیلی از خودم خجالت کشیدم یعنی از عبادت خودم خجالت کشیدم آخر بعضیها از گناهان خودشان خجالت میکشند من از عبادت خودم خجالت کشیدم گاهی خوبیهای ما خیط است ما که دیگر خیطنَّ با نون تاکید ثقیله.
اختلاط خوبیها با بدیها
دعای عرفه هست - الحمدلّله یکی از برکات جمهوری اسلامی اینست که دعای عرفه راه افتاده توی ایران خیلی دعات عجیبی است امام حسین (علیه السلام) میفرماید «الهی من کان محاسنهُ مَساوی » من خوبی هایم بدی است «محاسنه مساوی» من خوبیهایم بدی است بدیهایم که دیگر هیچی میرود نماز جمعه سجاده میبرد بعد از نماز جمعه سجاده را تکان میدهد به هوای خودش میرود نماز جمعه ولی فکر نمیکند این سجادهای که تکان میدهد خاکش میرود توی حلق دیگری حدیث داریم وقتی میروید سجده فوت نکنید به جای سجده برای اینکه فوتی که میکنی خاکش میرود توی حلق بغل دستی ات حدیث داریم پیاز خوردی نماز جمعه نرو برای اینکه بوی پیاز این بغل دستیات را ممکن است اذیت کند ما گاهی وقتها دوبله پارک میکنیم که برویم سینه بزنیم برویم مسجد برویم روضه بخوانیم بابا راهبندان است خوب من به روضهام برسم برای اینکه عزاداری کنیم خیابانها را بند میآوریم هی ماشینها گیر کردهاند ما هم هی عزاداری میکنیم آن صاحب ماشین هم که نمیتواند حرف بزند خوب توی رود... با امام حسین (علیه السلام) رفیق است آن کسی هم که گیر کرده با امام حسین (علیه السلام) رفیق است از دست تو ناراحت است ما برای اینکه هیئت مان از توی خیابان برود یا از کنار خیابان برود راهبندان میکنیم به خیال خودمان هم عبادت میکنیم حالا یک دعا میکنم خدایا عبادتهای ما را ببخش و یامرز چون میترسم فوتش کنم بدتر شود افطاری میدهیم به خانوادهمان زور میگوئیم یا الّله! تو میخواهی افطاری بدهی او که کنیز تو که نیست کلفت تو که نیست تو میخواهی پُز بدهی او مثلاً باید عذاب بکشد بسیاری از این چیزها هست...
قدرت علمی امام جواد در پاسخگویی به سؤالات
شخصی را بنام یحیی بن اکثم تحریک کردند گفتند یک سوالات پیچیده بکن تا ازاین کودک بپرسیم بالاخره امام جواد (علیه السلام) توی این همه سوال یکی اش را عاجر خواهد شد امام همه را جواب داد جوابهای امام هم همه از قران بود یک نکته به شما بگویم امام رضا (علیه السلام) فرمود هر وقت من لبام را تکان میدهم یک چیزی را میگویم بپرسید این حدیثی که میگویی از کدام آیه درآوردی تمام حدیثهای ما ریشهاش قرآن است و امام جواد (علیه السلام) وقتی سوال میکرد از قرآن جواب میداد یک دزدی را دزدی کرده بود قرآن میگوید «السارق و السارقه» کسی که دزدی کرد «فاقطعوا» قطع کنید «ایدیهم » دستش را قرآن میگوید دست دزد را قطع کنید البته هر دزدی دستش را قطع نمیکنند دزدی را دستش را قطع میکنند که اینقدر شرط داشته باشد نگاه کنید به دست من... چقدر؟ 26 تا میدانید چرا زود نگفتم 26 تا؟ اگر یک گوینده زود بگوید 26 تا طرف یادش میرود اما اگر طرف زجر کشید تایاد گرفت دیگر یادش نمیرود این از نظر فن معلمی اگر یک معلم... اگر طرف یک چیزی را با سختی... یعنی اگر شما با زجر چیزی را یاد گرفتی... وگرنه زود میتوانستم بگویم 26 تا مخصوصاً لِفْتِشْ دادم.
