راهی قدسی

اهدناالصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم

راهی قدسی

اهدناالصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم

راهی قدسی
آخرین نظرات
یامن له الدنیاوالأخره
سیره‌ رسول نور(صلی الله علیه و آله و سلم) در کلام وحی

مقدمه

تمام اعمال، حرکات، سکنات، گفته‌ها و اوصاف نفسانی که سیره و سنت پیامبر نام دارد از طریق وحی انجام می‌گیرد از این رو سنت و سیره آن حضرت حجت است لذا اطاعت از سنت و سیره اطاعت خداوند است، «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ.»[1]
«کسی که از پیامبر اطاعت کند همانا اطاعت خداوند را نموده» پس بنابراین این دو از هم جدا نخواهند بود، زیرا تمام آنچه را می‌گوید و انجام می‌دهد از ناحیه خداوند است و هرگز از روی هوی و هوس نمی‌باشد، «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحی[2]» «هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید، آن‌چه آورده چیزی جز وحی نیست که به او وحی شده است».
إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یُوحی[3] «تنها از آنچه به من وحی می‌شود پیروی می‌کنم».
و چون پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ برای همگان اسوه حسنه است «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»[4] پس باید آنچه که رسول خدا برای مردم آورده بگیرند و اجراء کنند و آنچه که از او نهی کرده از آن خودداری کنند. «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا[5] آنچه که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ برای شما آورده بگیرید و آنچه را که از آن نهی کرده از آن خودداری کنید.»
این آیه سند روشنی برای حجت بودن سنت رسول خدا[6] ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ است.
سیره پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ در قرآن:
در مورد سیره پیامبر در قرآن بحث گسترده‌ای است ولی ما به طور اختصار به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم.

دلسوزی نسبت به امت

پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ آن قدر به مردم دلسوز بود و در صدد هدایت آنها بود که قرآن آن را این گونه بیان می‌فرماید: فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِیثِ أَسَفاً[7] «شاید جان خود را به دنبال آنان، آن گاه که به رسالت تو ایمان نیاوردند از دست بدهید.»
این نشان از سعی و تلاش پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ اسلام در هدایت امت دارد تا جایی که خود را در پرتگاه هلاکت و نابودی قرار می‌دهد تا مردم را هدایت کند.
خداوند در جوابی دیگر می‌فرماید: وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لا تَکُنْ فِی ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُرُونَ[8]
«بر گستاخی کافران غم مخور، از مکر و حیله آنان بر خود فشار مده.»
باز می‌فرماید: فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِما یَصْنَعُونَ[9].
«جان خود را به اثر شدت تأسف به آنها از دست مده، خداوند از آنچه که انجام می‌دهند آگاه است.»[10]

تطهیر امت اسلامی

یکی از کارهای پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ این است که پاک کننده‌ی امت اسلامی است چون خود پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ پاک و مطهر است لذا امت خویش را پاک می‌کند: خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ[11].
«از اموال آنها صدقه‌ای بگیر تا به وسیله آن پاک و پاکیزه‌شان سازی برایشان دعا کن زیرا دعای تو برای آنان آرامش است».
زکات در این آیه به عنوان نمونه است بلکه تمام دستورات اسلامی پاک کننده است و کسی که دستورات اسلام را انجام بدهد به طهارت می‌رسد، در آیه فوق به پیامبر خطاب می‌کند و این جمله «تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ» وصف صدقه نیست زیرا ضمیر «ـها» به صدقه بر می‌گردد لذا ضمیر «هم» در تطهیرهم و تزکیهم به صدقه بر نمی‌گردد با این توصیف معنای آیه این می‌شود که ای پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ : با گرفتن صدقه از اموال مردم، خود مردم را تطهیر و تزکیه می‌کنی.[12]

