اولیاى خدا، قدرت تصرّف در هستى دارند
حضرت ابراهیم از کنار دریایى مىگذشت، مردارى را دید که در کنار دریا افتاده و قسمتى از آن در آب و قسمتى دیگر در خشکى است و پرندگان و حیوانات دریایى، صحرایى و هوایى از هر سو آن را طعمهى خود قرار دادهاند.
حضرت با خود گفت: اگر این اتّفاق براى انسان رخ دهد و ذرّاتِ بدن انسان در بین جانداران دیگر پخش شود، در قیامت آنها چگونه یک جا جمع و زنده مىشوند. لذا از خداوند درخواست کرد که نحوهى زنده شدن مردگان را مشاهده کند. خداوند نیز با این نمایش، ابراهیم را به نور یقین و اطمینان رهسپار نمود.
از این داستان می توان نتیجه گرفت که کشف و شهود تنها براى کسانى است که مراتبى از علم، ایمان و استدلال را طى کرده باشند لذا درخواست ابراهیم پاسخ داده مىشود، نه هر کس دیگر.
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُۆْمِنْ قالَ بَلى وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیاً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (بقره ـ 260)
و (بیاد آور) هنگامى که ابراهیم گفت: پروردگارا به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده مىکنى؟ فرمود: مگر ایمان نیاوردهاى؟ عرض کرد: چرا، ولى براى آنکه قلبم آرامش یابد. (خداوند) فرمود: چهار پرنده (طاووس، خروس، کبوتر و کلاغ) (تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 280) را برگیر و آنها را نزد خود جمع و قطعه قطعه کن (و درهم بیامیز) سپس بر هر کوهى (در حدیث مىخوانیم که اجزاى مخلوط شده را بر سر ده کوه قرار داد. کافى، ج 8، ص 305) قسمتى از آنها را قرار ده، آنگاه پرندگان را بخوان، به سرعت به سوى تو بیایند و بدان که خداوند تواناى حکیم است.
تنها از یگانه ابر مرد تاریخ پس از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله، یعنى على علیه السلام نقل شده است که فرمود: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا» اگر پردهها کنار روند، بر یقین من افزوده نمىشود. (غرر الحکم و تفسیر روح البیان، ج 1، ص 416)
ولى سایر مردمان همه دوست دارند که شنیدهها و حتّى باورهاى خود را به صورت عینى مشاهده نمایند. چنان که همه مىدانند قند را از چغندر مىگیرند، ولى دوست دارند چگونگى آن را مشاهده کنند.
در تفاسیر آمده است: حضرت ابراهیم از کنار دریایى مىگذشت، مردارى را دید که در کنار دریا افتاده و قسمتى از آن در آب و قسمتى دیگر در خشکى است و پرندگان و حیوانات دریایى، صحرایى و هوایى از هر سو آن را طعمهى خود قرار دادهاند. حضرت با خود گفت: اگر این اتّفاق براى انسان رخ دهد و ذرّاتِ بدن انسان در بین جانداران دیگر پخش شود، در قیامت آنها چگونه یک جا جمع و زنده مىشوند. لذا از خداوند درخواست کرد که نحوهى زنده شدن مردگان را مشاهده کند. خداوند نیز با این نمایش، ابراهیم را به نور یقین و اطمینان رهسپار نمود.
اولیاى خدا، قدرت تصرّف در هستى را دارند که به آن ولایت تکوینى گفته مىشود. «ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیاً» معاد، جسمانى است و در قیامت، بازگشت روح به همین ذرات بدن خواهد بود. «یَأْتِینَکَ سَعْیاً»
توضیح برخی نکات آیه:
1ـ یک امر خارق العاده:
بى شک این حادثه که در مورد مرغان روى داد، یک امر کاملاً خارق العاده بود، همان گونه که جریان قیامت و رستاخیز نیز خارق العاده است، و مىدانیم که خدا حاکم بر قوانین طبیعت است نه محکوم آنها، بنابراین انجام چنین کارهاى خارقالعادهاى براى او مسأله ی پیچیدهاى نیست.
2- چهار مرغ مختلف:
شکى نیست که مرغان چهارگانه مزبور از چهار نوع مختلف بودهاند زیرا در غیر این صورت هدف ابراهیم که بازگشت اجزاى هر یک به بدن اصلى خود بوده است تأمین نمىشد و طبق بعضى از روایات معروف این چهار مرغ "طاووس"، "خروس"، "کبوتر" و "کلاغ" بودهاند که از جهات گوناگون با هم اختلاف فراوان دارند و بعضى آنها را مظهر روحیات و صفات مختلف انسان ها مىدانند، طاووس مظهر خودنمایى، زیبایى و تکبر، خروس مظهر تمایلات شدید جنسى، و کبوتر مظهر لهو و لعب و بازیگرى، و کلاغ مظهر آرزوهاى دور و دراز!
3- تعداد کوهها
تعداد کوههایى که ابراهیم اجزاى مرغان را بر آنها گذارد در قرآن صریحاً نیامده است ولى در روایات اهل بیت علیهم السلام ده عدد معرفى شدهاند و به همین دلیل در روایات مىخوانیم: اگر کسى وصیت کند جزئى از مال او را در موردى مصرف کنند و مقدار آن را معین نسازد دادن یک دهم کافى است. (تفسیر نور الثقلین، جلد اول صفحه 278)
4- معاد جسمانى:
بیشتر آیاتى که در قرآن مجید درباره رستاخیز وارد شده توضیح و تشریحى براى "معاد جسمانى" است، اصولاً کسانى که با آیات معاد در قرآن سر و کار دارند مىدانند معاد در قرآن جز به شکل "معاد جسمانى" عرضه نشده است، به این معنى که به هنگام رستاخیز، هم این "جسم" باز مىگردد و هم "روح و جان"، لذا در قرآن از آن به "احیاء موتى" (زنده کردن مردگان) تعبیر شده است و اگر رستاخیز تنها جنبه روحانى داشت، زنده کردن اصلاً مفهومى نداشت.
آیه مورد بحث نیز با صراحت تمام موضوع بازگشت اجزاى پراکنده همین بدن را مطرح مىکند، که ابراهیم با چشم خود نمونه آن را دید.
5- شبهه آکل و مأکول:
از شرحى که سابقاً درباره انگیزه تقاضاى ابراهیم علیه السلام نسبت به مشاهده صحنه زنده شدن مردگان ذکر کردیم (داستان افتادن مرده حیوانى در لب دریا و خوردن حیوانات دریا و خشکى از آن)، استفاده مىشود که بیشتر توجه ابراهیم علیه السلام در این تقاضا به این بوده که چگونه بدن حیوانى که جزء بدن حیوانات دیگر شده، مىتواند به صورت اصلى باز گردد؟ و این همان است که ما در علم عقاید از آن به عنوان "شبهه آکل و مأکول" نام مىبریم.
توضیح اینکه: در رستاخیز، خدا انسان را با همین بدن مادى باز مىگرداند و به اصطلاح، هم جسم انسان و هم روح انسان بر مىگردد.
در رستاخیز، خدا انسان را با همین بدن مادى باز مىگرداند و به اصطلاح، هم جسم انسان و هم روح انسان بر مىگردد
پیامهای این آیه:
1ـ زنده کردن مردگان، از شئون ربوبیّت خداوند است. «رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ»
2ـ براى آموزش عمیق، استفاده از نمایش و مشاهدات حسى لازم است. «أَرِنِی»
3ـ کشف و شهود تنها براى کسانى است که مراتبى از علم، ایمان و استدلال را طى کرده باشند. درخواست «أَرِنِی» ابراهیم پاسخ داده مىشود، نه هر کس دیگر.
4ـ در پى آن باشیم که ایمان و یقین خود را بالا برده تا به مرز اطمینان برسیم. پژوهش و کنجکاوى یک ارزش است. «لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی»
5ـ ایمان، داراى مراحل و درجاتى است. «لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی»
6ـ قلب، مرکز آرامش است. «لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی»
7ـ اولیاى خدا، قدرت تصرّف در هستى را دارند که به آن ولایت تکوینى گفته مىشود. «ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیاً» 8ـ معاد، جسمانى است و در قیامت، بازگشت روح به همین ذرات بدن خواهد بود. «یَأْتِینَکَ سَعْیاً»
آمنه اسفندیاری
بخش قرآن تبیان
منابع:
تفسیر نور، ج 1
تفسیر نمونه، ج2
تفسیر نور الثقلین، جلد 1
غرر الحکم و تفسیر روح البیان، ج 1