راهی قدسی

اهدناالصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم

راهی قدسی

اهدناالصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم

راهی قدسی
آخرین نظرات
یامن له الدنیاوالأخره
خبرگزاری فارس: بررسى تطبیقى آیات مهدوی در دیدگاه فریقین

اکثر مفسران فریقین تحقق اراده حق‌تعالى را در امر سیطره دین به عصر ظهور امام مهدى صلوات الله علیه و نزول حضرت عیسى علیه السلام مربوط مى‏ دانند. آنان این قول را یا به نحو احتمال موجّه آورده ‏اند، بدون آن‌که آن را انکار یا حتى در آن تردید کنند یا به نحو تعیین، سیطره دین حق را تنها به عصر ظهور اختصاص داده ‏اند.

ارزیابی دیدگاه دوم: اظهار به معنای سیطره

این دیدگاه آیه را بر پایة ارجاع ضمیر مفعولى «لیظهره» به «دین الحق» معنا مى‏کند. مفسران سه احتمال با این ارجاع براى معناى آیه ذکر کرده‏اند: احتمال اول: این دین با حجت و برهان بر سایر ادیان غلبه دارد. این معنا در بین مفسران فریقین پیروانى دارد (برای نمونه، نک: طبرسى، 1406: ج5، 38؛ کاشانى، 1423: ج3، 104؛ رازى، 1411: ج16، 40) و در حد خود درست است؛ چون همة ادیان آسمانى از جمله دین اسلام بر واقعِ حق مبتنى است و پایه‏هاى اصلى آن بر برهان عقلى و فطرت الهىِ آدمیان پى نهاده شده است.

به همین‌رو قرآن فهم خطاب‏هاى خود را متوجه «اولى الالباب» (ابراهیم: 52)، «اولى النُهى» (طه: 128)، «اولى الابصار» (آل عمران: 13) و تعابیر مشابه (مانند «اولوا العلم» در آیة 18 آل عمران) مى‏داند که جملگى حکایت از صاحبان عقل و خرد دارد و نابخردان، پیروان نیاکان و پندارزدگان را نکوهش مى‏کند. دربارة فطرت نیز فرمود:فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ؛ (روم: 30)

پس حق‏گرایانه روى دل خود را به سوى این دین کن همان طریقه و آیین فطرى خدا که مردم را بر پایة آن آفریده و سرشته است، هرگز تبدیلى در این آفرینش [فطرى] خدا نباشد، این است دین ثابت و استوار و لکن بیشتر مردم نمى‏دانند. این دین از برهان عقلى و شهود فطرى برخوردار بوده و همواره همانند فطرت آدمیان، حق، پابرجا و ثابت و غالب خواهد بود، بر خلاف آیین‏هاى غیر حق که با شرک درآمیخته‏اند و همین امر آنها را از حجت و برهان و هم‌آهنگى با فطرت توحیدى بشر، تهى کرده است. قرآن در این‌باره فرمود: وَمَن یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لاَ بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ؛ (مؤمنون: 117)

و هر کس با خداوند، معبودى دیگر بخواند که وى را بر آن حجت و برهانى نیست، جز این نیست که حسابش نزد پروردگار اوست، بى‏تردید کافران رستگار نخواهند شد.عبارت لا بُرْهانَ لَهُ بِهِ در این آیة کریمه، صفت براى إِلهاً آخَرَ قرار گرفته که به این معناست: هر کس با خدا معبودى دیگر را بخواند که همواره براى وى برهان و حجتى نیست، همانا حسابش نزد پروردگار اوست.

این معنا منطق همة خردمندان بوده است، مانند قول مؤمن آل فرعون که به قوم خود چنین خطاب مى‏کند:تَدْعُونَنی لِأَکْفُرَ بِالله‏ِ وَأُشْرِکَ بِهِ ما لَیْسَ لی بِهِ عِلْمٌ وَأَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَى الْعَزیزِ الْغَفّارِ؛ مرا فرا مى‏خوانید تا به خداوند کافر شوم و چیزى را که هیچ دانشى بدان ندارم؛ چون هیچ دلیلى بر وجودش نیست، شریک او سازم و حال آن‌که من شما را به خداوند عزیز بسیار بخشنده [که با منطق و برهان همراه است] فرا مى‏خوانم.

