قرآن کدام صحابه را اهل بهشت می داند؟!
در سوره مومنون آمده است که صحابه پیامبر همگی اهل بهشت هستند، پس تکلیف کسانی همچون ابوبکر و عمر و ... چیست؟ لطفا بیشتر توسط آیات قرآن به این شبهه جواب داده شود.

مشخص نشد که در کجای سوره مومنون خواندهاید که "صحابه" همگی به بهشت میروند؟
در این سوره مطالب بسیاری ذکر شده است و از جمله آن که به پیامبرش میفرماید: «وَ إِنَّکَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ – و تو آنها را به صراط مستقیم دعوت میکنی» و نیز میفرماید: عدهای هم در پاسخ این دعوت، ایمان میآورند و عدهای نیز میگویند: شاعر و مجنون است. و بحثی از صحابه در آن نیست.
در هر حال به سه نکتهی بسیار مهم دقت نمایید:
1- همه چیز با "عقل" شناخته میشود، حتی قرآن کریم. لذا ایشان فرمودند: حتی اگر حدیثی از من برای شما نقل شد که با وحی و عقل مطابقت نداشت، به سینه دیوار بزنید و نپذیرید.
بنابراین اگر به عنوان مثال گفته شد: ده نفر به عنوان ساختگی "عشره مبشرة" در بهشت هستند، و نام علی، حسن، حسین، معاویه، طلحه، زبیر و ...، همه در یک راستا قرار گرفت، معلوم است که اصلاً با عقل سازگاری ندارد و همچنین با وحی.
2- اسمها مهم نیستند، بلکه رسمها مهم هستند و در هر دو حال "اسم و رسم" باید ضمن آن که منطبق با هم میشوند، مورد رضایت خدا نیز باشند. پس اگر کسی اسم خودش یا دیگران را مومن، یا مسلمان، شیعه یا سنّی، صحابه و ...، گذاشت، دلیل نمیشود که حتماً مصداق آن اسمها نیز باشند.
3-باید در همه آیات قرآن کریم دقت نمود که مومن کیست؟ مسلم کیست؟ امّت کیست؟ و بالاخره صحابه کیست؟ خداوند متعال ویژگیهای هر کدام را به تفصیل در قرآن کریم بیان نموده است. پس اگر کسی مشهور به مومن، مسلم، شیعه، سنی، صحابه و ... شد، اما آن ویژگیها را نداشت، مصداق آن نمیباشد. تعارف هم ندارد.
الف – به عنوان مثال: در ابتدای همین سوره مومنون فرمود: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُوْمِنُونَ – به تحقیق که مومنان به فلاح میرسند»، اما سریع در آیات بعدی ویژگی ها و صفات مومن را بیان نمود تا هر کسی که نام خودش را مومن گذاشت، گمان نکند که به فلاح میرسد.
فرمود: آنها در نماز خاشع هستند، از لغو پرهیز میکنند، زکات میدهند، زنا نمیکنند، به عهد و پیمان خود وفا میکنند و از نماز خود (و دست آوردهایش) محافظت میکنند. سپس فرمود: اینها وارثین بهشت هستند و در آن جاودانه میمانند «الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ».
پس، هر کس این صفات را نداشت، مصداق "مومن" نیست. کسی که به نماز اهمیت نداد، اهل زنا بود و بیعتش (به ویژه عهد با خدا و رسول خدا را) نقض کرد، و یا عهد و پیمانش را وفا نکرد، مومن و مصداق آیه نمیباشد. هر چند دیگران او را صحابه یا حتی امیرالمومنین بنامند.
ب – خداوند متعال "مالک یوم الدین" است و نه ما؛ لذا چنین نیست که هر کس را ما دوست داشته باشیم، اهل ایمان و اهل بهشت باشد. بلکه هر کس را او لایق بداند، اهل بهشت میشود و البته این لیاقت و اهلیت را در هالهای از ابهام قرار نداده تا هر کسی به زعم خود تعریفی کند و صفات آنان را در آیات بسیار متذکر شده است.
روی اسمها تکیه نکنیم که موجب بروز تعصبات و دستهکشیها و تشدید اختلافات شود، بلکه توجه ما در "رسم"ها باشد
صحابه:
یک عده برای این که خود را در قالب آنچه نیستند جا بزنند، معنا و مفهوم "واژه" را تغییر میدهند. دموکراسی را طوری تعریف میکنند که فقط دیکتاتوری خودشان را شامل میگردد، مبارزه با تروریسم را به گونهای تعریف و عمل میکنند که توجیه عملیات تروریستی خودشان میشود، حقوق بشر را به گونهای تدوین و سپس تفسیر میکنند که ابزار عملکرد ناحق خودشان باشد.
