قرآن دواست یا شفا؟
در آیات متعددی از قرآن با عنوان «شفا» یاد شده. آن سان که گاه قرآن شفا دهنده دل ها معرفی شده است: «قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُوْمِنِینَ : برای شما از جانب پروردگارتان موعظه ای آمد و شفایی برای آن بیماری که در دل دارید و راهنمایی و رحمتی برای مۆمنان است.(یونس، 57) این در حالی است که قرآن در کنار شفا، مایه هدایت نیز دانسته شده: قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاء : بگو این کتاب برای آنها که ایمان آورده اند هدایت و شفاست. (فصلت، 44)
واژه «شفا» در لغت به معنای نقطه آخر چیزی است که مشرف به نابودی یا نجات باشد، از این رو شفا یافتن بیمار به معنای عافیت یافتن و نجات از بیماری است.
بر همین پایه، مقصود از «شفای قرآن» نجات از انحطاط و سقوط مادی یا معنوی است که به وسیله هدایت انجام می پذیرد.
شفا در اصطلاح در مقابل بیماری ها، عیب ها و نقص ها به کار می رود. بنابراین نخستین کاری که قرآن برای انسان انجام می دهد، پاکسازی درون او از انواع بیماری های فکری، اخلاقی و اجتماعی است. سپس رحمت الهی شامل حالش می شود و فضایل انسانی و اخلاقی الهی در مورد وجود او جوانه می زند.
آری در سوره ی یونس آیه 57 شفا به معنای «پاکسازی» و رحمت به «بازسازی» انسان اشاره دارد.
وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُوْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا (اسراء، 82)
حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: «روز فتح مکه با پیامبر (صلی الله و علیه و آله) به کنار کعبه آمدیم. پیامبر(صلی الله و علیه و آله) به من فرمود: بنشین. نشستم. آن گاه حضرت روی شانه هایم رفت و من بر پای ایستادم. آن حضرت شروع به سخن نمود و از جمله فرمود: من لم یستشف بالقرآن فلا شفاه الله؛ هر کس به وسیله قرآن شفا نجوید و نخواهد، خدا او را شفا نخواهد داد.» (تفسیر کشاف، زمخشری، ج 2، ص 689)
ابوالفتوح رازی وجه تسمیه و نامگذاری قرآن به شفا را در سه معنا می داند:
1. قرآن دلیل نبوت و صدق آورنده آن است که مردم به واسطه آن از سرگردانی ضلالت و گمراهی، به هدایت خلاصی می یابند؛ مانند بیماری که از مرض شفا یابد.
2. قرآن بیانگر دلایل روشن است و هر صاحب شک و شبهه ای را که در او نظر کند، به علم و یقین رهنمون سازد و علم، شک او را زایل نماید.
3. محال نیست که مردم به قرآن تبرک جویند و شفای بیماری جسمی خویش را از او طلب نمایند؛ چرا که احادیث زیادی در این زمینه آمده است و از جمله نام های سوره حمد شفا است. (تفسیر روض الجنان و روح الجنان، ابوالفتوح رازی، ج 12، ص 276)
قرآن بیانگر دلایل روشن است و هر صاحب شک و شبهه ای را که در او نظر کند، به علم و یقین رهنمون سازد و علم، شک او را زایل نماید.
امام صادق (علیه السلام) در این باره می فرماید: «هر که را بیماری باشد باید که بامداد چون روی از نماز بگرداند، هفت بار الحمد بخواند و باز بر او دمد و اگر نشود روز دیگر، هفتاد بار بخواند من ضامنم به شفا، مگر آن بیماری مرضی باشد که أجل او در آن باشد. حضرت رسول (صلی الله و علیه و آله) گفت: القرآن هو الدواء» (همان)
استاد جوادی آملی درباره شفابخشی قرآن می نویسد: «بیمار اگر بخواهد درمان شود، با شفا بهبود می یابد و دارو ذاتاً شفای مریض نیست زیرا بسیار اتفاق می افتد که مریض دارویی را مصرف می کند اما بیماری او شفا نمی یابد.