مؤمن آل فرعون گزینة توحیدگرایى را برهانى و شرک را غیر علم مى‏داند. بنابراین، این معنا در جاى خود واقع‌بینانه است، اما مفاد آیة مورد بحث اگر نگوییم این معنا نیست، دست‌کم منحصر به این معنا نیست؛ چون اولاً: این نوع غلبه (غلبة با حجت و برهان) همواره همان‌گونه که برخى از مفسران گفتند از همان آغاز طلوع اسلام که با کلمة طیّبة «لا إله إلاّ اللّه‏» آغاز گشت، محقق بوده است. پس مژدة حق‌تعالى بر سیطرة دین حق از این بُعد نخواهد بود؛

ثانیاً: آن‌چه موجب ناخرسندى کافران و مشرکان مى‏شود تنها غلبة منطق دین اسلام در مقام نظریه نیست بلکه نشر و گسترش آن در بین جوامع بشرى و استقبال توده‏ها از آن است که نتیجة آن افول پندار شرک و سقوط ادیان باطل و تحریف شده، در عرصة اجتماع بشرى است؛ ثالثاً: این غلبه به دین اسلام اختصاص ندارد، بلکه منطق همة انبیا و ادیان آنها بر آیین‏هاى دیگر غلبه داشته است، اما ظاهراً در قرآن تنها سخن از سیطره دین اسلام (به معناى خاص آن) بر تمام ادیان مطرح شده است.

احتمال دوم: ضمیر مفرد مذکر مفعولى «لِیُظْهِرَهُ» به «دین الحق» برگردد، به معناى غلبة نسبى این دین بر سایر ادیان. بسیاری از مفسران فریقین به این معنا اعتنا کرده و بر این باورند این اراده از حق‌تعالى از خبررسانی غیبى قرآن حکایت مى‏کند که هم‏اکنون تحقق یافته و بر صدق نبوت پیامبر خدا دلالت می‌کند. (طوسى، 1402: ج5، 209؛ طبرسى، 1406: ج5، 38؛ کاشانى، 1423: ج7، 47؛ رازى، 1411: ج9، 226؛ بلخی خراسانی، 1423: ج4، 316؛ جصّاص، 1415: ج3، 592؛ زمخشرى، بی‌تا: ج2، 265؛ نسفى، 1402: ج2، 253؛ رازى، 1411: ج16، 40؛ قرطبى، 1387: ج18، 86)

آنان وضعیت مسلمین را در آغاز ظهور اسلام و شرایط آنان در مکه و تا حدودى در مدینه در نظر گرفته‏اند و با وضعیت آنان در قرن‏هاى بعد به‌ویژه پس از فتوحات مسلمین مقایسه کرده و به این نتیجه رسیده‏اند که این اراده در جزیرة‌العرب به انجام رسید و اسلام در آن‌جا بر تمام آیین‏هاى اهل کتاب و غیر اهل کتاب سیطره پیدا کرد.

آن‌گاه مسلمین در خارج از جزیرة‌العرب نیز بر مسیحیان در بلاد شام و روم و غرب و بر مجوسیان در بلاد فارس و بر بت‏پرستان در خطة هند و غیره غلبه و سیطره یافتند. (براى توضیح بیشتر نک: رازى، 1411: ج16، 40). به همین دلیل هر جا مسلمانان حضور دارند زندگى آنان با عزت و اقتدار همراه است، بدون آن‌که مجبور باشند تحت سیطرة ادیان دیگر به ‌سر برند.

مفسران در این معنا از چند نکته غفلت کرده‏اند: اولاً: غلبة مسلمین بر غیرمسلمین غیر از غلبة اسلام به‌ منزلة دین حق بر سایر ادیان است. بنابراین، اگر فتوحات مسلمانان موجب شده آنان به تعالیم دین خود با عزت و اقتدار عمل کنند، با غلبة دین آنان بر سایر ادیان برابر نیست، با آن‌که مفاد آیه و همین‌طور روایات متعدد بر غلبة اسلام بر تمام ادیان دلالت دارد.

ثانیاً: همواره غیر‌مسلمین اعم از اهل کتاب و دیگران کم و بیش به آیین خود عمل می‌کنند؛ اهل کتاب به احکام احبار و رهبان گردن مى‏نهند و حلال خدا را حرام و حرام خدا حلال مى‏کنند. و ناخواسته به عبادت آنان تن مى‏دهند. آیة 31 سورة توبه مى‏فرماید:اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِن دُونِ اللّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلهاً وَاحِداً لاَإِلهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ؛آنان دانش‌مندان و راهبان خود و مسیح پسر مریم را خدایانى به جاى خداوند اتخاذ کردند، در حالى که مأمور نبودند جز آن‌که خداى یگانه را بپرستند که معبودى جز او نیست، منزه است حق‌تعالى از آن‌چه شریک او مى‏سازند.