از امام رضا (علیه السلام) چیزی را سوال کردند امام رضا (علیه السلام) «فاطرق رأسه» مدتی سرش را پائین انداخت بعد سرش را بلند کرد و جواب داد گفتن ای امام رضا (علیه السلام) بلد نبودی گفت بلد بودم میخواستم لفتش بدهم که تو تشنه شوی میخواستم احترام کلام را بگیرم گاهی وقتها یک چیزی را باید احترام گرفت رفته بودیم سوریه متولی حضرت رقیه یک پاکت به ما داد من دیدم یک پارچه سبز توی آنست تبرکی پاکت را برداشتم و باز کردم و پارچه سبزش را برداشتم گفتم این پاکت 5 تومان قیمتش است دستت باشد گفت این پاکت را به من پس نده شعور هم خوب چیزی است آخر تبرکی باید یک ادب و آدابی هم داشته باشد حالا پارچهاش را بر میداری پاکتش را پس میدهی که چی؟ دیدم راست میگوید پارچه تبرکی باید یک ادب و آدابی هم داشته باشد به ما گفتهاند وقتی میخواهی نماز بخوانی یک خورده حریم نگه دار برای نماز اول یک خورده اذان بگو اقامه بگو بعد از نماز هم یک خورده بنشین همینطور مثلاً میگوید نخود خریدی؟! برو در را باز کن ببین کیه! الّله اکبر بسم الّله الرّحمن... بعد هم میگوید والسلام علیکم و رحمُة الّله و برکاته سفره با بیاور ببینیم اینکه نماز نشد که به همین خاطر این نمازها پرواز هم نمیکند. ببینید هواپیما که میخواهد پرواز کند یک خورده توی باند میرود یک خورده که رفت بعد اوج میگیرد وقتی هم که هواپیما نشست تا نشست موتورش را خاموش نمیکند وقتی که نشست باید یک مقداری موتور کار بکند شما قبل از پرواز یک مقدار اذان اقامه، توی باند برو بعد بگو الّله اکبر پرواز کن وقتی هم پروازت نشست یک مقداری دعا بخوان موتورت روشن باشد خلبانها هم قبل از پرواز یک خورده توی باند میروند و هم یک خورده بعد از اینکه هواپیما نشست موتورش روشن است این نمازهای ما که پرواز نمیکند همین است دیگر میخواهیم یکمرتبه بگوئیم الّله اکبر بعد هم والسلام علیکم آنوقت سر نماز هم دنبال همان حرفهایی هستم که قبل از نماز فکرش را میکردیم.
دزد را دستش را قطع کن یکی گفت از اینجا قطع کن از مچ یکی گفت از آرنج گفتند از امام جواد (علیه السلام) بپرسیم امام جواد (علیه السلام) فرمود نه، نه از مچ نه از آرنج این چهار تا انگشتش را گفتند آقا شما میگوئید هر چه من میگویم از قرآن میگویم همین حرفی که میزنی 4 انگشت از کجای قرآن، گفت قرآن میگوید «وأن المساجد للّه» مساجد جمع مسجد، مسجد یعنی جای سجده جای سجده «أن المساجد لّله» جای سجده مال خداست و این دزد حالا گر چه دزدی کرده ولی میخواهد نماز بخواند نماز که میخواند ما در نماز 7 جای بدنمان باید روی زمین باشد یکی هم کف این دوتا دست است اگر شما از اینجا قطع کنید کف ِ دستی برای سجده نداریم و قرآن میفرماید سجده گاه مخصوص خداست پس کف دستش را برای خدا بگذارید «وأن المساجد لّله ». یک کسی از امام جواد (علیه السلام) سوال کرد که یک نفر در مکه... مکه که میخواهند بروند فرسخها به مکه باید آنچه لباس دارند بکنند یک لنگ سفید یک حوله هم روی دوش لباس احرام میگویند اینکه میگویند احرام یعنی تا اینکه این لباس را پوشیدی احرام از حرام است یعنی یک سری چیزها بر شما حرام میشود مثل اینکه در نماز میگویند