رأفت و رحمت پیامبر نسبت به امت

رحمت و رأفت از صفات خداوند است، رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ مظهر این صفات الهی است وقتی که پیامبر از مردم زکات می‌گیرد خداوند به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ می‌فرماید: وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ[13] «ای پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ برای آنها دعا کن زیرا تو برای آنها آرامشی» یعنی ای پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ تو برای آنها رحمتی پس برای آنها دعا کن که دعای مستجاب تو باعث آرامش و سکون آنها خواهد شد اگر چه دادن زکات جز وظایف آنها است ولی باز پیامبر با آن رحمت خاصه‌ی خود برای آنها دعا می‌کند.
لذا خود پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ می‌فرماید: حیوتی خیره لکم و مماتی خیر لکم، «زندگی من برای شما خیر است مرگ من هم برای شما خیر است»[14]

صبر و پایداری

خداوند مسئولیت سنگینی بر عهده پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ قرار داد و فرمود: إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً[15] «ما گفتار سنگینی را به تو وحی می‌کنیم» این گفتار سنگین همان رسالت جهانی اوست، انجام این رسالت جز با پایداری و صبر ممکن نیست لذا خداوند در آیات متعددی پیامبر را دعوت به صبر می‌کند: وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ[16] «برای خدا در طریق ابلاغ رسالت بردبار باش». فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ[17] «بسان پیامبران اولوا العزم صبر نبی و درباره آنها عجله نکن.[18]»
فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ[19] «بنابراین همان گونه که فرمان یافته‌ای استقامت کن هم‌چنین کسانی که با تو به سوی خدا آمده‌اند».
پس از این استفاده می‌شود این سیره پیامبر که همان صبر و استقامت باشد وظیفه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ به تنهایی نیست بلکه تمام کسانی که از شرک به سوی ایمان باز گشته‌اند باید استقامت کنند.[20]
سراسر زندگی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ با مشکلات همراه بوده آزارها و اذیت‌های فراوانی نسبت به او روا می‌داشتند او را سنگباران می‌کردند، محاصره اقتصادی و سیاسی می‌نمودند، یاران او را شکنجه و آزار می‌دادند او را دشنام و ناسزا می‌گفتند، گاه او را دیوانه و گاه ساحر خطاب می‌کردند اما در تمام این مشکلات شیکبا و صبور بود و با این صبر و استقامتی که پیشه کرد باعث شد که دینش جهانی شود، باید مؤمنین به این سیره اقتداء کنند لذا علی ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: صبر و استقامت به رهبران و زمامداران واجب است زیرا خداوند به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فرمود: فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ، همین معنا را بر دوستان و اهل طاعتش نیز واجب کرده است چرا که می‌گوید برای شما در زندگی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ اسوه نیکویی است.[21]

خلق عظیم

« وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ[22]، تو بر خویی بزرگ هستی» یکی از ویژگیهای برجسته پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ در قرآن به عنوان خلق عظیم است «فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ،[23] در پرتو رحمت الهی در برابر تندی آنها نرم شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده می‌شدند.»
قرآن در جایی دیگر رمز نفوذ در مردم و قیام به وظایف رهبری را این گونه بیان می‌فرماید: وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَ لاَ السَّیِّئَهُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ[24] «هرگز بدی و نیکی یکسان نیست بدی را با نیکی دفع کن، تا دشمنان سرسخت مانند دوستان گرم و صمیمی شوند»
در طول زندگی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ موارد بسیار زیادی از عطوفت و مهربانی رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ چه در رابطه با کفار و چه در رابطه با مسلمین وجود دارد، مثلاً در جریان فتح مکه، با آن که مردم مکه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ را انواع آزارها و اذیت‌ها کرده بودند امّا وقتی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ مکه را فتح کرد همه را آزاد کرد و فرمود: امروز بر شما سرزنشی نیست خدا همگان را می‌بخشد.[25]

گذشت و عفو

یکی از خصایص رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ گذشت و عفو بود، هر چه انسانیت انسان قوی‌تر شود گذشت او بیشتر خواهد شد و چون پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ رحمه للعالمین است و از طرفی هم خدا می‌دانست که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ اهل چنین خصلتی است لذا او را امر به عفو و گذشت کرد و فرمود: فاعف عنهم[26] «پس از آنها در گذر» پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ آن قدر اهل گذشت بود که حتی از وحشی که قاتل عمویش حمزه بود گذشت کرد زیرا وقتی که وحشی مسلمان شد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ از او سؤال کرد تو وحشی هستی؟ گفت: بله، فرمود: عمویم حمزه را چگونه کشتی؟ او جریان را برای پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ گفت، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ گریه کرد و او را بخشید.[27]

