پیامبران، یکدیگر را تصدیق مىکنند
هر کجا بناى اصلاح و ارشاد باشد، باید نکاتى را مراعات کرد:
الف: اصول مشترکه و صحیح دیگران را پذیرفت.
ب: حتّى المقدور به مقدّسات آنان احترام گذاشت.
ج: فضاى باز و آزادى ها را بشارت داد.
د: در چارچوب قوانین الهى حرکت کرد.
وَمُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَلِأُحِلَّ لَکُم بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ وَجِئْتُکُم بِآیَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَأَطِیعُونِ (آل عمران ـ 50)
و [مى گوید: «آمدهام تا] تورات را که پیش از من [نازل شده] است تصدیق کننده باشم، و تا پارهاى از آنچه را که بر شما حرام گردیده، براى شما حلال کنم، و از جانب پروردگارتان براى شما نشانهاى آوردهام. پس، از خدا پروا دارید و مرا اطاعت کنید.»
إِنَّ اللّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَـذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ (آل عمران ـ 51)
«در حقیقت، خداوند پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بپرستید [که] راه راست این است.»
این آیات ادامه سخنان حضرت مسیح است، و در واقع بخشى از اهداف بعثت خود را شرح مىدهد.
یگانگى رسالت ها در مبدأ و هدف
رسالت هاى آسمانى یکى است، و ساده ترین دلیل بر راستى آنها همین یگانگى و وحدت آنها است، چرا که براى بشر محال است که افکار خود را، با وجود اختلاف زمان ها و اوضاع و احوال و فشارها و فرهنگ ها و ... به این درجه یگانگى بخشد.
دو نویسنده را نمىتوان یافت که در اصول فکرى، یا در تفاصیل آنها با یکدیگر متحد باشند، حتى اگر دو برادر دو قلو و متدین به دین واحد باشند و در یک سرزمین زندگى کنند و براى هدفى مشترک کار کنند پس چگونه ممکن است که دو نفر در دو زمان متفاوت زندگى کنند و در همه چیز جز در طرز تفکر با یکدیگر اختلاف نداشته باشند؟! آیا اگر مصدر فکر یگانه نباشد، چنین چیزى امکان پذیر است؟
طبعاً عیسى مقلّد موسى نبود، بلکه او نیز شریعتى آورده بود و شریعت خود را به فرمان خدا بر حسب اوضاع و احوال مختلف به کار مى بست، ولى با همه اینها اصول فکر و روش مواجهه او با قضایا و هدف هاى تشریعى وى با نظایر آنها در شریعت موسى یکى بود، به جهت آنکه هر دو فرستاده یک خدا بودند. (شرحی از آیه 50)
إِنَّ اللّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَـذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ این آیه در نفى عقائد نصارى است که به پسر خدا بودن، خدا بودن و یکى از سه خدا بودن عیسى قائل هستند. حال آنکه قول صریح عیسى آن بود که خدا پروردگار من و پروردگار همه است، عبادت مال اوست، راه راست همین است نظیر این آیه در سوره مائده آیه 117 نیز آمده است
نکات آیات:
1ـ یک نتیجه مهم از آیه 50: هر کجا بناى اصلاح و ارشاد باشد، باید نکاتى را مراعات کرد:
الف: اصول مشترکه و صحیح دیگران را پذیرفت. «مُصَدِّقاً»
ب: حتّى المقدور به مقدّسات آنان احترام گذاشت. «مِنَ التَّوْراةِ»
ج: فضاى باز و آزادى ها را بشارت داد. «لِأُحِلَّ لَکُمْ»
د: در چارچوب قوانین الهى حرکت کرد. «فَاتَّقُوا اللَّهَ»
2ـ برخلاف انجیل هاى تحریف شده کنونى، که از خداوند به عنوان پدر عیسى علیه السلام نام مى برند، قرآن در آیه 51 سوره آل عمران جملهى «رَبِّی وَ رَبُّکُمْ» را از زبان حضرت عیسى نقل مى کند، تا با هرگونه تفکّر غلط و ادّعاى الوهیّت درباره حضرت عیسى مبارزه کند. زیرا خداوند، پروردگار عیسى و سایر مردم است.
3ـ نکته قابل توجه در آیه 51 که نتیجه می گیریم این است که حال که بناست راهى را طى کنیم، راه خدا و بندگى او را بپذیریم که راهى مستقیم و بدون انحراف است. در حالى که راه هاى دیگران داراى لغزشگاه ها، محدودیّت ها و تابع هوس هاى درونى طاغوت هاست.
4ـ در آیه 50، احترام به قانون قبلى، بشارت به تخفیف تکلیف، تأکید به تقواى الهى و اطاعت از رهبرى، مطرح شده است.
تشابه آیات:
1ـ در آیه 146 سوره انعام، خداوند مى فرماید: به خاطر ستم یهودیان، آنان را تنبیه و هر حیوان ناخن دار را بر آنان تحریم کردیم و همچنین چربى و پیه گاو و گوسفند را جز مقدارى که به استخوان و روده ها و کمر آن ها چسبیده است، حرام ساختیم. شاید مراد از حرام هایى که در آیه 50 با آمدن عیسى علیه السلام حلال مى شود، همین موارد باشد.
2ـ (وَلِأُحِلَّ لَکُم بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ) این جمله اشاره به چیزى است که در آیه 160 از سوره نساء آمده است مىفرماید:
فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ:" به خاطر ظلم و ستم یهود، پارهاى از نعمت هاى پاکیزه را که بر آنها حلال شده بود، تحریم کردیم ولى با ظهور حضرت مسیح و به شکرانه ایمان به این پیامبر بزرگ، آن ممنوعیت ها برداشته شد.
3ـ در آیه 51، از زبان حضرت مسیح براى رفع هر گونه ابهام و اشتباه و براى اینکه تولد استثنایى او را دستاویزى براى الوهیت او قرار ندهند چنین نقل مىکند: "مسلّماً خداوند پروردگار من و پروردگار شما است، پس او را پرستش کنید (نه من و نه چیز دیگر را) این راه راست، راه توحید و یکتاپرستى نه راه شرک و دوگانه و چندگانه پرستى (إِنَّ اللّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَـذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ)
در آیات دیگر قرآن نیز کراراً مىخوانیم که حضرت مسیح روى مسأله عبودیت و بندگى خود در پیشگاه خدا، تکیه مىفرمود و بر خلاف آنچه در انجیل هاى تحریف یافته کنونى که از زبان مسیح نقل شده که او غالباً کلمه پدر را درباره خدا به کار مىبرد، قرآن مجید کلمه "رب" (پروردگار) و مانند آن را از او نقل مىکند که دلیلى است بر نهایت توجه او نسبت به مبارزه با شرک، و یا دعوى الوهیت حضرت مسیح علیه السلام و لذا تا زمانى که حضرت مسیح در میان مردم بود هیچ کسى جرأت پیدا نکرد او را یکى از خدایان معرفى کند و حتى آثار تعلیمات مسیح در زمینه توحید به منحرفان اجازه نداد که تا دو قرن بعد از او نیز، عقاید شرک آلود خود را ظاهر سازند و به اعتراف محققان مسیحى مسأله تثلیث و اعتقاد به خدایان سه گانه از قرن سوم میلادى پیدا شد. (شرح بیشتر در این زمینه در آیه 171 سوره نساء).
4ـ إِنَّ اللّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَـذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ
این آیه در نفى عقائد نصارى است که به پسر خدا بودن، خدا بودن و یکى از سه خدا بودن عیسى قائل هستند. حال آنکه قول صریح عیسى آن بود که خدا پروردگار من و پروردگار همه است، عبادت مال اوست، راه راست همین است نظیر این آیه در سوره مائده آیه 117 نیز آمده است.
پیام های آیه 50:
1ـ پیامبران، یکدیگر را قبول دارند و تصدیق مىکنند. «وَ مُصَدِّقاً ...»
2ـ دین، یک جریان است نه یک جرقه، و همهى انبیاء داراى هدفى واحد هستند. «وَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ»
3ـ وعدهى محرومیّت زدایى، رفع محدودیّت ها و اعطاى آزادى هاى صحیح و معقول، رمز استقبال مردم است. «لِأُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ»
4ـ بعضى از محدودیّت ها در ادیان سابق، جریمهى موقّت الهى بودهاند، نه حکم دائمى الهى. «لِأُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ»
5ـ انبیاء همانگونه که داراى ولایت تکوینى هستند و قدرت تصرّف در هستى را دارند «أَخْلُقُ لَکُمْ» صاحب ولایت تشریعى نیز هستند و قانون وضع مىکنند. «لِأُحِلَّ لَکُمْ ...»
6ـ تنها کسى حق دارد قانون را عوض کند که رسول خدا و داراى معجزه باشد. بعد از جمله «لِأُحِلَّ لَکُمْ» جمله «جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ» آمده است.
7ـ معجزه از شئون ربوبیّت الهى و براى هدایت و تربیت مردم است. «بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ»
8ـ هر کس اهل تعصّب و تحجّر باشد و تغییرات بجا را نپذیرد، تقوا ندارد. «لِأُحِلَّ لَکُمْ»، «فَاتَّقُوا اللَّهَ»
9ـ لازمهى تقوا، اطاعت از پیامبر است. «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ»
پیامهای آیه 51:
1ـ فلسفهى عبادت ما، ربوبیّت خداوند است. «إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ»
2ـ عیسى علیه السلام در مخلوق بودن و تحت تربیت بودن، همانند سایر مردم است. «رَبِّی وَ رَبُّکُمْ»
3ـ عبادت و بندگى خدا، راه مستقیم سعادت است. «فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ»
آمنه اسفندیاری
کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث
بخش قرآن تبیان
منابع:
تفسیر نور، ج 2
تفسیر نمونه، ج 2
تفسیر هدایت، ج 1
تفسیر احسن الحدیث، ج 2