راهی قدسی

اهدناالصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم

راهی قدسی

اهدناالصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم

راهی قدسی
آخرین نظرات

نگاهى به تفسیر «المیزان»

دوشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۰۰ ق.ظ
یامن له الدنیاوالأخره
نگاهى به تفسیر «المیزان»
«تفسیر المیزان» یکى از تفاسیر ارزشمند عصر حاضر به شمار مى‏رود و حاصل سالها تلاش مداوم و خستگى ناپذیر علامه سید محمد حسین طباطبایى ـ رحمة الله علیه ـ است. استاد فرزانه در این اثر ماندگار خود در جهان اسلام، صد و چهارده سوره قرآن را از ابعاد مختلف روایى، تاریخى، علمى، کلامى و فلسفى کاویده و ضمن شرح و بسط گسترده آیات به بررسى دیدگاههاى مفسیرین قرآن اعم از شیعه و سنى پرداخته است و در این راستا با توجه به اینکه بخش قابل توجهى از قرآن را قصه‏ها و داستان‏ها تشکیل مى‏دهد، در کنار تفسیر و توضیح این داستان‏ها به اهداف قصه‏گویى در قرآن نظر داشته و ضمن بررسى نکات ظریف قصه‏ها، پیام‏هاى هر قصه و داستان را بیان نموده است.
حضرت علامه در نقل قصص قرآن شیوه خاصى را مبذول داشته است که مى‏توان گفت آن وجه تمایز ایشان از دیگر مفسران و قرآن پژوهان و حتى برخى کتابهاى «قصص قرآن و تاریخ انبیاء» است که به طور خلاصه به آنها اشاره مى‏گردد:

1. قصص از دیدگاه قرآن:

از آنجا که روش علامه در المیزان تفسیر «قرآن به قرآن» است، قرآن پژوه و مفسر بزرگ با غوص در دریاى بیکران قرآن، گوهر آیات را از ژرفاى آن بیرون کشیده و در کنار دیگر گوهرهاى وحى قرار داده و دریایى از معارف فراهم آورده است.
این «سیره خاص، «المیزان» است که جز در روایات معصومین علیهم السلام در تفاسیر پیشینیان به ندرت دیده مى‏شود و بعد از آن هم هنوز به ابتکار خویش باقى است. همانا شناسایى آیات کلیدى و ریشه‏اى قرآن است که در پرتو آن آیات کلیدى درهاى بسیارى از آیات دیگر را گشوده است و با شناخت آن آیات ریشه‏اى این شجره طوبى، تغذیه بسیارى از آیات شاخه‏اى میسر مى‏گردد» . (1)
علامه این شیوه را نیز در بررسى قصص قرآن به کار گرفته و «با روشى قرآنى به تفسیر قرآن به قرآن قرآن و قصص قرآنى مى‏پردازد.» (2) و در پرتو نور قرآن، نمایى زیبا و روشن از یک قصه را به تصویر مى‏کشاند و ترسیم مى‏کند و «مى‏کوشد که به آیات حاکى از یک قصه ترتیب زمانى بدهد و از مجموع آیات مربوط به آن یک قصه کامل قرآنى فراهم آورد.» (3)

2. قصص از دیدگاه روایات:

علامه (ره) داستان و قصص را نیز از دیدگاه روایات بررسى نموده و ضمن بیان روایات به نقد آنها نیز پرداخته و به «نقل احادیث و اخبار صحیح از پیامبر  صلی الله علیه وآله و صحابه و ائمه معصومین علیهم السلام اعتنا و اهتمام تمام نشان داده» . (4) و در ذیل هر فرازى از داستان فصلى تحت عنوان «بحث روایى» و «قصه در روایات» آورده که ضمن نقل روایات از منابع تشیع و تسنن، از نقد آنها نیز فروگذارى ننموده است. او با نگاهى ژرف، سنگ معیار وحى روایات را مى‏سنجد و آنهایى را مى‏پذیرد که با آیات تعارض و تناقضى نداشته باشد و بر شفافیت قصه بپردازد نه اینکه قصه را با روایات مجعول تاریک و تیره‏گرداند و خود در این باره چنین مى‏نویسد:
«پیامبر گرامى به عمومى مسلمانان معیارى دست مى‏دهد که با آن معیار و محک کلى، معارفى که به عنوان کلام او، و یا یکى از اوصیاء او بر ایشان روایت مى‏شود بشناسند و بفهمند آیا از دسیسه‏هاى دشمن است و یا براستى کلام رسول خدا صلی الله علیه وآله و جانشینان او است و آن این است که هر حدیثى را شنیدید به کتاب خدا عرضه اش کنید، اگر موافق با کتاب خدا بود، آن را بپذیرید و اگر مخالف بود رهایش کنید.» (5)

3. اسرائیلیات در قصص:

علامه در همان هنگام که قصص را در روایات بررسى مى‏نماید، از ترفند یهود نیز غافل نمى‏ماند و «اسرائیلیات» در روایات و اخبار از نگاه تیز بینش به دور نیست و با درنگ و تامل «اسرائیلیات» را از دامن پاک داستانهاى قرآن مى‏زداید و هشیارانه از آمیختگى برخى از اخبار و روایات با اسرائیلیات و تحریفات یهود هشدار مى‏دهد و به قرآن پژوهان این نکته با یادآور مى‏شود که چگونه یهود در طول تاریخ خواسته‏اند قصص قرآن و تاریخ پیامبران را با افسانه و خرافات درهم آمیزند و چون پوستینى وارونه نمایان سازند.
شرح و بسط اینکه «اسرائیلیات» از چه زمانى و به وسیله چه کسانى در متون و منابع اسلامى رواج یافت، فرصتى دیگر را مى‏طلبد و در حوصله این بحث نمى‏گنجد ولى به طور اجمال مى‏توان گفت که «آغاز نشر این آثار در میان روایات اسلامى به دوره صحابه مى‏رسد و در دوره تابعین و تدوین آثار اسلامى گسترش مى‏یابد. درباره عوامل گسترش و نشر آن نیز به اشاره مى‏توان گفت: ناآگاهى و بیسوادى مردم جزیرة العرب تمایل و گرایش عرب آن روز به شناخت اسباب و علل و مبدأ آفرینش و حادثه‏هاى هستى، شهرت داستان‏هاى ملل و پیامبران در میان مردم، اجمال قصه‏ها در قرآن و اهمیت قصه‏سرایى و داستان‏پردازى در میان اعراب، توطئه‏هاى یهودیان نفوذى براى آلوده ساختن منابع اسلامى و... از عوامل مهم شیوع و نشر اسرائیلیات و نصرانیات در میان تفاسیر اسلامى است.
«علامه» با دقت نظر و ژرف‏اندیشى و تامل در اخبار و روایات در برابر این توطئه مى‏ایستد و «موضع منتقدانه بسیار سخت‏گیرانه‏اى دارد و هشدار مى‏دهد که اکثر مفسرین در تفسیرهایشان در این ورطه افتاده‏اند و علت آن در طبیعت داستان و داستان‏پردازى و تأثیر آنها در تفاسیر و افراط در تمسک به انواع احادیث و پذیرش بى‏چون و چراى آنهاست، و لو اینکه با صریح عقل و آیات محکم قرآنى مخالف باشند. او ریشه اسرائیلیات و منشاء راه یافتن آنها به روایات اسلامى را مى‏کاود و براى این کار مضامین این گونه روایات را با آنچه در تورات و انجیل آمده است تطبیق مى‏دهد و وجوه تشابه و اختلاف آنها را باز مى‏نمایاند و جعلیات یهودیان را که با اقوال انبیاء علیهم السلام و الهیات اصیل ادیان توحیدى مخالفت دارد، بیان مى‏کند .» (6)
از آن جمله علامه در ذیل آیه 103 سوره بقره به داستان ساختگى یهود درباره «هاروت و ماروت» اشاره دارد و با نگاهى ژرف و عالمانه، ضمن نقل داستان ساختگى، به نقد و بررسى آن مى‏پردازد و زشت‏ترین گناه و معصیتى را که یهود به آن دو فرشته خدا نسبت داده‏اند، از دامن آن دو موجود پاک مى‏پیراید و درباره این روایات خرافى و ساختگى مى‏نویسد: «پس، از اینجا براى هر دانش پژوه خردبین روشن مى‏شود که این احادیث مانند احادیث دیگرى که در مطاعن انبیاء و لغزشهاى آنان وارد شده از دسیسه‏هاى یهود خالى نیست، و کشف مى‏کند که یهود تا چه پایه و با چه دقتى خود را در میانه اصحاب حدیث در صدر اول جا زده‏اند تا توانسته‏اند با روایات آنان به هرجور که بخواهند بازى نموده، و خلط و شبهه در آن بیدازند.» (7)
المیزان، میزان و محکى است براى تشخیص سره از ناسره و جدایى خالصى‏ها و ناخالصى‏ها و از این رو علامه «در پتو آگاهیهاى عظیم و کاراآمد خود جاى جاى این اخبار و آثار را به نقد کشیده وبر تمامت آنها مهر بطلان زده است.» (8)