مشورت کردن

مشورت کردن با مردم یک نوع احترام به رأی آنها است، اگر شخصی با کسی مشورت کند در حقیقت با این کارش به او می‌فهماند که تو دارای معرفت و عقل و درایت هستی که من با تو مشورت می‌کنم و اگر انسانی همچون پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ چنین کاری را انجام دهد باعث افتخار آن طرف می‌شود لذا خداوند به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ می‌فرماید با مردم مشورت کن، وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ[28] «در کارها با آنها مشورت کن» لذا پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ در جنگ بدر با اصحابش مشورت کرد[29].

عبادت

وقتی که آیه: یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلِیلاً[30] «ای جامه به خود پیچیده شب را جز کمی به پا خیز» بر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ نازل تمام شب را به عبادت می‌پرداخت تا این که پاهایش متورم شد لذا خداوند فرمود: ما انزلنلا علیک القرآن لتشقی[31]؛ ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که به زحمت افتی» و همچنین خداوند به پیامبرش فرمود: «فاقروا ما تیسر من القرآن؛[32] اکنون آنچه که برای شما میسر است قرآن بخوانید». معلوم می‌شود که خداوند به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ دستور می‌دهد که به خودش آسان بگیرد.[33]
یا این که نماز شب که برای دیگران مستحب است اما بر پیامبر واجب است، «و من اللیل فتهجد به نافله لک؛[34] مقداری از شب را برخیز و نماز بخوان که آن خاص تو است». و به خاطر این عبادت بود که به مقام محمود رسید «عسی ان یبعثک ربک مقاماً محموداً؛[35] امید است که پروردگارت تو را به مقام در خور ستایش برانگیزد».

پی نوشتها:

[1] . سوره‌ی نساء، آیه 218.
[2] . سوره‌ی نجم، آیه 2 و 3.
[3] . سوره‌ی انعام، آیه 50.
[4] . سوره‌ی احزاب، آیه 21.
[5] . سوره‌ی حشر، آیه 7.
[6] . تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، (قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ 12، 1374)، ج 23، ص 507.
[7] . سوره‌ی کهف، آیه 6.
[8] . سوره نمل، آیه 70.
[9] . سوره‌ی فاطر، آیه 80.
[10] . منشور جاوید، جعفر سبحانی، (قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ 1، 1367)، ج 6، ص 245.
[11] . سوره‌ی توبه، آیه 103.
[12] . تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبائی، (بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، چ 2، 1391 هـ)، ج 9، ص 377.
[13] . سوره‌ی توبه، آیه 103.
[14] . ناسخ التواریخ (زندگانی پیامبر)، محمد تقی سپهر، (تهران، انتشارات اساطیر، چ 1، 1381)، ج 4، ص 1813.
[15] . سوره‌ی مزمل، آیه 5.
[16] . سوره‌ی مدثر، آیه 7.
[17] . سوره‌ی احقاف، آیه 35.
[18] . جعفر سبحانی، منشور جاوید، همان، ص 249.
[19] . سوره‌ی هود، آیه 112.
[20] . تفسیر نمونه، همان، ج 9، ص 257.
[21] . همان، ج 21، ص 384.
[22] . سوره‌ی قلم، آیه 40.
[23] . سوره‌ی آل عمران، آیه 159.
[24] . سوره‌ی فصلت، آیه 34 ـ 35.
[25] . منشور جاوید، همان، ص 245.
[26] . سوره‌ی آل عمران، آیه 159.
[27] . محمد فی القرآن، سید رضی صدر، (قم، مرکز انتشارات اسلامی، چ 2، 1420)، ص 78.
[28] . سوره‌ی آل عمران، آیه 159.
[29] . محمد فی القرآن، همان، ص 81.
[30] . سوره‌ی مزمل، آیه 1 ـ 2.
[31] . طه، آیات 1 ـ 2.
[32] . مزمل، آیه‌ی 20.
[33] . محمد فی القرآن، همان، ص 109.
[34] . اسراء، 79.
[35] . اسراء، 79.

منبع: مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه علمیه
نویسنده:حسن منتظری
راسخون

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی