اهل بیت علیهم السلام در کلام آیت الله بهجت(ره)
يكشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۰۰ ق.ظ
یامن له الدنیاوالأخره
وصیت حضرت زهرا علیهاالسّلام به این که شبانه دفن گردد
این
که حضرت زهرا علیهاالسّلام بعد از آن همه مظلومیت، در حال احتضار وصیت
نمود که شبانه دفن گردد،(بحار الانوار، ج 49، ص 192) کار عجیبی بود که نظیر
کار پیغمبران علیهم السّلام است؛ زیرا کار کسی که نزاع کند و مغلوب شود و
کشته و شهیده گردد و علیه او قضاوت بشود و آن همه بلاها را ببیند، و با
این حال راهی را پیدا کند که خود را مثل غالب جلوه دهد و غالب بودن خود را
به دیگران نشان دهد، به کار پیغمبران و اعجاز شباهت دارد، راهی که فکر بشر
از فهم آن عاجز بود و آن این که وصیت نمود بدون تشییع شبانه دفن گردد.
اگر دستگاه حکومت و خلافت به فکرشان می رسید که حضرت زهرا علیهاالسّلام چنین کاری را می خواهد بکند، به منزل آن حضرت وارد می شدند و از انجام آن جلوگیری می کردند.
بعد از دفن نیز راهی جز نبش قبر آن حضرت نبود که حضرت امیر علیه السّلام از آن جلوگیری نمود و نتوانستند کاری بکنند.
اهل بیت (علیهم السلام)، نور واحد
اهل بیت (علیهم السلام ) همه، نور واحدند، لذا انسان به هر کدام متوسل شود، از دیگری جواب می گیرد. البته مصححی در کار است. هم چنان که از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم ) حاجت خواسته اند و ایشان به حضرت امیر (علیه السلام ) و آن حضرت به امام حسن (علیه السلام ) تا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) حواله داده اند؛ زیرا، مجری امور، در این زمان، آن حضرت است.
پارسال شخصی در مشهد کنار من آمد و گفت:
دیشب در حرم امام رضا (علیه السلام ) پنج کرامت از آن حضرت مشاهده کردم.
همچنین عجیب این که امسال شنیدم، دو نفر عرب که از معاودان مقیم مشهد بودند، به بیماری سختی مبتلا شدند و جداگانه برای شفا و قضای حاجت خویش به امام رضا (علیه السلام ) متوسل شدند و هر دو گفتند:
همان شب توسل، در خواب، حضرت معصومه (علیهاالسلام ) را دیدیم که فرمود: حضرت رضا (علیه السلام ) فرمودند:
(حاجت شما برآورده شده است. ) و به یکی از آن دو که کنار سرش به عمل جراحی احتیاج داشته، فرموده:
دیگر احتیاجی به عمل نداری.
و به دیگری فرموده: خیلی گریه کردی ! زیاد گریه نکنید؛ زیرا، حضرت، از گریه شما زوار و دوستان متاءذی و متاءثر می شوند.
اینان و اهل بیت (علیهم السلام ) با هم اتحاد و اتصال دارند.
خواهر و برادر را ببینید که از برادر خواسته خواهر جوابش را داده است،
از این جا استفاده می شود که حضرت رضا و حضرت معصومه (علیهماالسّلام ) با هم اتّحاد و اتّصال دارند، بلکه همه نور واحدند، لذا انسان به هر کدام که متوسّل شود، از دیگری جواب می گیرد.
دو مرحله ی لازم در اعتقاد به امامت أئمّه علیهم السّلام
مرتبه ی اوّل در اعتقاد به امامت ائمّه علیهم السّلام، التزام قلبی به وصایت و خلافت ائمّه ی اطهار علیهم السّلام و سفارش رسول خدا صلّی اللّه علیه وآله وسلّم به آن ها به نام هایشان و نام پدران بزرگوارشان، و مرجعیت ایشان است؛ و مرحله ی بعد التزام عملی به متابعت از آنان است، نه این که نماز بخوانیم و آنها و امامت آنان را قبول نداشته باشیم، بلکه باید بدانیم که نماز را به ترتیب دستور آنها باید انجام دهیم.
این التزام قلبی بر اصل نماز مقدّم است، زیرا فاسق تارک الصّلاة (نه کافر) اگر در راه ائمه علیهم السّلام باشد در راه نجات است، برعکس کسی که به آن ها اعتقاد نداشته باشد و از امامت انحراف داشته باشد، هلاک است، اگر چه نماز بخواند، چون اعتقادش خراب است. وای بر کسانی که مدّعی قرب به خدا هستند امّا ولیّ او را نمی شناسند!
مقام و منزلت ائمه ی اطهار
وای بر ما اگر هم دنیا و اهل آن از ما روگردان باشند، و هم امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف از ما روگرداند و ما را قبول نداشته باشد.
