رابطه فقه و قرآن در نگاه آیت الله معرفت
برخی مبانی فهم آیات الاحکام که از خلال مباحث تفسیری و علوم قرآنی استاد به دست می آید عبارت است از: حجیت ظهور قرآن، توجه به تخصیص و تقیید، توجه به روایات تفسیری و نیز عنایت به روح شریعت. در قلمرو آیات الاحکام نیز استاد معرفت بر توسعه و گسترش در دو زمینه فقه و احکام اصرار دارد.
مقدمه
از جمله بزرگانی که در عصر مهجوریت قرآن و غربت علوم قرآنی نیک درخشید و توانست رویکردی دوباره به قرآن، تفسیر، علوم و معارف قرآنی در حوزه قرآن پژوهی و قرآن شناسی پدید آورد، حضرت استاد آیت الله محمدهادی معرفت (رحمة الله علیه) بود. این استاد بزرگوار سهم قابل توجهی در وارد کردن مباحث قرآنی به فضای درسی و پژوهشی حوزه و دانشگاه داشت. وی دانشمندان جامع در زمینه مباحث قرآنی، فقهی و اصولی بود. با این مشخصه که آثار وی با اندیشه های نو همراه بود، در حوزه قرآن نواندیش و در حوزه فقه نوگرا بود. در این نوشتار سعی بر آن است تا به تبیین دیدگاه های این اندیشمند فقهی قرآنی بپردازیم.کلیدواژه ها: قرآن، فقه، فقه القرآن، آیات الاحکام
جایگاه تشریع احکام در قرآن
استاد معرفت در این خصوص می نویسد:" همیشه برای انسان این پرسش مطرح بوده است که از کجا آمده؟ چرا آمده؟ به کجا می رود؟ و نسبت به راز آفرینش خود ناآگاه بوده است، و هماره در قالب مکاتب مختلف فلسفی و غیره به دنبال پاسخ این پرسش ها بوده است، اما از آنجا که وَمَا أُوتِیتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً، (2) توان حلّ این مسائل را نداشت و دائماً در عطش پاسخ قرار داشت. تا اینکه با نزول قرآن کریم، این معضله فکری و مشکله زندگی را حل کرد، و مسیر انسان را از آغاز آفرینش تا هدف نهایی او تبیین کرد و از راه حیات او پرده برداشت. و برنامه زندگیش را از مبدأ تا معاد ترسیم نمود.
بدیهی است انسان نسبت به خود، نسبت به خالق و ربّ خود، و نسبت به جامعه و افراد آن رابطه و علاقه دارد و شریعت و تشریع قرآنی در هر سه بعد برنامه دارد و رابطه این ها را بر اساس ولاء الهی، نبوی و ایمانی قرار داده است. از سوی دیگر قرآن کریم برخلاف مکاتب دیگر، نگرش تک بعدی به روح یا جسم انسان نداشته است؛ بلکه بین روح انسانی و ماده را جمع کرده و قوانین مناسب و متناسب با آن ها را وضع کرده است. در حقیقت قرآن کریم شریعتی آورده است که برتر از معارف بشری است و عاری از پستی های قوانین بشری است و در یک کلام احکام قرآن اعجاز تشریعی و تشریع قرآنی یک معجزه ای است برای بشریت. (3) "
مفهوم قرآن و فقه
دو عنصر عمده در اینجا وجود دارد یکی قرآن و دیگری فقه. بنابه تعریف دانشمندان، منظور از قرآن عبارت است از:" کتاب نازل شده از سوی خدا و نوشته شده در مصحف ها است که با نقل متواتر به ما رسیده است. (4) "
و یا اینکه:
" قرآن لفظ نازل شده بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است که از فاتحه آغاز و به سوره ناس انجام می پذیرد. (5) "
بسا ممکن است با الهام از اسامی و اوصاف خود این کتاب آسمانی، قرآن را این گونه تعریف کرده و بگویم: « قرآن معجزه جاویدِ کلامی است که به عنوان آخرین کتاب از سوی خدا، بر پیامبر اسلام، برای هدایت مردم نازل شده است ». فقه در کاربرد نخستین آن و در لغت به معنی فهم و علم است. (6) در فرهنگ قرآن نیز در مواردی به معنی لغوی و مطلق فهم به کار رفته است چنان که می فرماید:
" یَفْقَهُوا قَوْلِی (7) "
و نیز فرمود:
" وَلَکِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ. (8) "
و در مواردی به معنی فهم مسائل دینی به طور مطلق است چنان که می فرماید:
" فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیْهِمْ؛ (9) "
طبیعی است که تفقه در دین و ابلاغ آن به مخاطبان و مؤمنان، شامل همه معارف دینی اعم از عقاید، اخلاق، احکام، تاریخ و ... می شود. لیکن این واژه در مراحل بعدی و در کاربردی اصطلاحی در خصوص احکام عملی خاص به کار رفته است و تنها به احکام فقهی جدای از مباحث کلامی، بحث های اخلاق، معارف تاریخی و جز آن اطلاق شده است. از این رو مشهور گذشتگان و امروزیان فقه را این گونه تعریف کرده اند:
" فقه عبارت است از آگاهی از احکام شرعی فرعی به دست آمده از ادله تفصیلی آن. (10) "
این دانش شامل همه امور عبادی، مالی و اقتصادی، معاملات، امور کیفری و قضایی و تمام مسائل حقوقی چون حقوق اساسی، حقوق سیاسی، و جز آن می شود. گرچه در نگاه دقیق تر بین فقه و حقوق عموم خصوص من وجه حکمفرما است.
در کنار دو واژه قرآن و فقه، واژه احکام نیز رخ می نماید که ضرورت دارد تا مفهوم کلی آن روشن شود. احکام، جمع حُکم و از نظر لغوی معنی روشنی دارد. (11) اما در اصطلاح فقهی، برخی از فقها می گویند: حکم، خطاب شرعی است که به گونه اقتضایی یا تخییری به افعال و اعمال مکلفین تعلق می گیرد. حکم وضعی نیز عبارت است از حکم به شرطیت، سببیت، یا مانعیت چیزی. (12) البته احکام وضعی به موارد سه گانه مذکور منحصر نمی شود. مراد از حکم اقتضایی، احکام چهارگانه وجوب، حرمت، استحباب و کراهت است، و منظور از حکم تخییری، اباحه می باشد. بسا بتوان حکم را این گونه تعریف کرد و گفت: « حکم عبارت است از: انشای یک امر تکلیفی یا وضعی از سوی شارع، به طوری که اقتضا یا رخصت در انجام یا ترک آن را داشته باشد، و یا اثری بر آن مترتب باشد ». قید اخیر به احکام وضعی اشاره دارد.
مفهوم آیات الأحکام
فقه یا احکام فقهی بخشی از محتوای قرآن کریم است که با توجه به نقش محوری آن در تحدید موضوع می بایست آن را تعریف کرد. البته مفسران فقه القرآن در این زمینه سخن نگفته اند، چراکه وصول به معنی موردنظر، با رجوع به عرف قرآنی و تبادر روشن می شود. لیکن امروزیان تعریف هایی را ارائه کرده اند، از جمله اینکه:" آیات الأحکام، آیاتی است که فقها برای استنباط حکم شرعی به کار می گیرند. (13) "
بعضی آیات الأحکام را این گونه تعریف کرده اند:
" آیات الأحکام، آیاتی است که متضمن احکام فقهی متعلق به مصالح دنیا و آخرت مردم باشد. (14) "
بسا در عبارت روشن تر گفته شود: « آیات الاحکام، آیات مشتمل بر احکام شرعی اسلام است ». با قید آیات، احکام شرعی مستنبط از دلیل روایی محض از مدار بحث خارج می شود، و با قید احکام، مجموعه مباحث اعتقادی، و برخی از مباحث اخلاقی، بیرون از حوزه احکام القرآن خواهد بود.
در تعریف آیات الاحکام نکاتی چند وجود دارد:
1. آیات الاحکام وظایف و تکالیف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که در قرآن آمده است را نیز شامل می شود. زیرا در این گونه آیات، بحث از اختصاص و عدم اختصاص، و یا وجوب و استحباب آن برای دیگر مکلفان به میان می آید.
2. با توجه به این که قرآن کتاب آسمانی مسلمانان است، آیاتی که در مقام بیان تشریعات امت های پیش از اسلام در قالب بیان تاریخی آن ها است، از مدار بحث بیرون می باشد، زیرا تکلیف ویژه آن ها و فرو زمانی را بیان می کند. مگر آن که به دلیل نقلی، یا استصحاب شریعت سابقه ثابت شود که آن حکم در شریعت اسلام نیز قابل عمل است.
3. لازمه فقهی بودن هر آیه این است که در برخورد با آن، افزون بر ضرورت اعتقاد بدان، به حسب مورد عمل به مفاد آن نیز می طلبد.
نگاه ویژه استاد معرفت
استاد معرفت در زمینه آیات الأحکام نظری دارد که تا حدودی ساختارشکن است و زیربنای مباحث آیات الأحکامی ایشان را تشکیل می دهد. ایشان می گوید:" منظور آقایان [ فقه القرآن نویس ] از آیات الاحکام در حجم اندک همان احکام اصطلاحی است یعنی وضو و نماز و غیره، ولی ما باید کل دین را احکام بدانیم. یعنی اساساً هدف شرعیت های الهی این است که جامعه سالم و قوی و مستحکم بسازند، لذا ابعاد و هندسه این ساختمان را باید ارائه کنند و اسلام چنین کاری کرده است و لذا می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ؛ (15) یعنی اگر می خواهید از زندگی لذت ببرید به حرف ای ما گوش دهید. پس کل شریعت آیات الاحکام است نه فقط قرآن. و لذا در جای دیگر می فرماید: تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ. (16) حدود یعنی مرز. اگر در داخل مرز حرکت کردی این بنیان، سالم و تمام خواهد بود. این حدود، احکام وضعی، اخلاق، آداب، احکام تکلیفی و ... دارد. (17) "
در اینکه همه احکام شریعت حدود و مرزهای الهی هستند، شکی نیست، و در اینکه عقاید و اخلاق نیز ممکن است از حدود خدا به معنی عام آن باشند نیز تردیدی نیست؛ لیکن سخن در این است که آیا همه حدود الهی از سنخ احکام است؟ و آیا فقه به معنی خاص آن و با تعریف ویژه آن در مقابل عقاید، اخلاق و تاریخ وجود دارد یا خیر؟ آیا با این رویکرد باز هم همه قرآن آیات الأحکام است؟ قطعاً این گونه نیست، زیرا روایات بیانگر تقابل احکام و فرایض با دیگر معارف است. چنان که در روایتی از امام امیرالمؤمنین (علیه السلام ) می خوانیم که فرمود:
" نَزَلَ القُرآنُ اَثلاثَاً: ثلث فینا و فی عدننا، ثلث سنن و امثال وَ ثلثٌ فَرائِضٌ وَ اَحکَامٌ؛
یک سوم درباره ما و دشمنان ما است، یک سوم سنت ها و امثال است، و یک سوم فرایض و احکام است. (18) "
در برخی از روایات تقسیم رباعی صورت گرفته است. (19) قرآن نیز ایمان را در کنار عمل قرار داده و فرموده است:
" مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ (20) "
آیه فوق که بیانگر تغایر اعتقادات با اعمال است. اگر سخن از یکی بودن ایمان با عمل صالح به میان می آید، بحث در جزئیت عمل صالح با ایمان است، نه حکمی و فقهی بودن اعتقادات و اخلاقیات. مؤید این سخن این است که خود استاد رساله عملیه را به عنوان اثر فقهی محض با فتاوی فقهی عرضه کردند.
نکته دیگری که در کلام استاد وجود دارد اینکه ما باید کل دین را احکام بدانیم! از یک زاویه سخن درستی است؛ زیرا همه مسائل اعتقادی را نیز هرچند به حکم عقل به نحوی می توان در دایره باید و نباید، و وجوب و حرمت قرار داد. یعنی باید به خدا ایمان داشت، شرک حرام است. باید نبوت و رسالت را پذیرفت، انکار نبوت و تکذیب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ممنوع است. باید به معاد، قیامت، بهشت و دوزخ معتقد بود و نباید آن را انکار کرد و ... اما تفاوت عمده ای وجود دارد این است که عمل در مسائل اعتقاد نفس همان عقیده و اذعان است. به خلاف باید و نباید در مسائل فقهی که بدون عمل جوارحی امکان پذیر است.
بینش و دانش فقهی در بینش استاد
استاد در پاسخ این پرسش که اگر همه آیات قرآن « آیات الاحکام » است پس آیه: الْقَارِعَةُ مَا الْقَارِعَةُ، (21) چگونه می تواند جزء آیات الاحکام باشد؟ می گوید: آیات عقایدی که مسأله قیامت را هشدار می دهد مثل آیه وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّکَاةَ وَارْکَعُواْ مَعَ الرَّاکِعِینَ، (22) است، آیات عقایدی هم احکام است. خداوند وظیفه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را این گونه بیان کرده و می فرماید:" وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُزَکِّیهِمْ. (23) "
منظور از کتاب احکام تشریعی، یعنی دانش شریعت است؛ حکمت هم یعنی بینش شریعت. پیامبر مردم را در دو فضای دانش و بینش بالا برد، دانش بدون بینش ارزش ندارد ارزش دانش دانشمند به بینش او است. آیات مربوط به معارف جنبه بینش شریعت را بیان می کند و علم کلام زیربنای فقه است. (24)
ماهیت فقه پژوهی قرآنی
محور بحث در این مقاله « فقه القرآن »، یعنی فقهی که در قرآن آمده است می باشد که گاهی از آن به « أحکام القرآن » و نیز « آیات الاحکام » تعبیر می شود. در مکتب فقهای مفسر و مفسران فقیه شیعه غالباً تعبیر « فقه القرآن » دنبال می شود که صبغه فقه محوری دارد. ولی در مسلک اهل سنت بر پایه قرآن محوری بیشتر توجه به عنوان « آیات الاحکام » معطوف شده است. بدیهی است ثمره این دو تعبیر تنها در تعدد و تنوع تعابیر نیست، بلکه در سیر مباحث و چینش آن نیز دخالت دارد. بدین معنی که با تفکر فقه محوری بحث شکل تفسیر موضوعی با موضوعیت فقه به خود می گیرد. ترتیب احکام مورد بحث نیز همان چینش با ابواب فقهی موجود در کتب فقهی خواهد بود. ولی در مشی احکام القرآن نویسی اهل سنت، بحث به صورت تفسیر آیات برگزیده درمی آید و ترتیب مباحث به همان ترتیب و چینش خواهد بود که در آیات قرآن آمده است.برای روشن شدن ماهیت بحث تفسیر آیات الاحکام لازم است سه اصطلاح معنی و اثر تنویعی آن در تفسیر بیان شود:
الف. منهج:
و آن عبارت است از: « مصدر و منبعی که توانایی و جواز تفسیرکردن قرآن را دارد، و مفسر بر اساس آن به تفسیر قرآن می پردازد ». به و این لحاظ تفسیر، به تفسیر قرآن به قرآن، تفسیر قرآن به روایت، تفسیر قرآن به عقل تقسیم می شود. مفسرانی که قید انحصار را از این منابع برداشته اند، تفسیر قرآن به اجتهاد و بهره مندی از همه منابع را پذیرفته اند.ب. اتجاه:
و آن عبارت است از: « گرایش فکری مفسر که بر تفسیر وی سایه افکنده، و تفسیر را به الوان مختلف علمی و تخصصی متنوع می کند ». تفسیر قرآن به این لحاظ، به تفسیر کلامی، تفسیر عرفانی، تفسیر اجتماعی، تفسیر ادبی، تفسیر فقهی، تفسیر علمی و غیره تقسیم می شود. یعنی همان کششی که متخصصان در علوم و فنون مختلف در تفسیر کردن آیات قرآن ناخواسته از خود بروز می دهند و تفسیر را به رنگ تخصص خود درمی آورند.ج. اسلوب:
و مقصود از آن « شیوه و قالب ارائه تفسیر قرآن است ». بدین معنی که مفسر هر روش و منهجی را که برگزیند و هر گرایش و اتجاهی که داشته باشد، در نحوه ارائه تفسیر خود ممکن است به شیوه خاصی توسل جوید. این شیوه در دو شکل کلی و جزئی جلوه می کند. در شیوه کلی که معیار آن موضوع تفسیر است، تفسیر قرآن به تفسیر ترتیبی و تفسیر موضوعی تقسیم می شود. در تفسیر ترتیبی تمام یا بخشی از قرآن موضوع تفسیر قرار می گیرد و مفسر، آن را به ترتیبی که در قرآن وجود دارد، به تفسیر می پردازد. ولی در تفسیر موضوعی، تفسیر یک یا چند موضوع درون قرآنی یا برون قرآنی موضوع بحث مفسر می باشد. وی سعی دارد برای رسیدن به دیدگاه نهایی قرآن، آن را مورد کنکاش قرار دهد.در نتیجه می توان گفت: تفسیر آیات الأحکام به لحاظ منهج، تفسیر اجتهادی است. گرچه از جهتی از شیوه تفسیر قرآن به قرآن، و تفسیر قرآن به روایت نیز استفاده می شود. به لحاظ اتجاه، تفسیر فقهی است. به لحاظ اسلوب، از یک جهت تفسیر موضوعی، و از جهت دیگر تفسیر ترتیبی است. یعنی تمام آیات فقهی به عنوان موضوع عام، و آیات مربوط به عناوین محدودتر چون: نماز، حج، جهاد و غیره به عنوان موضوع خاص تلقی می شود. تفسیر این دسته از آیات ممکن است به ترتیب آیه ها و چینش سوره های قرآن باشد. از سوی دیگر تفسیر آیات الاحکام از زاویه تبیین احکام فقهی، جزیی از دانش فقه است، لیکن نه فقه محض. از سوی دیگر، تبیین آیات قرآن، بخشی از دانش تفسیر است اما نه تفسیر صرف. از این رو می توان گفت تفسیر آیات الاحکام مجمع هر دو دانش است و برای تحقق آن، مبانی و اصول هر دو علم لازم است.
به نظر می رسد موضوعی بودن این بحث بر ترتیبی بودن آن رجحان دارد، چنان که استاد معرفت نیز به این موضوع اشارت دارد و می گوید:
" تفسیر فقهی یا آیات الاحکام، تفاسیری است که متعرض آیات متعلقه به احکام تکلیفی و وضعی مربوط به تکالیف شده است، و از این جهت از سنخ تفسیر موضوعی است که به بُعدی از جوانب قرآن پرداخته است. (25) "
آیات الأحکام یا أحکام الآیات؟
اصطلاح دیگری به نام « احکام الآیات » در کنار عنوان « آیات الأحکام » وجود دارد که متضمن احکامی چون حرمت مسّ آیات، وجوب سجده به هنگام شنیدن آیات سجده، جزئیت بسمله، و جز آن است. این مسائل گرچه به قرآن متعلق است، لیکن به لحاظ ماهوی فقه القرآن محض است مانند دیگر احکام فقهی. در واقع جزو احکام قرآن از سنخ « الفقه للقرآن » است. تفاوت عمده این دو اصطلاح در این است که آیات در اصطلاح « آیات الاحکام » خود منبع احکام و مصدر تشریع و جزء ادله استنباط است. ولی آیات در « احکام الآیات » خود موضوع احکام شرعی است. در ناحیه احکام، حکم در اصطلاح « آیات الاحکام » حکم بالقوه است که مفسر فقیه قصد دارد آن را از آیه به دست آورد. ولی در اصطلاح « احکام الآیات » حکم بالفعل و ثمره استنباط فقهی فقیه می باشد.خود استاد معرفت نیز سعی دارد این سخن از احکام متعلق به قرآن را از روایات استنباط کند چنان که در بحث از جزئیت بسمله و جهر آن در نماز به دلیل روایی تمسک کرده می کند. وی با نقل روایت از صدوق می نویسد (26) امام صادق (علیه السلام ) فرمود:
" والإجهار بـ ( بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ) فی الصلاة واجب. (27) "
از امام رضا (علیه السلام ) نقل می کند که فرمود:
" والإجهار بـ ( بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ) فی جمیع الصلوات سنة. (28) "
آری! ممکن است برخی از احکام متعلق به قرآن از خود قرآن نیز استنباط شود، مثل منع مسّ کردن کتابت قرآن بدون طهارت از آیه:
" لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ. (29) "
اقسام آیات الأحکام
آیاتی که بیانگر مسائل فقهی در قرآن است در یک تقسیم اساسی به دو دسته تقسیم می شود: یکی « آیات المقاصد » و دیگری « آیات التشریع ». منظور از آیات المقاصد، آن دسته از آیات است که در مقام بیان حکم شرعی جزئی نیست، بلکه بیانگر اهداف کلی شریعت مانند توحید و خداباوری. تزکیه، تعلیم و تربیت انسان، عدالت و تقوی، و عمران و آبادانی زمین و ... بسا بتوان گفت آیات المقاصد دارای دو ویژگی عمده می باشد: یکی کلان بودن، یعنی روشن کننده سیاست های کلی دین و شریعت. دوم شناور بودن، یعنی نیازمند به دیگر ادله است تا تشریح و تفسیر و اجرایی شود.آیات المقاصد و رأی استاد
استاد معرفت گرچه تصریح به این تقسیم و اقسام نکرده است، اما از خلال سخن ایشان برمی آید که بر این تقسیم صحه می گذارد، چرا که می گوید: ما باید کل دین را احکام بدانیم. یعنی اساساً هدف شریعت های الهی این است که جامعه سالم و قوی و مستحکم بسازند، لذا ابعاد و هندسه این ساختمان را باید ارائه کنند و اسلام چنین کاری کرده است. سپس به این آیه تمسک می کند که می فرماید:" یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ (30) "
ایشان در تفسیر جمله لِمَا یُحْیِیکُمْ می گوید: یعنی شریعت برای این است که شما از حیات دنیوی لذت ببرید و زنده ای که از زندگی لذت نبرد، زنده نیست. اسلام می گوید اگر می خواهید از زندگی لذت ببرید به حرف های ما گوش دهید. (31) اینکه ایشان در کنار آیات مربوط به نماز، روزه، زکات، حج، معاملات، عقود و ایقاعات و ... که بیانگر احکام جزیی هستند، آیاتی را مطرح می کند که مبیّن اهداف کلی شریعت و رسالت است. در حقیقت و در عمل آیات را به دو دسته « آیات المقاصد » و « آیات التشریع » تقسیم کرده است.
در خصوص نقش « آیات المقاصد » در اجتهاد و استنباط احکام باید گفت سه وجه متصور است.
یکم؛ اساس احکام قرآن همین آیات المقاصد است و آیات حکمی دیگر شکل های گوناگون شریعت است و قابل تغیییر می باشد.
دوم؛ این گونه آیات هیچ نقشی در بیان احکام ندارد و قابل استناد نیز نمی باشد.
سوم؛ آیات المقاصد به منزله خطوط اصلی و سیاست های کلی است و آیات تشریعی را باید در پرتو آن تفسیر کرد.
از این رو ممکن است دایره برخی از احکام گسترش یابد، و برخی دیگر مضیق شود؛ البته نه با تغییر اساسی و به قیمت تعطیل کلی. به نظر می رسد رأی استاد معرفت سمت و سوی دیدگاه نخست را دارد، زیرا در جایی می گوید:
" حکم شرعی آن نیست که ابدی باشد بلکه در شرایط خاصی کاربرد دارد. (32) "
لیکن در آن سوی قضیه می گوید:
" این روایت نبوی: مَا مِنَ القُرآنِ آیَةٌ اِلَّا وَ لَهَا ظَهرٌ وَ بَطنٌ و توضیح امام باقر (علیه السلام ) که فرمود: ظَهرُهُ [ تَنزِیلُهُ ] وَ بَطنُهُ تَأوِیلُهُ. (33) علت صدور این روایت این است که قرآن برای مناسبت های خاصی نازل شده است و چون به آن مناسبت خاص نظر دارد، آیه مخصوص آن قوم یا آن زمان و قید تاریخ خواهد شد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این دغدغه را داشت که اگر مردم قرآن را فقط از جنبه تنبیهی ببینند، این قرآن مرده است. پس به مردم تأکید می کرد که سطحی نگر نباشند و با تعمق در درون آیه، رسالت جهانی آن را دریابند. توضیح امام باقر (علیه السلام ) هم برای این است که بگوید باید از دل آیه، مفهوم عامی را استخراج کنید، که مآل و هدف آیه است. (34) "
همچنین در بحث رقیت با توجه به روح اسلام که برخاسته از آیات المقاصد است آن را در غیرجنگ روا نمی داند.
آیات تشریع
منظور از آیات تشریع آیاتی است که بیانگر حکمی از احکام شرعی عملی می باشد، مثلاً در معاملات آیه:" وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ. (35) "
و در عبارات آیه:
" فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَاتٍ فَاذْکُرُواْ اللّهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ. (36) "
در آثار فقه پژوهان قرآنی این دسته از آیات بیشتر مورد توجه می باشد و به لحاظ گستردگی و فراگیری نوع نقشی که در مجموع تشریع دارد، به خود به چهار نوع تقسیم می شود: الف. آیاتی که احکام خاص یک موضوع فرعی را بیان می کند، مثل آیه:
" وَلِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً. (37) "
این آیه تنها درباره وجوب حج و شرط استطاعت آن سخن می گوید. نه تنها شامل احکام نماز و روزه و اجاره نمی شود، بلکه حتی شامل وقوف در عرفات و مشعر و منی نیز نمی شود.
ب. آیاتی که بیان کننده حکم عام و فراگیر است که شامل مسائل فقهی چندی می شود مثل آیه:
" فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا. (38) "
مفاد این آیه با عمومیتش بر مسأله عاریه، رساندن اشیاء پیدا شده ( برداشتن لقیط ) و رساندن به صاحبش و امثال آن دلالت می کند. نیز آیه:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ. (39)
این آیه نیز با عمومیتی که دارد، بر وجوب وفای به همه عقود، خواه لازم یا جائز دلالت می کند.
ج. آیاتی که مبین قاعده فقهی است و در نتیجه از حوزه یک یا چند مسأله فراتر رفته، و شامل ابوابی از فقه و حقوق اسلامی می شود؛ مثل آیه:
" یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ. (40) "
این آیه بر قاعده نفی عسر و حرج دلالت می کند.
د. آیاتی که مشتمل بر قواعد اصولی است. این دسته از آیات به طور غیرمستقیم جزء آیات الاحکام به شمار می روند؛ مثل آیه نبأ که می فرماید:
" یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ. (41) "
که بر حجیت خبر واحد بدان استدلال شده می شود.
هر دانشمندی که به تفسیر آیات قرآن پرداخته است، این گروه های مختلف از آیات را نیز تفسیر کرده و اثباتاً و یا نفیاً به مفاد آن اشاره کرده است. استاد معرفت نیز طبعاً همین مشی را دنبال می کرد.
شمار آیات الأحکام
در خصوص کمیت آیات الأحکام آرای متعددی از سوی مفسران فقه پژوه ارائه شده است و در آن، فراز و نشیبی به فاصله 150 تا بیش از 6000 عدد وجود دارد. سیوطی و طنطاوی تنها یک صد و پنجاه آیه را در رابطه با احکام می دانند. محمد خضری بک بر این باور است که آیات الاحکام به بیش از سی صد آیه نمی رسد. (42) عبدالله بن مبارک، بر این عقیده است که نُه صد آیه از قرآن آیات الاحکام است. (43) ابن العربی از فقه پژوهان مالکی مذهب نیز طبق شمارشی که در کتاب احکام القرآن صورت گرفته، این عدد از آیات را تفسیر کرده است. هرچند مشهور میان آیات الاحکام نویسان، پانصد آیه است، که در برخی از کتب فقه القرآن، با همین عنوان نگاشته شده است. مثل: تفسیر الخمسمائة آیة فی الاحکام تألیف مقاتل بن سلیمان، و تفسیر الخمسمأئة آیة از فرقه اباضیه. و شفاء العلیل فی شرح الخمسمأئة آیة من التنزیل، نوشته عبدالله بن محمد النجری، و منهاج البدایة فی تفسیر آیات الأحکام الخمسمائة، نوشته احمدبن عبدالله بن محمدبن حسن بن متوج بحرانی.راز این فراز و نشیب ممکن است این باشد که برخی با قطع نظر از تکرار آیات به عدد رسیده اند. یا این که برخی با توجه به عنوان حکم عدد را مطرح کرده اند، که طبعاً عدد کوچکی است. چه بسا برخی با توجه به آیات صریح و غیرصریح توجه کرده، و به عدد بزرگ تری دست یافته اند.
این احتمال نیز وجود دارد که اعداد بزرگ ناشی از نوع بینش به آیات الاحکام باشد که خواسته اند از برخی آیه های به ظاهر غیر آیات الاحکام مثل آیات الأمثال و آیات القصص و آیات القَسَم و جز آن نیز استفاده فقهی ببرند.
نگاه ویژه استاد معرفت
استاد معرفت درباره عدد و ارقام آیات الاحکام نظر خاصی دارد که قابل توجه است. ایشان می نویسد: فقه القرآن نویسان می گویند 500 آیه مربوط به آیات الاحکام است. سپس به منظور احترام به دانشمندان و مفسران می افزاید این آمار مربوط به آیاتی است که مستقیماً و مباشرتاً بر اعمال مکلفین چون عبادات و معاملات دلالت می کند، وگرنه همه آیات قرآن دستورات عملی است که بر مسلمین واجب است بدان عمل و در حیات فکری و زندگی عملی خود آن را اجراء کنند. سپس می نویسد جدای از این ویژگی قرآن رقم آیات الاحکام مربوط به اعمال مکلفین نیز به 2000 عدد بالغ می شود. (44)چنان که گفته شد رسیدن به این عدد ناشی از نوع بینشی است که ایشان نسبت به آیات الاحکام دارند. لذا در راز توسعه به این آیه اشارت می کند که می فرماید:
" أَوَمَن یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ وَهُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ. (45) "
این آیه مربوط به ویژگی آفرینش زن است و به حسب ظاهر به فقه القرآن ربطی ندارد، لیکن ایشان می نویسد: قرآن خصوصیت زن را رقت و طبعی نازل می داند که با فطرت زنانه به زیور گرایش بیشتری دارد تا واقعیت ها؛ و لذا ذاتاً در پذیرش مسؤولیت های سخت با مردان تفاوت دارند؛ از این جهت نباید مسؤولیت طاقت فرسای اداری را به او واگذار کرد. (46) بدیهی است با این دیدگاه این آیه در ردیف آیات الاحکام است، هرچند جزء 500 آیه نباشد.
وضعیت نسخ در آیات فقهی
از جمله مباحثی که در حوزه آیات الاحکام وجود دارد و استاد معرفت در آن سخن نو ارائه کرده، مسأله نسخ است. ایشان در تعریف نسخ می نویسد: نسخ عبارت است از برداشتن حکم شرعی سابق با تشریع لاحق، لذا شرط است که ناسخ و منسوخ باید هر دو حکم شرعی باشند. بعد از این تعریف استاد به تقسیم نسخ و توضیح آن اقسام می پردازد:1. نسخ حکم و تلاوت:
یعنی آیه ای که مشتمل بر حکمی بوده به طور کامل از صفحه قرآن محو شده باشد.2. نسخ حکم و بقای تلاوت:
یعنی حکم در آیه نسخ شده باشد، ولی آیه همچنان در قرآن کریم باقی است.3. نسخ تلاوت و بقای حکم:
یعنی آیه از صفحه قرآن محو شده باشد، ولی حکم درون آن همچنان باقی و نافذ است.4. نسخ مشروط:
یعنی با تغییر شرایط، حکم سابق نسخ شده باشد، ولی با اعاده شرایط گذشته، حکم منسوخ قابل بازگشت باشد. (47)5. نسخ تهمیدی:
استاد معرفت در جای دیگر به این نوع نسخ اشاره می کند و معنی این نوع از نسخ را همراهی نخستین قرآن با عادات جاهلی و تصحیح تدریجی آن بیان می کند. (48)در اینجا چند نکته قابل توجه است:
1. البته ایشان به هنگام تدوین کتاب التمهید فی علوم القرآن تنها به بیان سه قسم، و نقد و بررسی قسم اول پرداخته بودند و پس از آن قسم چهارم را بدان افزودند.
2. دانشمندان علوم قرآنی و مفسران شیعه از این چهار قسم، تنها قسم دوم را می پذیرند. (49) آن ها قسم اول و سوم را مستلزم تحریف می دانند.
3. قرآن پژوهان و مفسران اهل سنت هر سه قسم نخست را قبول دارند (50) و به توجیه و تأویل فقرات وارده و محذوفه پرداخته اند.
4. استاد معرفت افزون بر قسم دوم، قسم چهارم را نیز می پذیرد. ایشان مصداق اخیر را همه آیات صفح که درباره گذشت از مشرکان است می داند و بر این عیده است که این آیات در دوران ضعف مسلمانان در مکه نازل شده است. بعد از آنکه در مدینه و دوران قدرت و شوکت مسلمانان دستور برخورد مناسب با تعرض بر مشرکان و اهل کتاب صادر شد و آیات صفح منسوخ گردید. این دو قبیل احکام صادره که وفق شرایط متفاوت بوده، طبق شرایط خاص خود قابل اعاده و تکرار است. (51)
5. استاد معرفت به هنگام تدوین التمهید با دیگر دانشمندان در کمیت آیات منسوخ اختلاف نظر داشت و نسخ در آیات قرآن را پذیرفته بود. او تعداد هشت آیه را به عنوان آیات منسوخ همراه با ناسخ آن بیان کرده است. (52)
6. با ظهور تبدل رأی که برای ایشان حاصل شد و با این اساس که منظور از نسخ در صدر نخستین تقیید و تخصیص است، رویکرد انکار نسخ در آیات قرآن را دنبال کرد و حتی آیه نجوا که نسخش تقریباً متفق علیه است را نیز نپذیرفت. ایشان در توجیه عدم نسخ آیه نجوا:
" یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَاجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ ... (53) "
به وسیله آیه پس از آن که می فرماید:
" أَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ ... (54) "
می نویسد: این آیه دارای رسالت جدیدی است که نسخی در آن رخ نداده است. مسلمانان دوست داشتند با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صحبت کنند و این پیامبر، همان انسان قبل از بعثت است که روابط معمولی و اخلاقی خوبی با مردم داشت؛ اما الآن در مدینه یک زعیم و رهبر دینی و سیاسی است و اوقات او متوجه امور مهم است و وقت نشستن معمولی با مردم را ندارد. خداوند با این آیه می خواست به مسلمانان بفهماند که در مسائل جزئی، وقت پیامبر را نگیرند؛ مگر آن که امر مهمی باشد که ارزش صرف مال و وقت را داشته باشد. عرب ها متوجه شدند مطلب ارزشمندی ندارند، لذا مراجعه نکردند؛ نه آنکه به خاطر صفت خسیسی صدقه ندادند. مفسّران امروز می گویند این یک صحنه ای بود که خداوند ایجاد کرد تا پیامی به مسلمانان بدهد، لذا نه ناسخ است و نه منسوخ. این آیه می فهماند که در هر امر جزئی نباید مزاحم مسئولان جامعه شد مگر در امور مهم و با ارزش. (55)
7. با عدم نسخ آیه نجوا طبق نظر استاد معرفت، این آیه از مهم ترین آیات فقهی است که به مهم ترین مسأله سیاسی جامعه می پردازد. لذا ایشان می گوید: اگر کسی بپرسد آیا حکم حکومتی در قرآن وجود دارد؟ همین آیه را می آوریم. این سوره کلاً در حال آموزش آداب معاشرت است. از آیه:
" یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَیْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِیَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى ... "
تا آیه:
" یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ وَإِذَا قِیلَ انشُزُوا فَانشُزُوا ... (56) "
و بعد از آن آیه نجوا پیام عام دارند و آداب معاشرت را یاد می دهند. پس این آیه ها، هم آیات الاحکام هستند و هم نسخ نشده اند، چون پیام جاویدی دارند. (57)
8. استاد معرفت نمونه نسخ تهمیدی را در آیه:
" اللاَّتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ (58) "
و زدن زن می داند که در زمان نزول آیه یک امر متداول بوده است و اصلاً نزول آیه برای نسخ این عادت غلط بوده است. (59)
مبانی فهم فقه القرآن
یکی از نکات مهمی که استاد معرفت در خلال مباحث علوم قرآنی و تفسیری بدان پرداخته است، مبناسازی برای فهم آیات الاحکام است، در این کوتاه نوشتار به برخی از این منابع اشاره می شود:1. توجه به حجیت ظواهر قرآن:
استاد معرفت در مقدمه تفسیر اثری این امر را بدیهی می داند. (60) ضمن آن که در نقد و بررسی تفاسیر نیز به این امر اشاره کرده است؛ از جمله اینکه جصاص حنفی که در تفسیر آیه:" ثُمَّ أَتِمُّواْ الصِّیَامَ إِلَى الَّلیْلِ (61) "
معتقد است که این آیه بر ضرورت اتمام روزه مستحبی دلالت دارد. آقای دکتر ذهبی بر جصاص خرده گرفته است که این برداشت ناشی از تعصب بر رأی ابوحنیفه و پیروی کورکورانه از آن است. (62)
استاد در اینجا با ردّ ادعای ذهبی و دفاع از جصاص می گوید: ظهور آیه و اطلاق آن چنین اقتضایی دارد. (63)
2. توجه به تخصیص و تقیید آیات:
طبیعی است که یک فقیه برای رسیدن به مراد شارع باید به هر نوع قیودی در کلام توجه داشته باشد، وگرنه به سویی خواهد رفت که مرضی صاحب شریعت نیست. استاد معرفت در این باره می نویسد: فقیه شایسته باید در مقام استنباط به خوبی از تخصیص عمومات و تقیید مطلقات اطلاع داشته باشد. (64) این سخن برگرفته از کلام امیرمؤمنان (علیه السلام ) است که به قاضی کوفه فرمود:" أَتَعرِفُ النَّاسِخَ مِنَ المَنسُوخِ؟ "
آیا ناسخ را از منسوخ تشخیص می دهی؟ گفت: نه. حضرت فرمود:
" هَلَکتَ و أَهلَکتَ تَأوِیلُ کُلِّ حَرفٍ مِنَ القُرآنِ عَلَی وُجُوه؛
خودت را هلاک کردی و دیگران را هلاک می کنی، هر حرفی از قرآن بر چند وجه است. (65)"
البته بر مبنای منکران نسخ در قرآن این تعبیر در روایات بر تخصیص و تقیید حمل می شود.
3. عنایت به روایات:
فقها در حجیت خبر واحد نسبت احکام فقهی خواه مستنبط از سنت باشد یا کتاب، اتفاق نظر دارند. حتی کسانی که به انحصار تفسیر قرآن به قرآن معتقدند در آیات فقهی همین نظر را دارند. استاد معرفت در خصوص نقش سنت نسبت به تبیین آیات الاحکام می نویسد: شکی نیست که سنت تفسیربخش آیات الاحکام قرآن است و آنچه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و صحابه حیار و ائمه اطهار بیان کرده اند، همه تفسیر فقهی است. (66) این مسأله به خصوص در تبیین جزئیات احکام کلی که در قرآن آمده است از جمله کیفیت و کیفیت نماز، کمیت و کیفیت حج و زکات، بیان شرایط امر به معروف و نهی از منکر، شرایط و موانع معاملات و عقود و ... بیشتر احساس می شود. استاد معرفت در درس خود در مراکز آموزش تخصصی تفسیر و علوم قران حوزه علمیه قم، تصریح کردند به اینکه همه کتاب جواهرالکلام تفسیر آیات الاحکام است.4. توجه به روح تشریع قرآنی:
ایشان درباره رقیت می گویند: رقیت تنها در حال جنگ و آن هم درباره پسران آن مشروع است، و غیر از آن با روح اسلام موافق نیست زیرا که امام امیرالمؤمنین (علیه السلام ) فرموده است:" لَا تَکُن عَبدَ غَیرِکَ وَ قَد جَعَلَک اللهُ حُرَّاً؛
برده دیگری مباش، زیرا خداوند تو را آزاد آفریده است. (67) "
قلمرو احکام در قرآن
سعی وافر استاد معرفت در آثار علوم قرآنی و تفسیری بر این است که ثابت کند که آیات الاحکام و فقه القرآن به 500 آیه و مفاد آن منحصر نمی باشد و حتی می توان گفت رویکرد ایشان در این موضوع توسعه است، چنان که خود ایشان به نوعی به این مسأله تصریح دارد و در پاسخ این پرسش که چگونه آیه: اللّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ... ( رعد: 2 ) » جزء آیات الاحکام قرار می گیرد؟ می گوید:" ما هم موضوع احکام و هم موضوع فقه را توسعه دادیم. (68) "
نویسنده این سطور می افزاید رویکرد ایشان به نسخ نیز در راستای توسعه آیات الاحکام است، تا آیات بیشتری به عنوان منبع اصیل فقه و حقوق قرار گیرد. به هر صورت گستره آیات الاحکام بر اساس مبنای کمّی آیات الاحکام ممکن است متفاوت شود که بر مبنای استاد همه عناوین کلی فقهی و بسیاری از مسائل فرعی در حوزه فقه القرآن قرار می گیرد.
عناوین مطرح شده در کتب فقهی بر مبنای تقسیم چهارتائی (69) از محقق حلی در کتاب شرایع الاسلام عبارت است از:
1. عبادات؛ مثل: طهارت، صلوة، صوم، حج و ...
2. عقود؛ مثل: بیع، اجاره، رهن، حجر، و ...
3. ایقاعات؛ مثل: طلاق، اقرار، ایلاء، لعان، جعاله، نذر، و قسم.
4. احکام؛ مثل: ارث، قضا، شهادات، و ...
در دیدگاه استاد همه این موارد با زیرفصل های آن در قرآن کریم مورد توجه می باشد.
اقسام احکام و حقوق
آنچه انسان بدان مکلّف یا ملتزم است، و قرآن نیز بدان اشارت دارد، از جهات مختلف عبارت است از:الف. به اعتبار حوزه تحقق، احکام اعتقادی و احکام عملی.
ب. به اعتبار وضع و جعل، احکام وضعی و احکام تکلیفی. حکم تکلیفی نیز خود به اقسام پنج گانه: وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و اباحه تقسیم می شود.
ج. به اعتبار رابطه مکلف، احکام فردی و احکام اجتماعی.
د. به اعتبار جوارح و جوانح، احکام درونی و برونی.
هـ. به اعتبار صادرکننده، حکم الهی و حکم حکومی.
حقوق نیز به نوبه خود، از یک زاویه به حقوق ملی یا داخلی و حقوق خارجی یا بین المللی و هرکدام به دو بخش حقوق خصوصی و حقوق عمومی تقسیم می شود. البته حقوق از دیدگاه فقهی، به حق الله و حق الناس تقسیم می شود. به بسیاری از این ها به نحوی در قرآن کریم اشارت شده است. در یک سخن کوتاه باید گفت: بر اساس دیدگاه مشهور نزدیک به 50 موضوع اصول الفقه، 20 قاعده فقهی مصرحه و مستنبطه، و افزون بر 54 عنوان فقهی و بیش از 1500 مسأله فقهی در قرآن بیان شده است که بی شک بر مبنای استاد معرفت در همه زمینه ها از این اعداد و ارقام فراتر خواهد بود.
جمع بندی
دیدگاه های استاد معرفت در چند نکته اساسی به شرح زیر است:1. استاد معرفت تشریع قرآنی را به معجزه تعبیر کرده و آن را اعجاز تشریعی می داند.
2. ایشان درباره آیات الاحکام تا حدودی ساختارشکنی کرده و برخلاف فقه القرآن نویسان، آیت الاحکام را فراتر از 500 آیه دانسته، بلکه با مبنایی که در حوزه معارف قرآنی ترسیم نموده است و علم کلام را زیربنای فقه میداند، همه قرآن را آیات الاحکام و حدود و مرزهای الهی می داند که در این حدود احکام وضعی، اخلاق، آداب، احکام تکلیفی و ... دارد.
3. ایشان تفسیر فقهی یا آیات الاحکام، را از سنخ تفسیر موضوعی می داند که به بُعدی از جوانب قرآن پرداخته است.
4. استاد معرفت احکام الآیات را از احکام الآیات جدا می داند و سعی دارد نوع دوم از احکام را از روایات استنباط کند، چنان که در بحث از جزئیت بسمله و جهر آن در نماز به دلیل روایی تمسک می کند.
5. استاد آیات مربوط به تشریع را در دو بخش آیات المقاصد که بیانگر اهداف کلی شریعت است و آیاتی که احکام کلی و جزیی را بیان می کند، تقسیم کرده و نمونه آیات دسته اول را این آیه می داند که می فرماید:
" یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ. (70) "
6. استاد نسخ در آیات الاحکام حتی نسخ آیه نجوا را نمی پذیرند، و تعبیر نسخ در روایات را بر تخصیص و تقیید حمل می کند.
7. استاد در تفسیر آیات الاحکام به حجیت ظهور، روح حاکم بر شریعت، توجه به تخصیص و تقیید و توسل به روایات را از مبانی عمده می داند.
8. گستره فقه القرآن بر مبنای استاد معرفت همه جوانب فردی، اجتماعی، سیاسی، عبادی، اقتصادی، حقوقی و ... را در بر می گیرد.
پینوشتها:
1. نویسنده: محمد فاکر میبدی
عضو هیأت علمی جامعة المصطفی العالمیة.
2. اسراء، آیه 85.
3. محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج6، صص 213-218.
4. علی بن محمد جرجانی، کتاب التعریفات، ج8، ص 75.
5. محمد عبدالعظیم الزرقانی، مناهل العرفان فی علوم القرآن، ج1، ص 19.
6. محمدبن مکرم ابن منظور، لسان العرب، ماده فقه.
7. طه، آیه 28.
8. إسراء، آیه 44.
9. توبه، آیه 122.
10. مفید، ( محمدبن نعمان ) العریص، ص 3؛ حلی، تحریرالاحکام، ج1، ص 2.
11. واژه حکم در لغت به معنی قضاء ( قضاوت کردن ) است، و در اصل به معنی منع کردن است. المصباح المنیر، حکم.
12. محمدبن مکی، القواعد و الفوائد، ج1، ص 30، قاعده 8.
13. موسوعة الفقه الاسلامی، ج2، ص 37.
14. محمدحسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج1، ص 319.
15. انفال، آیه 24.
16. نساء، آیه 13.
17. فصلنامه بینات، ش 44، ص 53.
18. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص 428.
19. از جمله: روایت امام صادق (علیه السلام ) می فرماید: « نَزَل
القُرآنُ اَربَعَةَ اَربَاعِ رُبعٌ حَلالٌ، و رُبعٌ حَرامٌ وَ رُبعٌ سُنَنٌ
وَ اَحکَامٌ ... » محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص 427.
20. نحل، آیه 97.
21. قارعه، آیات 1-2.
22. بقره، آیه 43.
23. بقره، آیه 129.
24. فصلنامه بینات، ش 44، ص 57.
25. محمدهادی معرفت، التفسیر و المفسرون، ج2، ص 355.
26. محمدهادی معرفت، التفسیرالاثری الجامع، ج1، ص 351-352.
27. صدوق، خصال، ج2، ص 603.
28. صدوق، عیون أخبارالرضا (علیه السلام )، ج2، ص 123.
29. واقعه، آیه 79.
30. انفال، آیه 24.
31. فصلنامه بینات، سال 1385، ش 44، صص 53- 52.
32. همان.
33. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج27، ص 196.
34. محمدهادی معرفت، التفسیرالاثری الجامع، ص 30؛ فصلنامه بینات، سال 1385، ش 44، ص 53.
35. بقره، آیه 188.
36. بقره، آیه 198.
37. آل عمران، آیه 97.
38. بقره، آیه 48.
39. مائده، آیه 1.
40. بقره، آیه 185.
41. حجرات، آیه 6.
42. طنطاوی جوهری، الجواهر فی تفسیرالقرآن الکریم، ج1، ص 3؛ جلال الدین
سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج2، ص 165؛ سیدمحمدعلی ایازی، فقه پژوهی
قرآنی، ص 121.
43. سیدمحمدعلی ایازی، فقه پژوهی قرآنی، ص 121.
44. محمدهادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوب القشیب، ج2، ص 354.
45. زخرف، آیه 18.
46. محمدهادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2، ص 355.
47. محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج 2، ص 282؛ فصلنامه بینات، سال 1385، ش 44، ص 101.
48. فصلنامه بینات، سال 1385، ش 44، ص 71.
49. از جمله: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج9، ص 417؛ سیدابوالقاسم
خوئی، البیان فی تفسیرالقرآن، ص 373، سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی
تفسیرالقرآن، ج19، ص 189.
50. صحیح مسلم، ج2، ص 1075 و 1317. موطأ، مالک بن انس، ج2، ص 608؛
بدرالدین الزرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج2، ص 32 و 35. جلال الدین
سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج2، ص 58. محمد عبدالعظیم الزرقانی، مناهل
العرفان فی علوم القرآن، ج1، ص 125. و ج2، ص 158.
51. بینات، سال 1385، ش 44، ص 102.
52. محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج2، ص 300.
53. مجادله،آیه 12.
54. مجادله، آیه 13.
55. فصلنامه بینات، سال 1385، ش 44، ص 53.
56. مجادله، آیه 11.
57. همان.
58. نساء، آیه 34.
59. همان، ص 71.
60. محمدهادی معرفت، التفسیر الاثری الجامع، ج1، ص 70.
61. بقره، آیه 187.
62. محمدحسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج2، ص 325.
63. محمدهادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2، ص 357.
64. فصلنامه بینات، سال 1385، ش 44، ص 101.
65. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج27، ص 202.
66. محمدهادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2، ص 355.
67. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج74، ص 215.
68. وسائل الشیعة، سال 1385، ش 44، ص 57
69. تقسیمات دوگانه، سه گانه، چهارگانه دیگر، پنج گانه و شش گانه نیز
مطرح است. ترسیم فقه در تقسیم دوگانه عبارت است از: 1. عبادات. 2. معاملات.
ترسیم فقه در تقسیم سه گانه عبارت است از: 1. عبادات. 2. محرمات. 3.
احکام. ترسیم فقه در تقسیم چهارگانه دیگر عبارت است از: 1. عبادات. 2.
اموال: أ؛ اموال فردی مثل بیع، ارث ... ب: اموال عمومی مثل خمس، زکات ...
3. سلوک: أ؛ آداب و رفتار فردی مثل روابط خانوادگی از قبیل نکاح و طلاق ...
و روابط اجتماعی از قبیل اطعمه و اشربه و معاشرت ... ب؛ آداب عمومی. 4.
قضاء مثل قضاء، حکومت، جهاد ... ترسیم فقه در تقسیم پنج گانه عبارت است از:
1. عبادات: مثل طهارت، صلوة، صوم، خمس، و ... 2. حکومیات: مثل ولایت،
جهاد، امر به معروف، حدود، قضاء و ... 3. عقود: مثل بیع، رهن، نکاح، و ...
4. ابقاعات: مثل طلاق، یمین، نذر، و ... 5. اجتماعیات: مثل محرمات، اطعمه و
اشربه، وصیت، ارث، آداب اجتماعی و ... ترسیم فقه در تقسیم شش گانه عبارت
است از: 1. عبادات. 20 شؤون فردی ( مطهرات ... ) 3. شؤون خانواده ( نکاح و
طلاق ). 4. اموال فردی ( بیع و اجاره ... ) 5. ولایات ( جهاد، خمس ... ).
6. شؤون قضائی.
70. انفال، آیه 24.
زیرنظر گروه قرآن پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی؛ ( 1387)، معرفت قرآنی یادنگار آیت الله محمدهادی معرفت (رحمة الله علیه)، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول
راسخون