تجلّی بیان قرآن در خطبه های امام حسین(علیه السلام) (1)
پنجشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۰۰ ق.ظ
یامن له الدنیاوالأخره
چکیده
یکی از زمینه های بسیار بایسته تحقیق، سیره و زندگانی امامان معصوم(علیهم السلام) و تطبیق آن با مبانی قرآنی و حدیثی است که از آن بین تحقیق درباره هماهنگی دقیق اقوال و افعال و تقریرات امام حسین(علیه السلام) به ویژه در نهضت کربلا، با مبانی کتاب خدا است. که تا کنون انجام نشده و این تحقیق به یاری خداوند در صدد انجام این مهم است. قرآن کریم و عترت طاهره دو گوهر گرانبهای رسول الله(صلی الله علیه وآله) است، که انفکاک ناپذیری این دو گوهر کراراً در بیانات آن حضرت مورد تأکید قرار گرفته است چنانکه قرآن برای اقشار مختلف جامعه برنامه دارد، روایات و سنت عترت طاهره نیز این گونه است. هر کسی توان فهمیدن و درک آن معارف عمیق را ندارد، در عین حال "مطلب غیر قابل فهم" در آنها وجود ندارد و مطالب و معارف هدایتی آن اختصاص به قشر خاصی ندارد. خداوند به حضرت یحیی(علیه السلام) فرمود: «یا یحیی خذ الکتاب بقوه» [مریم/12]. و به حضرت موسی(علیه السلام) نیز فرمود: «قال یموسی انی اصطفیتک علی الناس برسالتی و بکلامی فخذ ما ءاتیتک [اعراف/143]. مساله اخذ کتاب به قوه، و امر به آن، در قرآن کریم مکرر آمده، مانند آیه: «فخذها بقوه و امر قومک یاخذوا باحسنها» آیه «خذوا ما آتیناکم بقوه و اذکروا ما فیه» [بقره/63]. و آیه «خذوا ما اتیناکم بقوه و اسمعوا» [بقره/93]. و همچنین آیاتی دیگر. و آنچه از سیاق آیات به ذهن تبادر دارد این است که مراد از اخذ کتاب به قوه تحقق دادن معارف آن و عمل به دستورات و احکام آن است با عنایت و اهتمام. امام حسین(علیه السلام) نیز، در نهضت جهانی خود با اقتدا به سیره پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: "و اسیر بسیره جدی و ابی علی بن ابی طالب" قصد من احیا و زنده کردن سنت و قانون جدم رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و راه و رسم پدرم علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.پیام نهضت حسینی که مخاطب اصیل آن، انسان است و مؤید آن سخن وجود مبارک رسول اعظم(صلی الله علیه وآله) است که "حسین منی و انا من حسین است" که با این معناست که کیان نبوّت و رسالت من با قیام حسین زنده است از این رو پیام امام حسین در خطبه های آن حضرت تا شعاع رسالت و نبوت رسول اعظم(صلی الله علیه وآله) نفوذ دارد. با مطالعه سیره امام حسین(علیه السلام) بخصوص در خطبه های آن حضرت به این واقعیت می توان پی برد که آنچه در کتاب خداوند آمده معصوم به آن عمل نموده و آنچه معصوم به آن عمل کرده است در قرآن کریم آمده است در این پژوهش سعی شده است که گزیده ای از سخنان امام حسین(علیه السلام) انتخاب، و با مطابقت با قرآن هماهنگی آن دو گوهر گرانبها، و اثبات حقانیت شیعه ثابت شود.
کلید واژه ها: قرآن، امام حسین علیه السلام خطبه
مقدمه
قرآن که خود را "هدی للناس" می داند، طوری تنظیم شده است. که هر کس می تواند به مقدار سطح فکر خود از خرمن معارف آن خوشه برگیرد. هم برای عارفان، حکیمان، متکلمین و سایر اندیشوران برنامه هدایتی دارد، هم برای توده مردم و اعراب بیابانگرد چادر نشینی که جز چند رأس گوسفند و شتر و اشیای ساده دیگر چیزی نمی شناسد. عمیق ترین مسائل اعتقادی از قرآن هم به زبان علمی ارائه شده تا عقده فکری دانش پیشگان را بگشاید و هم به شکل ساده و با زبان مَثَل تبیین شده تا محرومان از دانش و بینش گسترده را منفعت بخشد. امام حسین(علیه السلام) همانند قرآن در چهره های گوناگون برای مردم جهان درخشیده است، برای عارفان در چهره ی دعای عرفه، برای زمامداران حامی قسط و عدل و حامی مستضعفان در چهره ی نهضت و قیام علیه طغیانگری امویان، برای پرهیزکاران و زاهدان در چهره تارک دنیا و برای دیگران در چهره های دیگر. امام حسین(علیه السلام) توانسته است مضمون دعای عرفه را که اوج عرفان در آن موج می زند، در کنار حماسه ی خونبار کربلا جمع کند، حماسه ای که سرشار از پایمردی، ایثار، رهبری، سیاست، مردانگی، جوانمردی، مملوّ از ایستادگی، مقاومت، مبارزه، استقامت در راه پیمان، وفاداری و مشحون از اخلاق انسانی، آداب و معاشرت و امور اجتماعی، تربیت اسلامی سازندگی معنوی و عرفان است و تمامی این مضامین تجلّی آیات قرآن کریم است.در حدیث ثقلین حضرت رسول الله(صلی الله علیه وآله) فرمود: «ای مردم! من دو چیز گرانبها در میان شما می گذارم که اگر بعد از من به آنها متمسک شوید هرگز گمراه نخواهید شد، کتاب خدا و عترت من آگاه باشید! آنها از یکدیگر جدا نمی شوند تا در نزد حوض(کوثر) بر من وارد شوند. (مجلسی، بحارالانوار، ج23، ص 133) این دو گوهر گرانسنگ معادل و مساوی یکدیگرند و در هیچ مرحله ای از یکدیگر جدا نمی شوند، نه تمسک به قرآن تنها دل خوش داشتن به شعار «حسبنا کتاب الله» (جمله ایکه خلیفه دوم هنگام رحلت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) گفته بود ( همان، ج 22، ص 473) مایه نجات است نه تَوّلی ائمه طاهرین(علیهم السلام) و امیدواری به شفاعت آنان بدون تمسک به قرآن راهگشا ست. امام قرآن ناطق است و قرآن، امام صامت، در خصوصیات و ویژگی ها مکمل یکدیگرند. خداوند در وصف کتاب خویش میفرماید: «لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیه الله» (حشر/21). اگر این قرآن را بر کوهی نازل می کردیم می دیدی در برابر آن خاشع می شود، و از خوف خدا می شکافد. امیر المؤمنین(علیه السلام) در وصف خود می فرماید: «لو احبنی جبل لتهافت» اگر کوهی متحمل دوستی من می شد در هم می شکست» (نهج البلاغه، حکمت 111) هر یک از این دو ریسمان آویخته الهی است که از یک طرف به دست خداست و طرف دیگر آن به دست مردم. برای اثبات این مطلب که عترت عِدلِ قرآن است می دانیم که انسان کامل همسان، همسو و همسنگ قرآن کریم است و گاهی انسان کامل به صورت رسول اعظم(صلی الله علیه وآله) و گاهی به صورت عترت طاهره(علیهم السلام) ظهور می کند، که اگر شخص ایشان هم رحلت کند ولایت آنان باقی است و یکی پس از دیگری وارثِ شخصیت حقوقی ولایت و عِدلِ قرآن کریم خواهند بود. تا همه تشنگان بشری را به حوض کوثر برسانند. افزون بر این قرآن معصوم است، و غیر معصوم نمی تواند عِدل معصوم باشد اما رسول اعظم و عترت طاهره(علیهم السلام) می تواند عِدل معصوم باشد زیرا بر اساس آیه شریفه: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (احزاب /33) عترت نیز معصوم است، هر چند ممکن است یکی اکبر و دیگری اصغر باشد و چون هر کدام عدل دیگری است ترک یکی مستلزم هجر دیگری خواهد بود. خاصیت تلازم دو معصوم همان حفظ نسبت در وجود و عدم است، یعنی اگر یکی موجود شد باید در دیگری یافت شود، و اگر دیگری یافت نشد، اولی هم مرتفع خواهد شد. به هر حال قرآن و انسان کامل هر دو در ساحت قدس الهی بوده اند و بر همه واجب است که به هماهنگی و تلازم این دو اصل اصیل و وزنه وزین معتقد باشند.
اقتباس های صریح از عبارات و مضامین قرآنی
1 ـ 1 راه صحیح خداشناسییکی از سخنرانی های امام حسین(علیه السلام) پیرامون خداشناسی و عقائد است، که مردم را از اطاعت طاغوتیان زمین پرهیز می دهد و می فرماید: «یا ایها الناس اتقوا هولاء المارقه یشبهون الله بانفسهم یضاهون قول الذین کفروا من اهل الکتاب بل الله لیس کمثله شی و هو السمیع البصیر لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللطیف الخبیر». ای مردم از پروردگارتان بپرهیزید از دین مردمی که از دین خارج شده اند که خداوند را به خود تشبیه می کنند گفتارشان شبیه کسانی که از اهل کتاب پیش از این [به حقایق] کفر ورزیدند، شباهت دارد. بلکه او خداوندی است که هیچ چیزی مانند او نیست و او شنوا و بیناست. چشم ها او را در نمی یابند، ولی او چشم ها را در می یابد، و او لطیف و آگاه است. (تحف العقول، حرانی، ص 244)
عقاید شرک آلود اهل کتاب:
امام حسین(علیه السلام) به آیه ای اشاره دارند که در آن وجه شباهت اهل کتاب مخصوصاً یهود و نصاری را با مشرکان و بت پرستان بیان می کند، به خاطر انحرافشان از توحید و گرایش آنها به نوعی از "شرک در عقیده" و نوعی از "شرک در عبادت" می فرماید: «و قالت الیهود عزیز ابن الله و قالت النصاری المسیح ابن الله ذلک قولهم بافواههم یضاهون قول الذین کفروا من قبل قاتلهم الله انی یوفکون » (توبه/30) امام(علیه السلام) در بخش بعدی این خطبه به آیه ای در سوره شوری اشاره فرمودند: «لیس کمثله شی ء» (شوری /11). و آیه ای دیگر: «و هو المسیح البصیر» ( اسرا/1)اثبات حاکمیت خداوند:
قسمت دیگر کلام امام(علیه السلام) گویای آیه ای است که برای اثبات حاکمیت و نگاهبانی او نسبت به همه چیز و همچنین برای اثبات تفاوت او با همه موجودات می گوید: «لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللطیف الخبیر» [انعام/103]. از امام صادق(علیه السلام) پرسیدند آیا خدا در قیامت دیده می شود؟ فرمود: مُنزّه است خداوند از چنین چیزی و بسیار منزه است... ان الابصار لا تدرک الا ما له لون و الکیفیه و الله خالق الالوان و الکیفیات." چشمها نمی بیند جز چیزهایی را که رنگ و کیفیتی دارند در حالی که خداوند آفریننده رنگها و کیفیتها است". ( حویزی، نور الثقلین ج، 1 ص، 753)1 ـ 2توحید:
در خطبه ای امام(علیه السلام) فرمودند: «اوصیکم بتقوالله فان الله قد ضمن لمن اتقاه ان یحوله عما یکره الی ما یحب و یرزقه من حیث لا یحتسب.» شما را بتقوای الهی و پرهیزکاری و ترس از خدا سفارش میکنم زیرا خدا هر کس را که تقوا داشته باشد ضامن است که او را از هر چه ناخوش دارد به آنچه او را خوش آید بازگرداند از جایی که گمان ندارد روزی می دهد. (حرانی، تحف العقول؛ 239)
ایمان و روشن بینی: در این جا بیان امام حسین(علیه السلام)، کلام خداست که به نتیجه و ثمره تقوا و پرهیزکاری اشاره نموده و می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقاناً و یکفر عنکم سیئاتکم و یغفرلکم و الله ذو الفضل العظیم» [انفال /29]." فرقان در آیه مورد بحث شامل همه انحاء خیر و شر می شود، چون همه احتیاج به فرقان دارند. «یعنی لعلم الذی تفرقون به بین الحق و الباطل». (القمی، تفسیر القمی، ج1، ص 272) نظیر آیه مورد بحث از جهت معنا آیه شریفه: «و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه»[طلاق/2؛3]. زیرا بهترین زاد و توشه تقوا است: «و تزودوا فان خیر الزاد التقوی و اتقون یا اولی الالباب» [بقره/197].
1 ـ 3 تکیه بر قدرت و عدالت خداوند:
امام حسین(علیه السلام) در دومین سخنرانی در روز عاشورا فرمود: «اما والله لا تلبثون بعدها الاکریث ما یرکب الفرس حتی تدوربکم دور الرحی و تقلق بکم قلق المحور عهد عهده الی ابی عن جدی رسول الله فاجمعوا امرکم و شرکاءکم ثم لا یکن امرکم علیکم غمه ثم اقضو الی و لا تنظرون انی توکلت علی الله ربی و ربکم ما من دابه الا هو آخذ بناصیتها ان ربی علی صراط مستقیم.»
آگاه باشید! به خدا سوگند. پس از این جنگ به شما مهلت داده نمی شود که سوار بر مرکب مراد خویش گردید مگر همان اندازه که سوارکار بر اسب خویش سوار است تا اینکه آسیاب حوادث شما را بچرخاند و مانند محور و مدار سنگ آسیاب مضطربتان گرداند و این، عهد و پیمانی است که پدرم علی(علیه السلام) از جدم رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بازگو نموده است پس با همفکران خود دست به هم بدهید و تصمیم باطل خود را پس از آنکه امر بر شما روشن گردید، درباره من اجرا کنید و مهلتم ندهید، من بر خدا که پروردگار من و شما است توکل می کنم که اختیار هر جنبنده ای در ید قدرت اوست و خدای من بر صراط مستقیم است.
مبارز طلبی انبیاء الهی:
قسمتی از کلام امام علی(علیه السلام) مرتبط است با آیه ای که خداوند خطاب به پیامبر(صلی الله علیه وآله) در برابر مشرکان میفرماید: «و یا قوم اعملوا علی مکانتکم انی عامل سوف تعلمون من یاتیه عذاب یخزیه و من هو کاذب و ارتقبوا انی معکم رقیب» [هود/93]. و مشابه این جریان، ماجرای حضرت نوح(علیه السلام) در مواجه با قومش را بیان نموده هنگامی که به قومش گفت: «اذ قال لقومه یا قوم ان کان کبر علیکم مقامی و تذکیری بآیات الله فعلی الله توکلت فاجمعوا امرکم و شرکاءکم ثم لا یکن امرکم علیکم غمه ثم اقضوا الی و لا تنظرون»[یونس/71].حضرت هود(علیه السلام) برای اثبات پوچی قدرت های خیالی بت پرستان، آنان را به مبارزه طلبید: «فکیدونی جمیعاً ثم لا تنظرون» [هود/55]، پیام این دو آیه اینست که ایمان به هدف، بزرگ ترین اهرم مقاومت انبیا و مبارزه طلبی آنان است. امام حسین(علیه السلام) با توکل به خدا، قدرت های مخالف را تحقیر کرده و به مؤمنان شجاعت داد و همه ی قدرت ها را پوچ دانست. زیرا بدنبال این مطلب آیاتی را تلاوت میفرمایند که بیانگر توکل آن حضرت است. «انی توکلت علی الله ربی و ربکم ما من دابه الا هو اخذ بناصیتها ان ربی علی صراط مستقیم» (هود /56). در قسمت آخر خطبه امام حسین(علیه السلام) به آیاتی اشاره می کند که در مورد حضرت ابراهیم(علیه السلام) و مخالفان آن حضرت است. می فرماید: «ربنا علیک توکلنا و الیک انبنا و الیک المصیر» [ممتحنه/4]. امام حسین با تلاوت این آیه، در حقیقت سه مطلب را در این عبارت به پیشگاه الهی عرضه داشت: نخست توکل بر ذات او، و دیگر توبه و بازگشت به سوی او، و سپس توجه به این حقیقت که رجوع نهایی همه چیز به سوی او است که علت و معلول یکدیگرند، ایمان به معاد و بازگشت نهایی سبب توبه می گردد و توبه روح توکل را در انسان زنده می کند. در واقع امام(علیه السلام) مصداق واقعی این آیه است: «و ما لنا الا نتوکل علی الله و قد هدئنا سبلنا و لنصبرن علی ما ءاذیتمونا و علی الله فلیتوکل المتوکلون» [ابراهیم/12]. همچنین امام(علیه السلام) اشاره به یکی از سنن الهی دارد که در زندگی بشر حوادث تلخ و شیرینی رخ می دهد که هیچکدام پایدار نیست، «و تلک الایام نداولها بین الناس» [آل عمران/140]1ـ 4 بیان ارکان دین حق، هدایت و رشد
در صبح عاشورا پس از آنکه هر دو سپاه کاملاً آماده گردید. امام حسین(علیه السلام) در برابر صفوف دشمن قرار گرفت و از آنان خواست تا سکوت کنند تا با آنان اتمام حجتی دیگر کند ولی آنها همچنان سروصدا و هلهله می نمودند که آن حضرت با این جملات به آرامش و سکوتشان دعوت نمود:" ویلکم ما علیکم ان تنصتوا الی فتسمعوا قولی و انما ادعوکم الی سبیل الرشاد فمن اطاعنی کان من المرشدین و من عصانی کان من المهلکین و کلکم عاص لامری غیر مستمع لقولی قد انخزلت عطیاتکم من الحرام و ملئت بطونکم من الحرام فطبع الله علی قلوبکم ویلکم الا تنصتون الا تسمعون؟ وای بر شما! چرا گوش فرا نمی دهید تا گفتارم را، که شما را به رشد و سعادت فرا می خوانم، بشنوید هر کس از من پیروی کند خوشبخت و سعادتمند است و هر کس عصیان و مخالفت ورزد از هلاک شدگان است و همه شما عصیان و سرکشی نموده و با دستور من مخالفت می کنید که به گفتارم گوش فرا نمی دهید. آری، در اثر هدایای حرامی که به دست شما رسیده و در اثر غذاهای حرام و لقمه های غیر مشروعی که شکمهای شما از آن انباشته شده، خدا این چنین بر دلهای شما مهر زده است، وای بر شما! آیا ساکت نمی شوید؟
(حرانی، تحف العقول، ص171، خوارزمی، مقتل الحسین، ج2، ص7)
قسمت اول این خطبه شبیه جریانی است که درباره مؤمن آل فرعون در قرآن وجود دارد که به قومش گفت: «اتبعون اهدکم سبیل الرشاد»! از من پیروی کنید تا من شما را به راه حق ارشاد کنم. و "سبیل رشاد" عبارت است از راهی که سلوک آن آدمی را به حق می رساند، و به سعادت دست می یابد. امام حسین(علیه السلام) در شرایطی قیام کردند که در اثر طغیان حاکمان ستم و جهل علمی و عملی توده مردم به انحراف عقیده و سوء خلق و رفتار تبهکارانه بود و محرومیت از تبلیغ صالحان و نفوذ طالحان ددمنش، منشاء این تباهی ها شد، که امام سِرّ عصیان آنان را به خاطر لقمه حرام می داند، که اثر روی اعتقادات آنان گذاشته و نتیجه این شده که به جنگ امام بیایند در میان همه گناهان تغذیه از حرام بیش از هر گناه دیگر در اعوجاج فکری و انحراف از حق، نقش مؤثر و اثر عمیق دارد. (جوادی آملی، شکوفایی عقل در نهضت حسینی، ص 71) از این رو خداوند به انسانها دستور داده است: «یا ایها الناس کلو مما فی الارض حلالا طیبا» [بقره/167]. زیرا که: «و البلد الطیب یخرج نباته باذن ربه و الذی خبث لا یخرج الا نکدا» [اعراف/58]. و در جای دیگر فرمود: «کلو من الطیبات و اعملو صالحا» [مومنون/51]. در قسمت دیگر خطبه امام از آنان خواست تا سکوت کنند و به سخنان وی گوش فرا دهند ولی آنها همچنان سروصدا و هلهله می نمودند. در بعضی از روایات آمده است که هرگاه پیامبر(صلی الله علیه وآله) در مکه صدای خود را به تلاوت قرآن مجید و کلمات شیرین و جذّاب و پر محتوای خداوند بلند می کرد مشرکان مردم را از او دور می کردند، و می گفتند: سوت و صفیر بکشید، و صدا را به شعر بلند کنید تا سخنان او را نشنوند!
قرآن مجید در آیات فوق به این معنی اشاره کرده، می گوید: «و قال الذین کفروا لا تسمعوا لهذا القرآن و الغوا فیه لعلکم تغلبون» [فصلت/26]. این یک روش قدیمی برای مبارزه در برابر نفوذ حق است که امروز نیز به صورت گسترده تر و خطرناکتری ادامه دارد که برای منحرف ساختن افکار مردم و خفه کردن صدای منادیان حق و عدالت، محیط را آن چنان پر از جنجال می کنند، که هیچ کس صدای آنها را نشنود، و با توجه به اینکه "و الغوا" از ماده "لغو" معنی گسترده ای دارد و هر گونه کلام بیهوده ای را شامل می شود، وسعت این برنامه روشن خواهد شد.
1 ـ5 دفاع از ولایت:
از جمله سخنرانی های اعجاز گونه امام حسین(علیه السلام)، خطبه ای است که در سفر به شام، در مجلس معاویه ایراد نمودند، پس از حمد و ثنای الهی فرمود: نحن حزب الله هم الغالبون و عتره رسوله، الاقربون، و اهلبیته الطیبون، و احد الثقلین الذین جعلنا رسول الله علیه و آله ثانی کتاب الله تبارک و تعالی» ما حزب خدا پیروزیم، ما عترت پیامبر که مُقرّبان درگاه الهی اند می باشیم، ما اهل بیت آن حضرت که پاکیزه اند می باشیم، و ما یکی از آن دو چیز گرانبها که رسول خدا به عنوان دومی کتاب قرار داد می باشیم، آن کتابی که در تفصیل و بیان هر چیز در اوست و باطل کنندهای از جلو و عقب او نیاید و تفسیر قرآن بما واگذار شده و تأویل آن بر ما دشوار نمیباشد بلکه ما از حقایق آن پیروی می کنیم، و آنچه حقیقت قرآن باشد را می دانیم. پس از ما پیروی کنید که اطاعت ما واجب و لازم است زیرا که اطاعت ما در شمار اطاعت خدا و پیامبرش قرار دارد و خداوند فرمود: ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را نیز اطاعت کنید پس هر گاه در امری [دینی] اختلاف نظر یافتید، آن را به کتاب خدا و سنت پیامبر [او] عرضه بدارید... در آیه دیگر فرمود: و چون خبری [حاکی] از ایمنی یا وحشت به آنان برسد، انتشارش دهند و اگر آن را به پیامبر و اولیای امر خود ارجاع کنند، قطعاً از میان آنان کسانی اند که [می توانند درست و [نادرست] آن را دریابند، و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود، مسلّماً جز [شمار] اندکی، از شیطان پیروی می کردید. (طبرسی، احتجاج، ص 299؛ وسائل الشیعه، ج8، ص 144، حدیث 45)
در گفتار امام حسین(علیه السلام) اشاره به آیاتی شده است از جمله: آیه ولایت «و من یتول الله و رسوله و الذین آمنوا فان حزب الله هم الغالبون» [مائده/56]. و آیه ای دیگر: «رضی الله عنهم و رضوا عنه اولئک حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون» [مجادله/22]. آیه تطهیر: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» [احزاب/33]. درباره حدیث ثقلین می توان به آیه شریفه استناد نمود: «و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا» [آل عمران/103].
ابان بن تغلب از حضرت صادق(علیه السلام) نقل میکند که امام فرموده: که ما آن حبل الله هستیم. (حویزی، نور الثقلین، ج1، ص 377؛ مجمع البیان، ج2، ص 805) آیه ای که امام(علیه السلام) در وصف قرآن به آن اشاره دارند: «و تفصیل کل شیء» [یوسف/111]. و آیه ای که به توصیف مهم و گویایی در باره عظمت کتاب آسمانی پرداخته، می گوید: «لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه» [فصلت/42]. یعنی نه تناقضی در مفاهیم آن است. نه چیزی از کتب و علوم پیشین بر ضد آن می باشد، و نه اکتشافات علمی آینده با آن مخالفت خواهد داشت. نه کسی می تواند حقایق آن را ابطال کند، و نه در آینده منسوخ می گردد. نه در معارف و قوانین و اندرزها و خبرهایش خلافی وجود دارد و نه خلافی بعداً کشف می شود. نه آیه و حتّی کلمه ای از آن کم شده، و نه چیزی بر آن افزون می شود. امام حسین(علیه السلام) در مورد تأویل قرآن به این آیه شریفه نظر دارند: «و ما یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم» [آل عمران/7]. راسخان در علم آنها هستند که بر اثر درک صحیح معنی محکمات و متشابهات می گویند ما به همه آنها ایمان آورده ایم (چرا که) همه از سوی پروردگار ما است.
«یقولون آمنا به کل من عند ربنا». چنانکه در حدیث هم میخوانیم که امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «نحن الراسخون فی العلم، و نحن نعلم تأویله». «بحرانی، البرهان ، ج1، ص 597) و در قسمتی امام حسین(علیه السلام) لزوم اطاعت از رسول(صلی الله علیه وآله) و امامان جانشین ایشان را متذکر می شوند، که خداوند نیز فرمودند: «یا ایها الذین آمنوا اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم فان تنازعتم فی شی فردوه الی الله و الرسول» [ نساء/59] در آیه بعد به یکی دیگر از اعمال نادرست منافقان و یا افراد ضعیف الایمان اشاره کرده می فرماید: «و لو ردوه الی الرسول و الی اولی الامر منهم لعلمه الذین یستنبطونه منهم و لو لا فضل الله علیکم و رحمته لاتبعتم الشیطان الا قلیلا» [نساء/83]
بر اساس این آیه مسلمانان باید دارای حکومت و تشکیلات و رهبری باشند و اولی الامر صاحب دولت و حکومت و قدرت است و نیز مسائل نظامی، سیاسی و امنیّتی باید تحت یک مدیریّت دارای اجتهاد و استنباط باشد. در نتیجه بین ولایت و فقاهت رابطه ی تنگاتنگ است. و اولوالامر باید اهل استنباط باشند، زیرا استنباط، تنها مخصوص احکام فقهی نیست و تعیین رسول الله و اولو الامر بعنوان مرجع مردم، و رهانیدن مردم از پیروی شیطان بزرگ ترین فضل و رحمت خدا است. از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که درباره «اولی الامر» فرمود: منظور امامان معصومند. (عیاشی، تفسیر العیّاشی، ج1، ص 260/205؛ بحرانی البرهان، ج2 ص 135؛طبرسی، جوامع الجامع، ج1، ص274)
1 ـ 6 نکوهش علما
امام حسین(علیه السلام) در سخنرانی خود در مکه فرمودند: «اعتبروا ایها الناس بما وعظ الله به اولیاءه من سوء ثنائه علی الاحبار.
ای مردم! از پندی که خدا به اولیا و دوستانش به صورت نکوهش از علمای یهود داده عبرت بگیرید آن جا که می فرماید: چرا علمای دینی و احبار، یهودیها را از سخنان گناه آمیز و خوردن حرام نهی و جلوگیری نمی کنند؟ و باز می فرماید: آنها که از بنی اسرائیل کافر شدند مورد لعن و نفرین قرار گرفتند تا آنجا که می فرماید: آنها از اعمال زشتی که انجام می دادند یکدیگر را نهی نمی کردند و چه کار بدی را مرتکب می شدند. در حقیقت خدا آن را از این جهت عیب می شمارد که انان با چشم خود می دیدند که ستمکاران به زشتکاری و فساد پرداخته اند و باز منعشان نمی کردند و این سکوت به خاطر علاقه به مال بود که از آنان دریافت می کردند و نیز به خاطر ترسی بود که از آزار و تعقیب آنان به دل راه می دادند و در حالی که خدا می فرماید: از مردم نترسید و از من بترسید و می فرماید: مردان مؤمن دوستدار رهبر و عهده دار یکدیگرند همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر می کنند. (حرانی، تحف العقول، ص168، مجلسی، بحارالانوار، ج100، ص 79) آن حضرت به آیه ای درباره دانشمندان یهود که با سکوت خود مردم را به گناه تشویق می نمودند اشاره دارد که می فرماید" لو لا ینهاهم الربانیون و الاحبار عن قولهم الاثم» [مائده/63]. یعنی دانشمندان برای اصلاح یک اجتماع فاسد، نخست باید افکار و اعتقادات نادرست آنها را تغییر دهند، زیرا تا انقلابی در افکار پیدا نشود، نمی توان انتظار اصلاحات عمیق در جنبه های عملی داشت و به این ترتیب آیه، راه اصلاح جامعه فاسد را که باید از انقلاب فکری شروع شود به دانشمندان نشان می دهد.
پی نوشت ها :
نویسنده: اعظم اسدیکارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث
منبع: فصلنامه قرآنی کوثر- شماره 37
۹۷/۰۶/۲۲