ائمه علیهم السّلام درباره ی مقامات خود فرموده اند:
« نَحْنُ خُزّانُ عِلْمِ اللّه، نَحْنُ تَراجِمَةُ أَمْرِ اللّه، نَحْنُ قَوْمٌ مَعْصُومُونَ، أَمَرَ اللّه تبارک و تعالی بِطاعَتِنا، وَ نَهی عَنْ مَعْصِیَتِنا، نَحْنُ الحُجَّةُ الْبالِغَةُ عَلی مَنْ دُونَ السّمآءِ وَ فَوقَ الأَرْضِ. ما گنجینه داران علم الهی، ما مترجم دستور خدا، ما افراد معصومی هستیم که خداوند تبارک و تعالی دستور داده است که همه از ما اطاعت کنند، و از نافرمانی ما خودداری کنند. ماییم حجّت رسای خداوند بر تمام آن چه زیر آسمان و بالای زمین قرار دارد.»(اصول کافی، ج1، ص269)
و نیز فرموده اند: «اِنَّ اللّه تَعالی خَصّنا بِنَفْسِهِ، اَقامَنا مَقامَهُ، جَعَلَ طاعَتَنا طاعَتَهُ وَ مَعْصیَتَنا مَعْصیَتَهُ. خداوند متعال ما را به خود اختصاص داده و به جای خود نشانده، پیروی از ما را پیروی از خود، و نافرمانی از ما را نافرمانی از خود قرار داده است.»(برگرفته از مضامین احادیث و آیات، به ویژه آیه ی 59 سوره ی نساء)
وای بر کسی که این مقامات را برای ائمه علیهم السّلام قایل نباشد! و وای بر کسی که این مقامات را برای آن ها بالذّات بداند. نه بالتّبع و بالغیر و از خدا و به خدا.
آقائی و بزرگواری ائمه علیهم السّلام
در نزدیکی نجف اشرف، در محلّ تلاقی دو رودخانه فرات و دجله آبادیی است به نام «مصیّب» که مردی شیعه برای زیارت مولای متقیان امیرالمؤ منین علیه السّلام از آنجا عبور می کرد و مردی از اهل سنّت که در سر راه مرد شیعه خانه داشت همواره هنگام رفت و آمد او چون می دانست وی به زیارت حضرت علی علیه السّلام می رود او را مسخره می کرد.
حتی یک بار به ساحت مقدس آقا جسارت کرد، و مرد شیعه خیلی نارحت شد. چون خدمت آقا مشرّف شد خیلی بی تابی کرد و ناله زد که: تو می دانی این مخالف چه می کند.
آن شب آقا را در خواب دید و شکایت کرد آقا فرمود: او بر ما حقّی دارد که هر چه بکند در دنیا نمی توانیم او را کیفر دهیم. شیعه می گوید عرض کردم: آری، لابّد به خاطر آن جسارتهایی که او می کند بر شما حق پیدا کرده است ؟! حضرت فرمودند: بلکه او روزی در محلّ تلاقی آب فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگاه می کرد، ناگهان جریان کربلا و منع آب از حضرت سیّد الشهداعلیه السّلام به خاطرش افتاد و پیش خود گفت: عمر بن سعد کار خوبی نکرد که اینها را تشنه کشت، خوب بود به آنها آب می داد بعد همه را می کشت، و ناراحت شد و یک قطره اشک از چشم او ریخت، از این جهت بر ما حقّی پیدا کرد که نمی توانیم او را جزا بدهیم.
آن مرد شیعه می گوید: از خواب بیدار شدم، چون به محلّ برگشتم، سر راه آن سنّی با من برخورد کرد و با تمسخر گفت: آقا را دیدی و از طرف ما پیام رساندی ؟! مرد شیعه گفت: آری پیام رساندم و پیامی دارم. او خندید و گفت: بگو چیست؟ مرد شیعه جریان را تا آخر تعریف کرد. وقتی رسید به فرمایش امام علیه السّلام که وی به آب نگاهی کرد و به یاد کربلا افتاد و. . . ، مرد سنّی تا شنید سر به زیر افکند و کمی به فکر فرو رفت و گفت: خدایا، در آن زمان هیچ کس در آنجا نبود و من این را به کسی نگفته بودم، آقا از کجا فهمید. بلافاصله گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلا اللّهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُاللّهِ، وَ أَنَّ عَلِیّاً أَمیرَالْمُؤْمِنینَ وَلِیُّ اللّهِ وَ وَصِیُّ رَسُولِ اللّهِ و شیعه شد.»
دوری از بیانات اهل بیت (علیهم السلام )
به هر اندازه از بیانات اهل بیت (علیهم السلام ) دور باشیم، از خود ایشان دوریم.
ممکن است به خاطر کثرت مراجعه به احادیث برای ما علم مطالب پیدا شود و مذاق ائمه (علیهم السلام ) برای ما معلوم گردد.
اگر به واسطه عدم مراجعه، چیزهایی از ما فوت شود که مأذون نباشیم، چه عذری خواهیم داشت ؟!
گدازنده تر از غم سیّدالشهدا علیه السّلام
وقتی تأمّل می کنیم می بینیم همه ی قضایای امام حسین علیه السّلام در یک روز واقع شد و وقتی مردم کوفه و بصره از قضیّه ی قتل آن حضرت علیه السّلام مطّلع شدند، ناراحت شدند و از ابتلای آن حضرت و شهادت اسارت اهل بیت علیهم السّلام ، خدا می داند که اهل ایمان چه قدر ناراحت بودند، به حدّی که گویا باورشان نمی شد.
در طول این مدّت دل اهل ایمان خون بود.
امّا ما بیش از هزار سال است که گرفتاریم و حضرت حجّت عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف گرفتار است و دشمن ها نمی گذارند بیاید و او را حبس کرده اند.
آیا حبسی از این بالاتر که نتواند خود را در هیچ آبادی نشان دهد و خود را معرّفی کند!
در این ما فوق هزار سال که آن حضرت در زندان است، خدا می داند که قلوب اهل ایمان چه قدر خون است.