4. تطبیق قصص قرآن با تورات و انجیل:

یکى دیگر از شیوه‏ها در المیزان «بررسى تطبیقى قصص قرآن، تورات و انجیل» است.
علامه در مقام مقایسه بر آمده و قصص قرآن را در یک کفه و داستان‏هاى تورات و انجیل را در کفه دیگر گذاشته و خواننده را محور قرار داده تا با سنجش و دقت نظر، به حقانیت قصص قرآن پى‏ببرد و تحریفات و خرافاتى را که در تورات و انجیل وارد شده خود عینا نظاره کند .
از جمله در داستان آدم علیه السلام که میدانى فراخ و گسترده براى افسانه پردازى و بیهوده گویان مى‏باشد با مقایسه این داستان در قرآن و تورات غبار اساطیر را از چهره داستان مى‏زداید و مى‏نویسد:
«در بعضى اخبار آمده: مار و طاووس دوتا از یاوران ابلیس‏اند چون ابلیس را در اغواء آدم و همسرش کمک کردند و چون این روایات معتبر نبوده از ذکر آنها صرف نظر کردیم و خیال مى‏کنم از رویات جعلى باشد.
چون داستان از تورات گرفته شده و ما در اینجا عین عبارات تورات را مى‏آوریم تا خواننده به وضع آن روایات کاملا آگاهى یابد...» (9)
بعد از فراغ داستان، مطلب را این گونه به پایان مى‏برند: «خواننده عزیز با تطبیق و مقایسه این دو داستان باهم یعنى داستان آدم به نقل از قرآن کریم و به نقل از تورات و سپس دقت در روایاتى که از طریق عامه وشیعه وارد شده به حقایق این قصه پى‏مى‏برد.» (10)
و در داستان «هابیل و قابیل» ضمن تطبیق داستان در قرآن و تورات، خواننده را به داورى و قضاوت فرا مى‏خواند و مى‏نویسد: «خواننده را سفارش مى‏کنم که نخست یدر آنچه تورات و آیات قرآنى که راجع به پسر آدم نقل کردیم دقت کند، آنگاه آنها را باهم تطبیق نموده سپس داورى کند.» (11)
و از این گونه است مطابقعت داستان نوح (12) ، لوط (13) ، ابراهیم (14) ، یوسف (15) ، شعیب (16) ، موسى (17) ، قارون (18) ، داود (19) ، سلیمان (20) ، یونس (21) با تورات و داستان زکریا و یحیى (22) و مسیح (23) علیهم السلام با انجیل.

5. مباحث علمى و تاریخى:

علاوه بر موارد فوق، علامه در هر فرصتى با توجه به اقتضاى داستان به مسایل علمى، تاریخى، جغرافیایى و... پرداخته است.
در داستان «طوفان نوح» در پاسخ به این پرسش که آیا طوفان نوح همه زمین را فرا گرفت یا بخشى از آن را، وارد مباحث زمین شناسى و ژئوفیزیک شده (24) و در داستان اصحاب کهف براى اثبات اینکه کدامیک از غارهاى هفتگانه به غار اصحاب کهف تعلق دارد، به ناچار به مسایل معمارى و مهندسى پرداخته (25) و در داستان ذوالقرنین و براى بیان این که «ذوالقرنین» کیست و سرش کجاست، تاریخ را ورق زده دیدگاه‏هاى مختلف در این زمینه را بررسى کرده است (26) و در داستان محاجه ابراهیم علیه السلام با قوم خود و تفسیر آیه «فلما جن علیه اللیل راى کوکبا قال هذا ربى فلما افل قال لا احب الافلین» (27) (پس همین که شب او را پوشانید ستاره‏اى را دید گفت: این پروردگار من است سپس همین که غروب کرد، گفت: من غروب کنندذگان را دوست ندارم) علامه (ره) وارد یک بحث نجومى و ستاره شناسى شده اثبات مى‏کند که در بین سیارات هفتگانه قمر، عطارد زهره، شمس، مریخ، مشترى و زحل که مورد پرستش بوده‏اند، این کوکب «زهره» است، زیرا قرآن در داستان ابراهیم، شمس و قمر را بعد از آیه مورد بحث ذکر کرده است. بنابراین، سیاره کوکب یکى از پنج سیاره دیگر بوده و چون «عطارد» مدار تنگ‏ترى دارد و بسیار کم دیده مى‏شود و «زهره» در بین آن چهار سیاره دیگر، از جهت تنگى مدارش، نمى‏تواند بیش از چهل و هفت درجه از خورشید فاصله بگیرد و همیشه همراه خورشید است، از این جهت به ذهن مى‏رسد که کوکب مزبور همان زهره بوده است، چرا که زهره گاهى قبل از خورشید طلوع مى‏کند و عوام آن را ستاره صبح مى نامند و گاهى در دنبال آن قرار گرفته و در نتیجه بعد از غروب خورشید در همان طرف مغرب ظاهر مى‏شود و چیزى نمى‏گذرد که غروب مى‏کند و گاهى که این وضع در نیمه دوم ماه یعنى شب هجدهم نوزدهم و بیستم ماه قمرى اتفاق مى‏افتد، ظهور زهره تقریبا با غروب خورشید و غروب آن تقریبا با طلوع ماه مقارن مى‏شود، زیرا در این شبها اول آفتاب غروب مى‏کند و پس از آن ستاره زهره هویدا شده، پس از یک یا دو ساعت در همان جهت غربى افق غروب نموده و پس از آن بلافاصله و یا به فاصله مختصرى از ماه طلوع مى‏کند و این خصوصیت تنها در ستاره زهره است، و اگر در مشترى و مریخ و زحل هم اتفاق بیفتد صرف اتفاق و آنهم بسیار نادر و کم است.
علاوه بر این که ستاره زهره در بین ستارگان درخشان، از همه زیباتر و روشن تر است، به طورى که پس از فرارسیدن شب، اولین ستاره‏اى است که نظر بیننده را به خود جلب مى‏نماید . و از این روى مى‏توان گفت ستاره مورد اشاره ابراهیم، همین ستاره بوده است و آیه شریفه، بر این ستاره بهتر منطبق مى‏شود زیرا بر حسب ظاهر بین غروب ستاره و طلوع ماه فاصله نینداخته است و از این ظهور استفاده مى‏شود که طلوع ماه به دنبال غروب ستاره بوده و این خود مؤید ما است.» (28)
خلاصه کلام، این سبک و سیاق علامه (ره) در داستانهاى قرآن «به تناسب موضوع و دقیقا براى تصحیح نظرگاه و افزایش دانش و بینش خوانندگان و در جهت آشناتر شدن با روح قرآن است» (29) تا جانهاى خسته و تشنه حقیق در کنار این سرچشمه زلال وحى آرام گیرند و خود را از این دریاى بیکران الهى سیراب سازند.

***

«تفسیر المیزان» که ثمره بیست و سال سال تلاش علمى علامه مى‏باشد، در 20 جلد به زبان عربى نوشته شده است که در همان سالهاى نخست شیفتگان قرآن و علامه‏مندان «تفسیر المیزان از حضرت علامه خواستند که نسبت به ترجمه آن نیز عنایتى مبذول دارند و ایشان این مهم را به اساتیدى از حوزه علمیه و تنى چند از شاگردان داشنمند خود سپردند که تا کنون این یادگار ماندگار با ترجمه‏هاى گوناگون توسط برخى ناشران چاپ و منتشر گردیده است.
ابتدا ترجمه جلد 1 الى 10 «المیزان» که هر جلد توسط یکى از محققان و قرآن پژوهان حوزه ترجمه گردیده و از سوى انتشارات دار العلم قم و سى جلد بعد با ترجمه سید محمد باقر موسوى همدانى در تهران، انتشارات محمدى چاپ و منتشر شد و سپس این تفسیر با ترجمه گروه فوق نیز در بیست مجلد از سوى بنیاد علمى و فکرى علامه با همکارى مؤسسه نشر فرهنگى رجاء و مؤسسه امیرکبیر در سال 63 انتشار یافت.
ترجمه کاملى نیز از المیزان توسط حجت الاسلام موسوى همدانى صورت پذیرفت که این ترجمه را دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، با پاره‏اى از اصلاحات در بیست مجلد به چاپ رساند.
ترجمه اخیر از ویژگى‏هاى زیر برخوردار است:
الف: کلیه مجلدات آن با یک قلم و شیوه ترجمه گردیده است.
ب: ویراستارى شامل اصلاحات دستورى، انشایى، علامت گذارى، غلطگیرى و تغییر و تبدیل بعضى از جملات یا کلمات غیر مصطلح.
ج: منابع و مآخذ اخبار، روایات، نقل قولها در پاروقى‏هاى تفسیر ذکر شده است.

پی نوشت:

.1 جوادى آملى، عبدالله، «المیزان» (مقدمه‏اى بر تفسیر المیزان)، جلد 1، ص .18
.2 الاوسى، على، «الطباطبایى و منهجه فى تفسیر المیزان» ، ترجمه بهاء الدین خرمشاهى، کیهان فرهنگى، سال 6، (آبان 68)، ص .34
.3 همان جا، ص .1
.4 خرمشاهى، بهاء الدین «قرآن پژوهى» ، تهران، مرکز نشر فرهنگى مشرق، 1373، ص .256
.5 «المیزان» ، جلد 1، ترجمه محمد باقر موسوى همدانى، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ص .361
.6 «قرآن پژوهى» ، ص .266
.7 «المیزان» ، جلد 1، ص .360
.8 الاوسى، على، «طباطبایى و منهجه فى تفسیر المیزان» ترجمه بهاء الدین خرمشاهى، کیهان فرهنگى، سال 1368، شماره .8
.9 «المیزان» ، جلد 1، ص .213
.10 همان جا، ص .215
11.همان جا، ج 5، ص .529
.12 همان جا، ج 10، صص 377 ـ .383
.13 همان جا، ج 10، صص 532 ـ .537
.14 همان جا، ج 7، صص 306 ـ .313
.15 همان جا، ج 11، صص 356 ـ .365
.16 همان جا، ج 10، ص .568
.17 همان جا، ج 16، صص 62 ـ .64
.18 همان جا، ج 16، صص 124 ـ .125
.19 همان جا، ج 17، صص 302 ـ .303
.20 همان جا، ج 15، صص 524 ـ .525
.21 همان جا، ج 17، صص 254 ـ .256
.22 همان جا، ج 14، صص 37 ـ .41
.23 همان جا، ج 3، صص 485 ـ .509
.24 همان جا، ج 10، صص 393 ـ .401
.25 همان جا، ج 13، صص 408 ـ .411
.26 همان جا، ج 13، صص 526 ـ .544
.27 انعام، آیه .76
.28 المیزان، ج 7، صص 245 ـ .226
.29 «قرآن پژوهى» ، ص .260

منبع: گلستان قرآن
نویسنده: حسین فعال عراقى


معرفی سایت مرتبط با این مقاله


تصاویر زیبا و مرتبط با این مقاله

۹۴/۰۸/۲۵

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی