معیارهای تنظیم روابط خارجی از دیدگاه قرآن
اسلام دین اجتماعی و آموزه های وحیانی قرآن سرشار از موضوعات، مسائل و مباحث اجتماعی است. جایگاه موضوعات اجتماعی در آموزه های دینی تا آن اندازه است که حتی موضوعات خصوصی و شخصی را تحت تأثیر خود قرار داده است، به گونهای که حتی ارتباط میان بنده و خدا نیز متأثر از موضوعات اجتماعی است و خداوند راه رهایی از خسران ابدی حتی در امور عبادی را توجه مومن به دیگران قرار داده است.
خداوند روابط اجتماعی را در چارچوب اصول اعتقادی تنظیم کرده و در آموزه های وحیانی هرگونه روابط، میزان، حدود و شرایط آن را مبتنی بر آن دانسته است لذا مسلمان و جامعه اسلامی می بایست در این چارچوب روابط خود را تنظیم و چارچوب های روابط اجتماعی را در حوزه تعهدات و معاهدات بین المللی براساس آیات قرآن تبیین کنند.
جامعه اسلامی که از آن به امت اسلام تعبیر می شود، جامعهای شکل گرفته از افرادی است که به اصول اعتقادی اسلام باور دارند و در چارچوب آن، سبک زندگی خود را سامان داده و در راه اهداف آن تلاش می کنند.
برهمین اساس،
جامعه اسلامی برخلاف جوامع دیگری که بر پایه مشترکات قومی، جغرافیایی،
زبانی و اهداف مادی شکل می گیرد، از پایه و بنیاد متفاوت است.
در جامعه اسلامی که از آن به امت یاد می شود، آنچه عنصر اصلی جامعه را شکل می بخشد، عنصر اعتقادی و باورهای اسلامی است.
از این رو در شکل گیری جامعه اسلامی، افراد جامعه به عنوان برادران دینی با
هم پیوند می خورند (حجرات،10) در حالی که امت اسلام می تواند در همان
حال برادران خونی و حتی پدر و مادر را به عنوان عنصر بیگانه و غیر خودی
معرفی کند و از عضویت جامعه ایمانی و اسلامی بیرون براند و هرگونه معاشرت و
روابط را با آنان قطع و تحریم نماید. (مجادله، آیه ۲۲؛ توبه آیه ۲۳؛ تفسیر
التنویر و التحریر، ج ۶، جزء ۱۰، ص ۱۵۰ و نیز کشاف، زمخشری، ج ۴، ص ۴۹۷)
بر
همین اساس هرگونه روابط اجتماعی میان افراد جامعه اسلامی و دیگران تنها در
چارچوب اعتقادات تعریف می شود و گاه حتی همنشینی و معاشرت با خویشان کافر
و اهل باطل و
هم قوم و نژاد و هم زبان و همکار اقتصادی و امنیتی منع شده و به عنوان فعل
حرام از آن بازداشته شده و وعید عذاب داده می شود (همان و نیز مدثر، آیات
۴۱ تا ۴۵) زیرا عنصر ایمان به خدا و آخرت و
تقوای الهی نمی گذارد که انسان با کسانی که اهل باطل و کفر هستند هر چند
که برادر خونی و یا والدین باشد، روابط دوستانه برقرار کند و با آنان
معاشرت داشته باشد. (همان آیات و نیز مائده، آیات ۵۷ و ۵۸)
خداوند در همین آیات گزارش می کند که مشرکان غیرقابل اعتماد هستند و مسلمانان نباید با اعتماد به این قرارداد دست از هوشیاری بردارند و مواظب تحرکات مشرکان نباشند؛ چرا که مشرکان به هیچ اصول عقلانی و هنجاری پایبند نیستند و به سبب شرایط دشواری که در آن قرار گرفتهاند، تن به سازش و صلح می دهند و زمانی که قدرت بیابند و یا موقعیت اقتضا کند، به نقض مفاد عهد نامه اقدام می کنند
محدودیتهای ارتباطی با جوامع دیگر
از آنجایی که امت اسلامی و جامعه دینی، در چارچوب اصول اعتقادی شکل گرفته است، همانگونه که تنظیم روابط داخلی میان اعضای جامعه اسلامی مبتنی بر میزان اعتقادات و باورهای افراد آن به اصول اسلامی است، تنظیم روابط خارجی نیز مبتنی بر همین اصول خواهد بود.
بنابراین، جوامع دیگر که اکثریت آن جوامع قومی، جغرافیایی و یا زبانی هستند، در ریشه و بنیاد با جامعه اسلامی در تضاد هستند و می بایست روابط به گونهای تنظیم شود که فرصت هدایت و جذب دیگران به سوی امت اسلام فراهم آید.
خداوند در راستای حفظ سلامت اعتقادی و امنیت روانی و روحی مسلمانان و مومنان، از جامعه اسلامی خواسته است تا محدودیتهایی را نسبت به تعاملات و روابط با جوامع دیگر برقرار کنند و اجازه ندهند تا آنان از این روابط سوء استفاده کنند.
از
طرفی نیز آموزههای وحیانی اسلام به جامعه اسلامی این مجوز را داده است تا
با جوامع دیگر بر اساس نوع تعامل آنان برخورد یا همکاری داشته باشد. از
این رو، برای تنظیم و ساماندهی تعاملات، جواز انعقاد پیمانها و معاهدات
خاصی را صادر کرده است.
جواز معاهده
روابط جامعه
اسلامی با دیگر جوامع در چارچوب اصول اعتقادی و نوع تعاملات آنان تنظیم می
شود. از این رو احکام متفاوتی برای معاهدات با دیگران و بیگانگان در
آموزههای وحیانی بیان شده است.
بر اساس آیاتی از قرآن، بستن معاهدات و
پیمان همکاری و یا ترک مخاصمه حتی با جوامع کافر و غیرمسلمان، امری جایز از
نظر حکم تکلیفی و صحیح از نظر وضعی است. (نساء، آیه ۹۰؛ انفال؛ ۵۵ تا ۶۱،
توبه، آیه ۱۲)
خداوند در آیاتی از جمله ۱ تا ۱۲ سوره توبه، بستن
معاهده عدم تعرض میان مشرکان و مسلمانان را جایز و عمل به مفاد آن را صحیح
دانسته است. از این رو پیامبر(صلی الله و علیه و آله) قرارداد
صلح و عدم تعرض با گروهی از مشرکان در کنار مسجدالحرام بست. (توبه، آیه۷) و
از پیامبر(صلی الله و علیه و آله) و جامعه اسلامی خواسته شده بود که به
مفاد و محتوای این معاهده صلح عمل کنند و بدان وفادار باشند، هرچند که
خداوند در همین آیات گزارش می کند که مشرکان غیرقابل اعتماد هستند و
مسلمانان نباید با اعتماد به این قرارداد دست از هوشیاری بردارند و مواظب
تحرکات مشرکان نباشند؛ چرا که مشرکان به هیچ اصول عقلانی و هنجاری پایبند
نیستند و به سبب شرایط دشواری که در آن قرار گرفتهاند، تن به سازش و صلح
می دهند و زمانی که قدرت بیابند و یا موقعیت اقتضا کند، به نقض مفاد عهد
نامه اقدام می کنند.
خداوند در آیاتی از جمله آیات ۸۹ و ۹۰ و نیز آیات
۵۹ و ۶۱ سوره انفال، پذیرش صلح مطرح شده از سوی کافران را لازم و واجب بر
می شمارد. بنابراین، در صورت ارائه طرح و پیشنهاد صلح و عدم تعرض از سوی
کافران، بر مسلمانان و جامعه اسلامی است که با آنان قرار صلح منعقد کنند.
البته
این لزوم و وجوب پذیرش همواره بیقید و شرط نیست؛ زیرا کافران و دشمنان در
جنگها گاه زمانی پیشنهاد صلح را مطرح می کنند که در موقعیت ضعف و سستی
قرار دارند. بنابراین، پذیرش صلح و ترک مخاصمه در هنگام برتری سپاه اسلام و
ضعف دشمن، جایز و روا نیست. (محمد، آیه ۳۵)
همچنین پذیرش
هرگونه صلح و متارکه جنگ، در حیطه قدرت و مسئولیت رهبری جامعه اسلامی است و
هر کسی نمیتواند پیمان صلح را بپذیرد و امضا کند. (انفال، آیه ۶۱)
خداوند
به مومنان هشدار می دهد که پذیرش صلح پیشنهادی از سوی دشمنان میتواند
خدعه و نیرنگی باشد که آنان می زنند تا فرصت شبیخون و یا تجدید قوا را
بیابند. بنابراین، لازم است جوانب در پذیرش صلح پیشنهادی از سوی رهبری
بررسی شود و پس از انعقاد پیمان نیز هوشیاری حفظ گردد. (انفال، آیات ۶۱ و
۶۲)
پذیرش هرگونه صلح و متارکه جنگ، در حیطه قدرت و مسئولیت رهبری جامعه اسلامی است و هر کسی نمیتواند پیمان صلح را بپذیرد و امضا کند
از نظر قرآن پیمان شکنان و ناقضان معاهدات بین المللی، انسان های متجاوز (توبه، آیه ۱۰)، فاقد تقوای عقلانی (انفال، آیه ۵۶)، فاسق و منحرف از مسیر حق (توبه، آیه ۸) و خیانتکار (انفاق، آیات ۵۶ و ۵۸) هستند.
در
صورت هرگونه نقض پیمان و عدم پایبندی به مفاد پیمان ضروری است که با آنان
به جنگ و نبرد پرداخت (نساء، آیه ۹۱؛ انفال، آیات ۵۶ و ۵۷؛ توبه، آیات ۴ تا
۱۲) زیرا اگر اینگونه عمل نشود نمی توان آنان را از ضربه زدن به اسلام و
مسلمانان باز داشت.
از نظر
اسلام، همه قراردادها و پیمانهای بینالمللی تا زمانی از سوی جامعه اسلامی
پذیرفته شده است که دیگران پیمان شکنی نکرده و یا مفاد آن را نقض نکنند.
در صورت هرگونه نقض مفاد پیمان، معاهده از سوی جامعه اسلامی ابطال و از
اعتبار ساقط می شود. (انفال، آیات ۵۶ و ۵۸ و توبه، آیات ۸ تا ۱۰)
نتیجه گیری:
بر اساس آیه ۵۶ سوره انفال و آیات دیگر، جامعه اسلامی مجاز است با جوامع کافری که هیچ انگیزهای برای جنگ ندارند و خواهان روابط اقتصادی و سیاسی و مانند آن هستند و هیچ گونه تعرضی به مسلمانان و مرزهای جغرافیایی اسلام نداشتهاند، پیمان و قرارداد منعقد کنند و در صورت ارائه پیمان عدم تعرض از سوی آنان حتی به رغم روحیه ستیزه جویی و پیمان شکنی آنان، با آنان پیمان هایی را منعقد کند و به نظر می رسد که پذیرش پیمان های ارائه شده در قالب عدم تعرض و صلح، لازم و واجب است.
منبع:تبیان