آیا شایسته است که حضرت غائب عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف در مصایب و گرفتاری شبیه قضیّه ی حسین بن علی علیه السّلام به این مدّت طولانی گرفتار باشد و ما برقصیم و شادی کنیم؟!
امام جواد علیه السّلام کشته ی علم و دانش!
در حقیقت امام جواد علیه السّلام در راه علم کشته شد؛ زیرا اگر می گفت من عالم نیستم کارش نداشتند، و از روی تقیه حاضر نبود اظهار کند، ولی مجبورش کردند تا اظهار کرد و جواب داد، و همان اظهار علم و فضل باعث حسد و کینه و دشمنی با او، و سرانجام منجرّ به قتل او گردید. در حقیقت فضل و علم را از بین بردند و به قتل رساندند.
اگر هیچ امتیازی برای اسلام و شیعه نبود جز این که مخالفین آنها با علم مخالف هستند، برای امتیاز و برتری آنها کافی بود. قتل و رجم انبیاء علیهم السّلام بر این اساس بوده که مردم با نور علم و معنویّت و معرفت مخالفند، و کمال را منحصر در خوردن و خوابیدن و تناکح و تسلّط و سلطه جویی بر دیگران و ریاست و حکومت و پست و مقام می دانند.
زندگی انسانی به زندگی جنگل می ماند، و حکومت انسانیت حکومت حیوانیّت شده است؛ لذا فرعون در اعتراض به رسالت حضرت موسی علیه السّلام می گوید:
« فَلَوْلاَآ أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِّن ذَهَبٍ أَوْ جَآءَ مَعَهُ الْمَلَآ ئِکَةُ مُقْتَرِنِینَ. پس چرا بر او دستبندهای زریّن آویخته نشده؟ یا فرشتگان همراه او نیامده اند؟» (سوره ی زخرف، آیه ی 53)
بله، مخالفین انبیاء و ائمّه با نور علم و معرفت مخالفت دارند و اهل زر و زور هستند. می بینید به حضرت موسی علیه السّلام اعتراض می کند که اگر او رسول خدا است، پس چرا این امتیازات را ندارد، دستبند زرّین ندارد، یا چرا فرشتگان آسمان همراه او نیستند؟! شما را چه با ملایکه؟ اگر ملایکه آشکار بودند، کار آنها را هم می ساختید، چون هر چه ملایکه دارند، پیامبران علیهم السّلام هم دارند، بلکه افضل از آنها هستند؛ ولی شما به اَسْوِرَه و زر و زیور دل بسته اید!
الحمدللّه واضح و آشکار است که مخالفین ائمّه علیهم السّلام مخالف علم و عقل هستند! هر جای دنیا اگر شخصی بود که مانند حضرت امام جواد علیه السّلام هزاران مسأله ی علمی را در یک مجلس حلّ می کرد و جواب صحیح می داد، به او جایزه می دادند، نه این که به او حسد بورزند و با او دشمنی کنند و سرانجام او را بکشند!
وضع امروز دنیا هم به همین کیفیّت است. مخترع را یا از کار منصرف می کنند، یا به قتل می رسانند، چون صاحب امتیاز می شود.
می گویند: فقط باید ما دارای امتیاز باشیم، نه دیگران.
آقایی قبل از جنگ جهانی دوّم در کربلا مدّعی شده بود که می شود هواپیمای بدون خلبان ساخت و در این باره تلاش می کرد، تا این که به بغداد رفت. ولی از آلمان مکرّر تلگراف و نوشته پشت نوشته به سوی او آمد که زحمت نکش، کار شما بی فایده و نشدنی است، زیرا ما هر چه تلاش کردیم نشد! سرانجام آلمان خود هواپیمای بدون خلبان ساخت، در حالی که پیش از آن می گفت: ساختن هواپیمای بدون خلبان امکانپذیر نیست!
صحبت جهان خواران بر سرعلم نیست و مسابقه ی آنها ذاتا برای پیشرفت دانش و فرهنگ نیست، بلکه پیشرفت های علمی برای آنها جنبه ی مقدمیّت دارد و منظور اصلی آنان سلطه جویی و چپاول است.
به کره ی ماه برای این نمی روند که به علم خدمت کنند، بلکه برای موضع گیری در برابر رقیب و قطب مخالف است، برای این که بتوانند در آن جا کاری کنند که در کره ی زمین از لحاظ ریاست و حکومت بر همه مقدّم باشند و دولتهای مخالف و رقیب را در روی زمین خوب مورد هدف قرار دهند و نابود کنند.
با این وجود، ما مسلمانان فریب آنها را می خوریم و می گوییم: اینها راست می گویند که بشر دوستند، بله شرّ دوستند، نه بشر دوست!
نعمت وجود حرم امام رضا علیه السّلام در ایران
حرم مطهر حضرت امام رضا علیه السّلام نعمت بزرگ و گرانقدری است که در اختیار ایرانی هاست، عظمتش را خدا می داند، به حدّی که امام جواد علیه السّلام می فرماید:
« زِیارَةُ أَبی أَفْضَلُ مِنْ زِیارَةِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام ؛ لأَِنَّ الْحُسَیْنَ علیه السّلام یَزُورُهُ الْعامَّةُ وَ الْخاصَّةُ، وَ أَبی لایَزُورُهُ إِلاَّ الْخاصَّةُ. زیارت پدرم [امام رضا علیه السّلام ] از زیارت امام حسین علیه السّلام افضل است، زیرا امام حسین علیه السّلام را عامّه و خاصّه زیارت می کنند، ولی پدرم را جز خاصّه [شیعیان دوازده امامی] زیارت نمی کنند.»(کافی، ج 4، ص 584)
لذا کرامات از ضریح آن حضرت بیشتر از ضریح امام حسین علیه السّلام ظاهر می شود. بنابراین، ایرانی ها باید نعمت حرم حضرت امام رضا علیه السّلام را که زیارت آن برایشان فراهم است، مغتنم بشمارند.
قرآن و عترت همراه همیشگی
آیت الله شربیانی از علمای بزرگ بودند. یک روزی در هوای سرد فقیری دنبال ایشان راه می افتد و تقاضای کمک می کند و می گوید:
اگر کمک نکنی، می میرم، ولی آقا توجهی به ایشان نمی کند و او تا پشت در منزل آیت الله می آید و آقا بدون توجه وارد خانه می شود و در را می بندد و فقیر پشت در اصرار می کند کمکم کنید.
چون آقا توجه نمی کند اهل بیت آقا هم چیزی نمی گویند. صبح که بیرون می آیند می بینند مرده است.
آقا دستور می دهد بروند غسل بدهند.
وقتی لباسش را بیرون می آورند، می بینند یک کیسه لیره همراهش بوده است.
ما قرآن و عترت همراهمان هست، ولی می گوییم آقا چیزی بگو که حالم خوب بشود، دارم می میرم !
لزوم قدردانی از قرآن و عترت
اگر به ما خبر می دادند که در چین کتابی وجود دارد که چنین کمالاتی را دارد و به زبان چینی است، و تمام صفات و کمالات قرآن را بدون بردن نام آن به آن نسبت می دادند، مثلاً می گفتند از صفاتش این است که:
«وَ لَوْ أَنَّ قُرْءَانًا سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الاْءَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَی. و اگر کتابی وجود داشته باشد که بتوان به وسیله ی آن کوه ها را سیر نمود و زمین را شکافت، و با مردگان سخن گفت، [همین کتاب است].»( سوره ی رعد، آیه ی 31)
و نیز به وسیله ی آن چنین کارهایی را می توان کرد که: «وَأُبْرِئُ الاْءَکْمَهَ وَالاْءَبْرَصَ وَأُحْیِ الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُکُم بِمَا تَأْکُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ. نابینا و شخص مبتلا به مرض پیسی را به اذن خدا بهبودی می بخشم، مردگان را به وسیله ی آن به اذن خدا زنده می کنم، و از آن چه می خورید و در خانه هایتان اندوخته می کنید، خبر می دهم.»( سوره ی آل عمران، آیه ی 49)
و دیگر خصوصیّات قرآن را بیان می کردند، می گفتیم سزاوار است همه کوچ کنیم تا در آن جا آن کتاب را درس بگیریم یا با خود بیاوریم؛ و این در حالی است که همان قرآن پیش ما است؛ لذا سزاوار است با گرسنگی و صبر بر خرده نان هم شده آن را تحصیل و تدریس نماییم، و به معارف آن آگاهی پیدا کنیم، که: «لا تَفْنی عَجآئِبُهُ. شگفتی های موجود در آن پایان ناپذیر است. »(نهج البلاغه عبده، ج 1، ص 55)
نیز: «تِبْیَنًا لِّکُلِّ شَیْ ءٍ. توضیح هر چیزی در آن موجود است.»(سوره ی نحل، آیه ی 89) مگر نمی بینید دولت های متمدّن با این که به قرآن اعتقاد ندارند، درباره ی آن گفته اند: قرآن تنها کتابی است که حکیمی آن را نوشته است.
قرآن هایی با هدیه ی ارزان در دسترس ما است، ولی ما از آن قدردانی نمی کنیم و مانند کسانی که آن را ندارند از محتوای آن بی خبریم. هم چنین اهل بیت و عترت علیهم السّلام را که عدیل قرآن هستند، بلکه با قرآن یگانگی و اتّحاد دارند. و اهانت به قرآن اهانت به آن ها است و بالعکس. هر کس به قرآن نزدیک باشد به عترت مقرّب است، و بالعکس.
اخبار و اعتقادات و افعال اهل بیت علیهم السّلام نظیر صفحات قرآن است!
از آن جا که قرآن و عترت عدیلند، انسان باید بفهمد که هر چه تقرّب به قرآن و تفهّمش از قرآن بیشتر باشد، تقربش به عترت و معرفت آن ها بیشتر و بالاتر خواهد بود؛ زیرا هر دو کانّه شیئی واحد هستند.
عقیده ی مغایر با این مطلب بر خلاف عقیده ی امامیّه است.
مگر قرآن اشاره به ارجاع مردم و مسلمان ها به اهل بیت علیهم السّلام ندارد؟!
اتّحاد قرآن و اهل بیت بدین معنا است که اخبار و اعتقادات و افعال اهل بیت علیهم السّلام هم نظیر صفحات قرآن است که در هر مراجعه به آن، معنای جدیدی ممکن است به دست آید.
ولی اکثریت مسلمان ها (اهل تسنّن) می گویند قرآن را داریم و کاری به اهل بیت علیهم السّلام نداریم! و اقلیّت (شیعه) می گویند اهل بیت را داریم و کاری به قرآن نداریم!
با این که تضییع و نابودی هر کدام، تضییع دیگری هم هست.