تکبیرةالاحرام نمیگویند تکبیر، تکبیر که میگوئیم یعنی الّله اکبر اما وقتی میگویند تکبیرةالاحرام یعنی با الّله اکبر دیگر حرام میشود دیگر وقتی میگویی الّله اکبر حرام میشود دیگر نمیتوانی حرف بیخودی بزنی، بخوری، بخندی، رویت را اینطرف و آنطرف کنی اینکه میگویند تکبیرةالاحرام یعنی با این تکبیر یکسری کارها بر تو حرام میشود آن هم میگویند لباس احرام یعنی این لباس را که پوشیدی یکسری کارها بر تو حرام میشود گفت آقا یکی از چیزهایی که حرام است شکار است گفت آقا ما در حال احرام شکار کردهایم حکمش چیه؟ امام پرسید که شکار در حال عرض کنم که... این شکار آگاه بودهای به قانونش یا آگاه نبودهای قانون را بدانی یک حکم دارد ندانی یک حکم دارد همان دزدی که میگویند 4 تا انگشتش را قطع کن اگر دزد بگوید من مسئلهاش را بلد نبودم اگر میدانستم که دست دزد را قطع میکنند دزدی نمیکردم دزد را دستش را قطع نمیکنند.
دزدی را دستش را قطع میکنند که قانون را بداند قانون را میداند یا نمیداند این یک دفعه اولش بود و یا دفعه چندمش باز فرق میکند شکار پرنده بوده یا چرنده باز فرق میکند امام جواد (علیه السلام) کوچولو بود فرمود شکار کوچک بوده یا بزرگ شکار کننده برده بوده یا آزاد شکار کننده طفل بوده یا بزرگ شکار در شب بوده یا در روز شکار در اعمال حج بوده یا در اعمال عمره اصلاً طرف گیج شد گفت بابا ما یک چیزی پرسیدیم اینقدر نخ نخاش کردی گفت بله هر کدامش یک حکمی دارد.
ناتوانی دانشمندان در برابر امام جواد علیه السلام
یکبار امام جواد (علیه السلام) را خواستند امتحانش کنند یک سوال فنی کردند جواب داد گفت خوب، طرف از علمای درجه یک زمان بود، گفت حالا من یک سوال میکنم میشود یک خانمی صبح ساعت 8 حرام باشد ساعت 10 حلال باشد ساعت 12 حرام باشد 2 بعدازظهر حلال باشد غروب حلال باشد آخر شب حرام باشد اصلاً گیج شد بعد امام فرمود بله یک همچین فردی هم داریم البته اینها مسائل روز نیست فقط امام اینها را داشتند برای اینکه طرف را حالش را بگیرند یک کسی اگر خیلی... گاهی وقت افرادی هستند... ما گاهی وقتها باید... توی خیابانها یک چیز هست که میگذارند برای اینکه ماشینها تند نروند آره دستاندازی درست میکنند که... گاهی وقتها باید برای اینکه طرف خیلی تند میرود 2 تا 3 تا دستانداز جلویش که بگوئیم نه خیلی هم اینطورها نیست.کسی آمد پهلوی من چند شب پیش به من گفت که من بهترین کتابها را نوشتهام راجع به فلان مسأله بعد کتابهایش را به ما داد خوب آدم ملّا و محقق آدم... از روایات چیزهای خوبی درآورده بود از تاریخ از قرآن هم بود ولی خوب حالا... ما دو سه تا چیز برایش گفتیم گفت ِاه ِاه!!! من اینها را نمیدانستم گفتم بله اگر کسی وصل به قرآن بشود هیچ حرفی دیگر برایش هیچ مزه نمیکند امام رضا (علیه السلام) فرمود به 2 نفر (شَرِقا أو غَرِبا) به شرق بروید یا به غرب بروید حرف نویی ندارید جز اینکه نزد ما است یک سوال کرد که آقا شکار چطور است شب است یا روز قانون را میداند یا نمیداند بچه بوده یا بزرگ پرنده بوده یا چرنده در حج بوده یا در عمره برده بوده یا آزاد دفعه اولش بوده یا چندم نخ نخ شد خیلی چیز شد قرآن هم همینطور است.