خداوند قرآن را دارو معرفی نمی کند بلکه او را شفا می داند و شفابخشی آن نیز قطعی است. هر کس که به قرآن روی آورد، آن را بفهمد، بپذیرد و عمل کند به طور قطع بیماری های درونی اش از بین می رود، مگر اینکه شخص مریض به قرآن مراجعه نکند و یا مراجعه اش از روی میل نباشد و یا پس از مراجعه به قرآن دستور و نسخه شفابخش آن را نپذیرد و عمل نکند و یا عملش نادرست باشد.» (تفسیر موضوعی قرآن کریم، عبد الله جوادی آملی، ج 1، ص 234)
حواسمان به این نکته نیز باشد که یک غذای نیروبخش را اگر به عالم و دانشمند پرتلاش بدهیم، از آن برای تعلیم و تربیت نیروی کافی می گیرد. ولی همین غذا را اگر به ظالم بیدادگری بدهیم، از نیروی آن برای ظلم و ستم بیشتر استفاده می کند، تفاوت در غذا نیست، بلکه در مزاج ها و طرز تفکرهاست و این است :
وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُوْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا
از این رو آیات قرآن همچون قطره های حیات بخش باران است که به تعبیر شاعر:
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله روید و در شوره زار خس
قرآن که مدعی شفابخشی است، صبر نمی کند تا شخص بیمار شود آنگاه به مداوایش بپردازد بلکه قرآن در مقام پیشگیری نیز کوشاست و سعی اش بر آن است تا انسان ها به امراض فکری و قلبی دچار نشوند.
قرآن در مرحله نخست به انسان ها نسبت به بیماری هشدار می دهد. اگر کسی در این مرحله هشدار خداوند را جدی نگرفت و به عمل ممنوع، اقدام نمود، مریض می شود.
در این مرحله نیز قرآن رهنمود دارد و کیفیت مداوای مریض و راه درمان را به او نشان می دهد تا او را از بیماری برهاند. اگر در این مرحله نیز سخن قرآن را نشنید و به آن عمل نکرد، آن وقت دیگر خدا او را به حال خود وا می نهد و چنین مریض رها شده ای به طور طبیعی هر روز بیمارتر می شود.
سخن آخر آنکه قرآن ضعف های مربوط به حکمت نظری را با برهان عقلی و امراض مربوط به حکمت عملی را با تهذیب و تصفیه دل بهبود می بخشد، همه بیماری های اعتقادی و اخلاقی را درمان می کند: جهل را با علم، شک را با یقین، غم و اندوه را با آرامش، ترس و هراس را با امید، نگرانی از آینده را با عزم و ثبات برطرف می سازد.
مۆمن در پرتو شفای قرآن به ولایت می رسد که خاصیت ولایت، نجات از این گونه عوامل سوء است که «أَلا إِنَّ أَوْلِیَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ (یونس، 62)» (تفسیر موضوعی قرآن کریم، عبد الله جوادی آملی، ج 1، ص 236، با تصرف)
نتیجه کلام در بیان آیت الله جوادی آملی:
خدای سبحان فرمود: ما راه درمان را به مۆمنین نشان میدهیم؛ نه تنها طبیب میفرستیم نه تنها دارو میفرستیم بلکه شفا میفرستیم.
نفرمود قرآن دواست نفرمود «و ننزّل من القرآن ما هو دواء» بلکه فرمود: (وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ) ممکن است کسی دارو مصرف کند و شفا پیدا نکند اما ممکن نیست چیزی شفا باشد و انسان شفا پیدا نکند؛
لذا فرمود ما شفابخشیم اما (لِلْمُۆْمِنِینَ) خدای سبحان این شفا و این عنایت را به افراد با ایمان عطا کرده است.
خیلیها که گرفتار رذایل اخلاقیاند برای این است که بنیان مرصوص و محکمی ندارند چرا که با خرافات زندگی میکنند، با شانس زندگی میکنند با بخت و اتفاق زندگی میکنند. کسی که موحد نباشد ناچار به خرافاتی نظیر شانس و امثال شانس تن در میدهد.(حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی،درس اخلاق07/10/91)
فرآوری: زهرا اجلال
بخش قرآن تبیان
منابع:
پاتوق شیعه
حوزه