در روایت است که از میان مُنْتَحِلین به ما سیزده فرقه اهل نارند، و یک فرقه اهل جنّت است. آیا این درست است که انسان زحمت بکشد و رنج و تَعَب جسمانی داشته باشد و بگوید:
دو چیز گرانبها (قرآن و عترت) را می دهیم و یکی را می گیریم و قبول می کنیم؟! اگر واقعا متعبّدی، هر دو را بگیر؛ و اگر نیستی به هیچ کدام متعبّد مشو.
http://www.hawzah.net/fa/Article/View/93022/
اگر دستگاه حکومت و خلافت به فکرشان می رسید که حضرت زهرا علیهاالسّلام چنین کاری را می خواهد بکند، به منزل آن حضرت وارد می شدند و از انجام آن جلوگیری می کردند.
بعد از دفن نیز راهی جز نبش قبر آن حضرت نبود که حضرت امیر علیه السّلام از آن جلوگیری نمود و نتوانستند کاری بکنند.
اهل بیت (علیهم السلام)، نور واحد
اهل بیت (علیهم السلام ) همه، نور واحدند، لذا انسان به هر کدام متوسل شود، از دیگری جواب می گیرد. البته مصححی در کار است. هم چنان که از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم ) حاجت خواسته اند و ایشان به حضرت امیر (علیه السلام ) و آن حضرت به امام حسن (علیه السلام ) تا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) حواله داده اند؛ زیرا، مجری امور، در این زمان، آن حضرت است.
پارسال شخصی در مشهد کنار من آمد و گفت:
دیشب در حرم امام رضا (علیه السلام ) پنج کرامت از آن حضرت مشاهده کردم.
همچنین عجیب این که امسال شنیدم، دو نفر عرب که از معاودان مقیم مشهد بودند، به بیماری سختی مبتلا شدند و جداگانه برای شفا و قضای حاجت خویش به امام رضا (علیه السلام ) متوسل شدند و هر دو گفتند:
همان شب توسل، در خواب، حضرت معصومه (علیهاالسلام ) را دیدیم که فرمود: حضرت رضا (علیه السلام ) فرمودند:
(حاجت شما برآورده شده است. ) و به یکی از آن دو که کنار سرش به عمل جراحی احتیاج داشته، فرموده:
دیگر احتیاجی به عمل نداری.
و به دیگری فرموده: خیلی گریه کردی ! زیاد گریه نکنید؛ زیرا، حضرت، از گریه شما زوار و دوستان متاءذی و متاءثر می شوند.
اینان و اهل بیت (علیهم السلام ) با هم اتحاد و اتصال دارند.
خواهر و برادر را ببینید که از برادر خواسته خواهر جوابش را داده است،
از این جا استفاده می شود که حضرت رضا و حضرت معصومه (علیهماالسّلام ) با هم اتّحاد و اتّصال دارند، بلکه همه نور واحدند، لذا انسان به هر کدام که متوسّل شود، از دیگری جواب می گیرد.
دو مرحله ی لازم در اعتقاد به امامت أئمّه علیهم السّلام
مرتبه ی اوّل در اعتقاد به امامت ائمّه علیهم السّلام، التزام قلبی به وصایت و خلافت ائمّه ی اطهار علیهم السّلام و سفارش رسول خدا صلّی اللّه علیه وآله وسلّم به آن ها به نام هایشان و نام پدران بزرگوارشان، و مرجعیت ایشان است؛ و مرحله ی بعد التزام عملی به متابعت از آنان است، نه این که نماز بخوانیم و آنها و امامت آنان را قبول نداشته باشیم، بلکه باید بدانیم که نماز را به ترتیب دستور آنها باید انجام دهیم.
این التزام قلبی بر اصل نماز مقدّم است، زیرا فاسق تارک الصّلاة (نه کافر) اگر در راه ائمه علیهم السّلام باشد در راه نجات است، برعکس کسی که به آن ها اعتقاد نداشته باشد و از امامت انحراف داشته باشد، هلاک است، اگر چه نماز بخواند، چون اعتقادش خراب است. وای بر کسانی که مدّعی قرب به خدا هستند امّا ولیّ او را نمی شناسند!
مقام و منزلت ائمه ی اطهار
وای بر ما اگر هم دنیا و اهل آن از ما روگردان باشند، و هم امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف از ما روگرداند و ما را قبول نداشته باشد.
ائمه علیهم السّلام درباره ی مقامات خود فرموده اند:
« نَحْنُ خُزّانُ عِلْمِ اللّه، نَحْنُ تَراجِمَةُ أَمْرِ اللّه، نَحْنُ قَوْمٌ مَعْصُومُونَ، أَمَرَ اللّه تبارک و تعالی بِطاعَتِنا، وَ نَهی عَنْ مَعْصِیَتِنا، نَحْنُ الحُجَّةُ الْبالِغَةُ عَلی مَنْ دُونَ السّمآءِ وَ فَوقَ الأَرْضِ. ما گنجینه داران علم الهی، ما مترجم دستور خدا، ما افراد معصومی هستیم که خداوند تبارک و تعالی دستور داده است که همه از ما اطاعت کنند، و از نافرمانی ما خودداری کنند. ماییم حجّت رسای خداوند بر تمام آن چه زیر آسمان و بالای زمین قرار دارد.»(اصول کافی، ج1، ص269)
و نیز فرموده اند: «اِنَّ اللّه تَعالی خَصّنا بِنَفْسِهِ، اَقامَنا مَقامَهُ، جَعَلَ طاعَتَنا طاعَتَهُ وَ مَعْصیَتَنا مَعْصیَتَهُ. خداوند متعال ما را به خود اختصاص داده و به جای خود نشانده، پیروی از ما را پیروی از خود، و نافرمانی از ما را نافرمانی از خود قرار داده است.»(برگرفته از مضامین احادیث و آیات، به ویژه آیه ی 59 سوره ی نساء)
وای بر کسی که این مقامات را برای ائمه علیهم السّلام قایل نباشد! و وای بر کسی که این مقامات را برای آن ها بالذّات بداند. نه بالتّبع و بالغیر و از خدا و به خدا.