علامه طباطبایی در آیه 100 سوره بقره میفرماید این آیه یک میلیون و 200 هزار رقم معنا دارد اینکه میگویند اسلام بی روحانیت نمیشود البته من نمیخواهم بگویم هر روحانی خوب است ولی روحانی خوب، بدون روحانی خوب نمیشود آدم قرآن را بفهمد روحانی ملّا 7 جمع میشوند دور هم تفسیر درست میکنند من حالا اسمش را ببرم چون حالا زنده است نمیخواهم اسمش را ببرم یک کسی حالا... استاد دانشگاه هم هست خیلی هم مهم است کتابهای زیادی هم نوشته راجع به اقتصاد یک بحثی کرده که تاریخ اسکناس قبل از اسلام بوده از زمان... از زمان که بشر بوده اسکناس بوده میگویند به چه دلیل میگوید چون قرآن میگوید آدم و حوا توی بهشت که گندم خوردند لباسهایشان ریخت اینها از ورق جنت «ورق الجنة» یعنی از برگ باغ خودشان را پوشاندند یک برگی برداشتند و خودشان را پوشاندند. اصحاب کهف هم که از خواب بیدار شدند گرسنه شان بود گفتند «فابعثوا احدکم بورقکم هذه» این ورق را ببرید غذا بگیرید و بیاورید اصحاب کهف گفتند این ورق را ببر غذا بیاور معلوم میشود اسکناس بوده از خواب که بیدار شدند گفتند این ورق را بگیر و ببر و غذا بیاور «ورقکم هذه» پس معلوم میشود این اسکناس تاریخ اش از زمان آدم و حوا بوده این آقای بزرگوار قاطی کرده «وَرَقْ» یک معنا دارد «وَرِقْ» یک معنا دارد وَرِق یعنی اسکناس وَرَق یعنی برگ این معنای اسکناس هست اما نمیشود گفت حالا وَرِق که معنای اسکناس است پس وَرِقْ هم معنایش...
یعنی گاهی وقتها یک حرکت پس و پیش کلی معنا را مثل دو شاخه برق و تلفن شکلش یکی است ولی دو شاخ تلفن را بزنیم توی برق و به عکس قاطی میشود) قرآن بدون اهل بیت نمیشود اصلاً حدیث داریم خداوند بعضی آیات را کلّی گفت تا مردم دستشان را توی دست پیغمبر و اهل بیت بگذارند قرآن فقط گفته طواف کنید اما چند تا؟ فقط باید اهل بیت بگوید گفت «اقیموا الصلواة» نماز بخوانید دو رکعت یا سه رکعت، رکعتهای نماز توی قرآن نیست باید پیغمبر بگوید قرآن قانون اساسی است کلیات را گفته ما نیاز داریم به اینکه دستمان را بگذاریم توی دست رهبر معصوم.
خدایا تو را به حق آبروی امام جواد (علیه السلام) قسمات میدهیم مشکلات عراق مشکلات افغانستان مشکلات همه مسلمانها را حل بفرما
تو را به عزیز! که شب شهادتش است امام جواد (علیه السلام) قسم ات میدهیم مشکلات نظام جمهوری اسلامی مشکلات امت اسلامی را حل بفرما
معرفت، مؤدت، اطاعت این سه تا درباره امامت ما سه تا چیز میخواهیم معرفت، مودت، اطاعت خدا روز به روز بر معرفت ما، مودت ما و اطاعت ما نسبت به خودت و اولیائت بیفزا
«والسلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته»
۰۳/۰۳/۱۷