واژگانی چون: مومن، مسلمان، شیعه، سنّی، صحابه و غیره نیز از این ترفند مصون نمانده است.
آمدند نزد پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله اظهار ایمان کردند، سریع آیه آمد که به آنها بگو: نگویند ایمان آوردیم، بلکه بگویند اسلام آوردیم، چون هنوز ایمان به قلب آنها وارد نشده است.
حال یک عده گفتند: "صحابه"، یعنی هر کس که معاصر ایشان بوده و با ایشان "صحبت" کرده است، و زوری آنها را کردند داخل بهشت؟! خواه امیرالمومنین علی علیه السلام باشد و یا معاویه. امام حسن و امام حسین علیهماالسلام باشند، یا سلمان و ابوذر، یا ابوبکر و عمر، یا طلحه و زبیر و یا هر شخص دیگری.
خب، این از همان تعاریفی من درآوردی است که نه با "وحی" سازگاری دارد و نه با "عقل". ابوجهل و ابولهب و ابوسفیان و جاهلها و ظالمهای بسیاری معاصر ایشان بودند و با ایشان صحبت کردهاند، آیا همه مصداق "صحابه" و "اصحاب" هستند و جای همه بهشت است و جوار قرب الهی و رسول الله (صلی الله علیه و آله) است؟
ج – پس، روی اسمها تکیه نکنیم که موجب بروز تعصبات و دستهکشیها و تشدید اختلافات شود، بلکه توجه ما در "رسم"ها باشد.

از امیرالمومنین علیهالسلام پرسیدند: طلحه و زبیر نیز ادعای حقانیت دارند، حال شما بر حق هستید یا آنها و ما از کجا تشخیص دهیم؟ ایشان نفرمودند: من یا آنها، بلکه فرمودند: "شما اول حق را بشناسید، بعد اهلش را خواهید شناخت". ندیدی یک عده بیکار و بی عار، سبیلی دراز میکنند، کشکول و تبر زین سمبلیک روی دوش میاندازند، ابایی میپوشند و میگویند: "ما اهل حقیم"؟!
نکته/1:
دقت کنیم که "حق" با اشخاص تعریف و شناخته نمیشود، بلکه اشخاص هستند که نسبت به "حق" تعریف و شناخته میشوند.
به عنوان مثال: نام پزشک، کسی را طبیب نمیکند، اما اگر کسی عالم و عامل به طبابت شد، به او پزشک اطلاق میشود. مومن، مسلم، شیعه، سنی، صحابه، امت و ... نیز همین طور است.
نکته /2:
ادعای مسلمانی و مومن و صحابه بودن بسیار بوده و هست. به قول امام حسین علیهالسلام، "دین لقلقه زبان شده است، هرگاه امتحان پیش آید، معلوم میشود که دینداران بسیار قلیل هستند".
پس، همان موقع هم "دین" لقله زبان بود و امروز هم هست. مسلمانان واقعی از تشیع و تسنن ادعای مسلمانی دارند و همچنین وهابیها، تکفیریها، داعشیها، نان به نرخ روز خورها، ملوّنها، دنیا طلبان، منافق صفتها، شکم پرورها، خوشگذرانان مترف و مسرف نیز همین ادعا را دارند. آیا همه یکی هستند و به یک نتیجه میرسند و همه به صرف ادعا و اسم، به بهشت میروند.
خط روشن است و در ابهام نمانده که کسی راه "رشد" را از "غی = گمراهی" تشخیص ندهد. «قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ». هم در کلام خدا (وحی) ویژگیهای مومنان و مسلمانان و صحابه واقعی تدوین و تبیین شده است و هم در کلام رسول الله صلوات الله علیه و آله کاملاً واضح و روشن است و با میل و خوشایند و حتی رأی اکثریت افراد و اشخاص، هیچ حقیقتی تغییر نمییابد.
نکته /3:
خداوند متعال فرمود: صحابه پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، کسانی هستند که همراه، پیرو و تابع او بودند و ویژگیهایی دارند، از جمله:
«مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ...» (الفتح، 29)
نتیجه:
پس باید ابتدا اسمها را رها کرد و تعاریف را شناخت، سپس خود یا هر کس که مورد بحث است را به این تعاریف و قالبها ارجاع داد و دید که آیا منطبق است، صدق میکند، یا خیر؟
ویژگیهای مومن، مسلمان، اهل تقوا، اهل جنت، اهل دوزخ، متقی، فاسق، کافر، مشرک، منافق، ظالم و ...، همه در قرآن کریم بیان شده است و بسیار هم واضح است و البته در احادیث منقول از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در منابع شیعه و سنّی نیز به تواتر بیان شده است. کافی است برای وحدت بیشتر، قدر اشتراک آنها را لحاظ کنند.
فرآوری: محمدی
بخش قرآن تبیان