آقائی و بزرگواری ائمه علیهم السّلام
در نزدیکی نجف اشرف، در محلّ تلاقی دو رودخانه فرات و دجله آبادیی است به نام «مصیّب» که مردی شیعه برای زیارت مولای متقیان امیرالمؤ منین علیه السّلام از آنجا عبور می کرد و مردی از اهل سنّت که در سر راه مرد شیعه خانه داشت همواره هنگام رفت و آمد او چون می دانست وی به زیارت حضرت علی علیه السّلام می رود او را مسخره می کرد.
حتی یک بار به ساحت مقدس آقا جسارت کرد، و مرد شیعه خیلی نارحت شد. چون خدمت آقا مشرّف شد خیلی بی تابی کرد و ناله زد که: تو می دانی این مخالف چه می کند.
آن شب آقا را در خواب دید و شکایت کرد آقا فرمود: او بر ما حقّی دارد که هر چه بکند در دنیا نمی توانیم او را کیفر دهیم. شیعه می گوید عرض کردم: آری، لابّد به خاطر آن جسارتهایی که او می کند بر شما حق پیدا کرده است ؟! حضرت فرمودند: بلکه او روزی در محلّ تلاقی آب فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگاه می کرد، ناگهان جریان کربلا و منع آب از حضرت سیّد الشهداعلیه السّلام به خاطرش افتاد و پیش خود گفت: عمر بن سعد کار خوبی نکرد که اینها را تشنه کشت، خوب بود به آنها آب می داد بعد همه را می کشت، و ناراحت شد و یک قطره اشک از چشم او ریخت، از این جهت بر ما حقّی پیدا کرد که نمی توانیم او را جزا بدهیم.
آن مرد شیعه می گوید: از خواب بیدار شدم، چون به محلّ برگشتم، سر راه آن سنّی با من برخورد کرد و با تمسخر گفت: آقا را دیدی و از طرف ما پیام رساندی ؟! مرد شیعه گفت: آری پیام رساندم و پیامی دارم. او خندید و گفت: بگو چیست؟ مرد شیعه جریان را تا آخر تعریف کرد. وقتی رسید به فرمایش امام علیه السّلام که وی به آب نگاهی کرد و به یاد کربلا افتاد و. . . ، مرد سنّی تا شنید سر به زیر افکند و کمی به فکر فرو رفت و گفت: خدایا، در آن زمان هیچ کس در آنجا نبود و من این را به کسی نگفته بودم، آقا از کجا فهمید. بلافاصله گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلا اللّهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُاللّهِ، وَ أَنَّ عَلِیّاً أَمیرَالْمُؤْمِنینَ وَلِیُّ اللّهِ وَ وَصِیُّ رَسُولِ اللّهِ و شیعه شد.»
دوری از بیانات اهل بیت (علیهم السلام )
به هر اندازه از بیانات اهل بیت (علیهم السلام ) دور باشیم، از خود ایشان دوریم.
ممکن است به خاطر کثرت مراجعه به احادیث برای ما علم مطالب پیدا شود و مذاق ائمه (علیهم السلام ) برای ما معلوم گردد.
اگر به واسطه عدم مراجعه، چیزهایی از ما فوت شود که مأذون نباشیم، چه عذری خواهیم داشت ؟!
گدازنده تر از غم سیّدالشهدا علیه السّلام
وقتی تأمّل می کنیم می بینیم همه ی قضایای امام حسین علیه السّلام در یک روز واقع شد و وقتی مردم کوفه و بصره از قضیّه ی قتل آن حضرت علیه السّلام مطّلع شدند، ناراحت شدند و از ابتلای آن حضرت و شهادت اسارت اهل بیت علیهم السّلام ، خدا می داند که اهل ایمان چه قدر ناراحت بودند، به حدّی که گویا باورشان نمی شد.
در طول این مدّت دل اهل ایمان خون بود.
امّا ما بیش از هزار سال است که گرفتاریم و حضرت حجّت عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف گرفتار است و دشمن ها نمی گذارند بیاید و او را حبس کرده اند.
آیا حبسی از این بالاتر که نتواند خود را در هیچ آبادی نشان دهد و خود را معرّفی کند!
در این ما فوق هزار سال که آن حضرت در زندان است، خدا می داند که قلوب اهل ایمان چه قدر خون است.
آیا شایسته است که حضرت غائب عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف در مصایب و گرفتاری شبیه قضیّه ی حسین بن علی علیه السّلام به این مدّت طولانی گرفتار باشد و ما برقصیم و شادی کنیم؟!
امام جواد علیه السّلام کشته ی علم و دانش!
در حقیقت امام جواد علیه السّلام در راه علم کشته شد؛ زیرا اگر می گفت من عالم نیستم کارش نداشتند، و از روی تقیه حاضر نبود اظهار کند، ولی مجبورش کردند تا اظهار کرد و جواب داد، و همان اظهار علم و فضل باعث حسد و کینه و دشمنی با او، و سرانجام منجرّ به قتل او گردید. در حقیقت فضل و علم را از بین بردند و به قتل رساندند.
اگر هیچ امتیازی برای اسلام و شیعه نبود جز این که مخالفین آنها با علم مخالف هستند، برای امتیاز و برتری آنها کافی بود. قتل و رجم انبیاء علیهم السّلام بر این اساس بوده که مردم با نور علم و معنویّت و معرفت مخالفند، و کمال را منحصر در خوردن و خوابیدن و تناکح و تسلّط و سلطه جویی بر دیگران و ریاست و حکومت و پست و مقام می دانند.
زندگی انسانی به زندگی جنگل می ماند، و حکومت انسانیت حکومت حیوانیّت شده است؛ لذا فرعون در اعتراض به رسالت حضرت موسی علیه السّلام می گوید:
« فَلَوْلاَآ أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِّن ذَهَبٍ أَوْ جَآءَ مَعَهُ الْمَلَآ ئِکَةُ مُقْتَرِنِینَ. پس چرا بر او دستبندهای زریّن آویخته نشده؟ یا فرشتگان همراه او نیامده اند؟» (سوره ی زخرف، آیه ی 53)
بله، مخالفین انبیاء و ائمّه با نور علم و معرفت مخالفت دارند و اهل زر و زور هستند. می بینید به حضرت موسی علیه السّلام اعتراض می کند که اگر او رسول خدا است، پس چرا این امتیازات را ندارد، دستبند زرّین ندارد، یا چرا فرشتگان آسمان همراه او نیستند؟! شما را چه با ملایکه؟ اگر ملایکه آشکار بودند، کار آنها را هم می ساختید، چون هر چه ملایکه دارند، پیامبران علیهم السّلام هم دارند، بلکه افضل از آنها هستند؛ ولی شما به اَسْوِرَه و زر و زیور دل بسته اید!
الحمدللّه واضح و آشکار است که مخالفین ائمّه علیهم السّلام مخالف علم و عقل هستند! هر جای دنیا اگر شخصی بود که مانند حضرت امام جواد علیه السّلام هزاران مسأله ی علمی را در یک مجلس حلّ می کرد و جواب صحیح می داد، به او جایزه می دادند، نه این که به او حسد بورزند و با او دشمنی کنند و سرانجام او را بکشند!
وضع امروز دنیا هم به همین کیفیّت است. مخترع را یا از کار منصرف می کنند، یا به قتل می رسانند، چون صاحب امتیاز می شود.
می گویند: فقط باید ما دارای امتیاز باشیم، نه دیگران.
آقایی قبل از جنگ جهانی دوّم در کربلا مدّعی شده بود که می شود هواپیمای بدون خلبان ساخت و در این باره تلاش می کرد، تا این که به بغداد رفت. ولی از آلمان مکرّر تلگراف و نوشته پشت نوشته به سوی او آمد که زحمت نکش، کار شما بی فایده و نشدنی است، زیرا ما هر چه تلاش کردیم نشد! سرانجام آلمان خود هواپیمای بدون خلبان ساخت، در حالی که پیش از آن می گفت: ساختن هواپیمای بدون خلبان امکانپذیر نیست!
صحبت جهان خواران بر سرعلم نیست و مسابقه ی آنها ذاتا برای پیشرفت دانش و فرهنگ نیست، بلکه پیشرفت های علمی برای آنها جنبه ی مقدمیّت دارد و منظور اصلی آنان سلطه جویی و چپاول است.
به کره ی ماه برای این نمی روند که به علم خدمت کنند، بلکه برای موضع گیری در برابر رقیب و قطب مخالف است، برای این که بتوانند در آن جا کاری کنند که در کره ی زمین از لحاظ ریاست و حکومت بر همه مقدّم باشند و دولتهای مخالف و رقیب را در روی زمین خوب مورد هدف قرار دهند و نابود کنند.
با این وجود، ما مسلمانان فریب آنها را می خوریم و می گوییم: اینها راست می گویند که بشر دوستند، بله شرّ دوستند، نه بشر دوست!
نعمت وجود حرم امام رضا علیه السّلام در ایران
حرم مطهر حضرت امام رضا علیه السّلام نعمت بزرگ و گرانقدری است که در اختیار ایرانی هاست، عظمتش را خدا می داند، به حدّی که امام جواد علیه السّلام می فرماید:
« زِیارَةُ أَبی أَفْضَلُ مِنْ زِیارَةِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام ؛ لأَِنَّ الْحُسَیْنَ علیه السّلام یَزُورُهُ الْعامَّةُ وَ الْخاصَّةُ، وَ أَبی لایَزُورُهُ إِلاَّ الْخاصَّةُ. زیارت پدرم [امام رضا علیه السّلام ] از زیارت امام حسین علیه السّلام افضل است، زیرا امام حسین علیه السّلام را عامّه و خاصّه زیارت می کنند، ولی پدرم را جز خاصّه [شیعیان دوازده امامی] زیارت نمی کنند.»(کافی، ج 4، ص 584)
لذا کرامات از ضریح آن حضرت بیشتر از ضریح امام حسین علیه السّلام ظاهر می شود. بنابراین، ایرانی ها باید نعمت حرم حضرت امام رضا علیه السّلام را که زیارت آن برایشان فراهم است، مغتنم بشمارند.
قرآن و عترت همراه همیشگی
آیت الله شربیانی از علمای بزرگ بودند. یک روزی در هوای سرد فقیری دنبال ایشان راه می افتد و تقاضای کمک می کند و می گوید:
اگر کمک نکنی، می میرم، ولی آقا توجهی به ایشان نمی کند و او تا پشت در منزل آیت الله می آید و آقا بدون توجه وارد خانه می شود و در را می بندد و فقیر پشت در اصرار می کند کمکم کنید.
چون آقا توجه نمی کند اهل بیت آقا هم چیزی نمی گویند. صبح که بیرون می آیند می بینند مرده است.
آقا دستور می دهد بروند غسل بدهند.
وقتی لباسش را بیرون می آورند، می بینند یک کیسه لیره همراهش بوده است.
ما قرآن و عترت همراهمان هست، ولی می گوییم آقا چیزی بگو که حالم خوب بشود، دارم می میرم !
لزوم قدردانی از قرآن و عترت
اگر به ما خبر می دادند که در چین کتابی وجود دارد که چنین کمالاتی را دارد و به زبان چینی است، و تمام صفات و کمالات قرآن را بدون بردن نام آن به آن نسبت می دادند، مثلاً می گفتند از صفاتش این است که:
«وَ لَوْ أَنَّ قُرْءَانًا سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الاْءَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَی. و اگر کتابی وجود داشته باشد که بتوان به وسیله ی آن کوه ها را سیر نمود و زمین را شکافت، و با مردگان سخن گفت، [همین کتاب است].»( سوره ی رعد، آیه ی 31)
و نیز به وسیله ی آن چنین کارهایی را می توان کرد که: «وَأُبْرِئُ الاْءَکْمَهَ وَالاْءَبْرَصَ وَأُحْیِ الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُکُم بِمَا تَأْکُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ. نابینا و شخص مبتلا به مرض پیسی را به اذن خدا بهبودی می بخشم، مردگان را به وسیله ی آن به اذن خدا زنده می کنم، و از آن چه می خورید و در خانه هایتان اندوخته می کنید، خبر می دهم.»( سوره ی آل عمران، آیه ی 49)
و دیگر خصوصیّات قرآن را بیان می کردند، می گفتیم سزاوار است همه کوچ کنیم تا در آن جا آن کتاب را درس بگیریم یا با خود بیاوریم؛ و این در حالی است که همان قرآن پیش ما است؛ لذا سزاوار است با گرسنگی و صبر بر خرده نان هم شده آن را تحصیل و تدریس نماییم، و به معارف آن آگاهی پیدا کنیم، که: «لا تَفْنی عَجآئِبُهُ. شگفتی های موجود در آن پایان ناپذیر است. »(نهج البلاغه عبده، ج 1، ص 55)
نیز: «تِبْیَنًا لِّکُلِّ شَیْ ءٍ. توضیح هر چیزی در آن موجود است.»(سوره ی نحل، آیه ی 89) مگر نمی بینید دولت های متمدّن با این که به قرآن اعتقاد ندارند، درباره ی آن گفته اند: قرآن تنها کتابی است که حکیمی آن را نوشته است.
قرآن هایی با هدیه ی ارزان در دسترس ما است، ولی ما از آن قدردانی نمی کنیم و مانند کسانی که آن را ندارند از محتوای آن بی خبریم. هم چنین اهل بیت و عترت علیهم السّلام را که عدیل قرآن هستند، بلکه با قرآن یگانگی و اتّحاد دارند. و اهانت به قرآن اهانت به آن ها است و بالعکس. هر کس به قرآن نزدیک باشد به عترت مقرّب است، و بالعکس.
اخبار و اعتقادات و افعال اهل بیت علیهم السّلام نظیر صفحات قرآن است!
از آن جا که قرآن و عترت عدیلند، انسان باید بفهمد که هر چه تقرّب به قرآن و تفهّمش از قرآن بیشتر باشد، تقربش به عترت و معرفت آن ها بیشتر و بالاتر خواهد بود؛ زیرا هر دو کانّه شیئی واحد هستند.
عقیده ی مغایر با این مطلب بر خلاف عقیده ی امامیّه است.
مگر قرآن اشاره به ارجاع مردم و مسلمان ها به اهل بیت علیهم السّلام ندارد؟!
اتّحاد قرآن و اهل بیت بدین معنا است که اخبار و اعتقادات و افعال اهل بیت علیهم السّلام هم نظیر صفحات قرآن است که در هر مراجعه به آن، معنای جدیدی ممکن است به دست آید.
ولی اکثریت مسلمان ها (اهل تسنّن) می گویند قرآن را داریم و کاری به اهل بیت علیهم السّلام نداریم! و اقلیّت (شیعه) می گویند اهل بیت را داریم و کاری به قرآن نداریم!
با این که تضییع و نابودی هر کدام، تضییع دیگری هم هست.
در روایت است که از میان مُنْتَحِلین به ما سیزده فرقه اهل نارند، و یک فرقه اهل جنّت است. آیا این درست است که انسان زحمت بکشد و رنج و تَعَب جسمانی داشته باشد و بگوید:
دو چیز گرانبها (قرآن و عترت) را می دهیم و یکی را می گیریم و قبول می کنیم؟! اگر واقعا متعبّدی، هر دو را بگیر؛ و اگر نیستی به هیچ کدام متعبّد مشو.
http://www.hawzah.net/fa/Article/View/93022/