در مصادر شیعه و سنى روایاتى فراوان دربارة معناى معبود شدن احبار و رهبان و در نتیجه شرک اهل کتاب وجود دارد. (همان) بنابراین، هنوز دین حق که توحید ناب و پیراسته از شرک است، سیطره نیافته تا این احکام جعلى را براندازد و جامعة اهل کتاب را از شرک نجات دهد.

ثالثاً: زمانى این غلبه معناى واقعى خود را پیدا خواهد کرد که سایر ادیان در سراسر گیتى به تکالیفى که دین اسلام براى آنان مقرر کرده، عمل کنند، اعم از این‌که در قلب خود از این تکالیف خرسند باشند یا احساس ناخرسندى کنند و باز اعم از این‌که تکلیفى که اسلام براى آنان در نظر گرفته ابطال دین آنان باشد مانند آیین شرک یا نسخ بخشى از آن باشد مانند از میان برداشتن صلیب، خوردن گوشت خوک و... از آیین اهل کتاب.

در هر صورت باید به هر دستورى که دین حق براى ادامة حیات آنان تشریع کرده، مانند پرداخت جزیه براى اهل کتاب گردن نهند. بنابراین، زمانى سیطرة دین حق بر تمام ادیان تحقق مى‏یابد که تنها حکم اسلام دربارة همگان به اجرا درآید.

رابعاً: تاکنون امنیت موعود در عصر سیطرة دین حق که گسترة جغرافیایى فراگیر دارد و بسیارى از روایات بر آن دلالت مى‏کند (برای نمونه، نک: ابن‌حنبل، 1414: ج5، 298؛ سیوطى، 1983: ج4، 176) در جامعة مسلمین به وقوع نپیوسته است.

مسلمین همیشه با یک‌دیگر در ستیز و مخاصمه بوده‌اند و اساساً بر سر معناى دین حق که هر مذهبى خود را بر آن مى‏داند به نبرد و جدال مشغول بوده‏اند. آیا مى‏توان ادعا کرد مسلمین در هنگامی از زمان در کمال صلح و امنیت مطلق با یک‌دیگر زندگى کرده‏اند و آیا مى‏توان ادعا کرد دین حقى که جامعة جهانى را تحت سیطره خود درمى‏آورد همة مذاهب اسلامى است که زمانى برخى از آنها بر پهنة زمین حاکمیت و رونق داشته‏اند؟

احتمال سوم: سیطرة اسلام را به عصر ظهور متعین باید دانست. مفسران شیعه و سنى به‌ویژه آنان که تفسیرشان صبغة روایى دارد، به این معنا توجه کرده‌اند. على بن ابراهیم قمى این احتمال را در شیعه نخستین‌بار مطرح کرد. (قمى، 1404: ج1، 289) وى از دانش‌مندان قرن سوم و اوایل قرن چهارم است و در بین اهل‌سنت توسط ابن‌جریر طبرى (درگذشتة 310ق) مطرح گردید.

وى با صراحت مى‏نویسد: «خداوند دین حق خود را که پیامبرش را براى آن فرستاد بر هر دینى چیره مى‏کند و آن زمانِ نزول عیسى بن مریم خواهد بود؛ آن هنگام که آیین‏ها واحد مى‏شود و دینى جز اسلام نخواهد بود.» (ابن‌جریر، 1408: ج14، 88) سپس این قول در بین مفسران هر دو فریق پیروانی یافت. (نک: فیض کاشانى، بی‌تا: ج2، 238 - 239؛ قمى مشهدى، 1411: ج5، 445 - 446؛ ج10، 234؛ عاملى، 1417: ج2، 15 - 16؛ شیرازى، 1400: ج28، 29؛ مکارم شیرازى، 1386: ج7، 440 - 441؛ واحدى نیشابورى، 1415: ج2، 491؛ قرطبى، 1387: ج8، 121 (بنابه یک احتمال)؛ ابن‌کثیر، 1402: ج2، 439)

آلوسى این معنا را قول اکثر مفسران مى‏داند. (آلوسى، 1417: ج6، 125) آنان بر این باورند، اولاً: عبارت لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ (با توجه به الف و لام بر سر «الدین» که براى جنس است و از غلبة اسلام بر تمام ادیان حکایت دارد) اطلاق دارد و هنوز این وعده تحقق نیافته است؛ ثانیاً: اگر مفاد آیه در جزیرة‌العرب به طور کامل تحقق یافت و اسلام بر تمام ادیان آن‌جا از اهل کتاب و مشرکان و به طور نسبى در بلادهاى دیگر سیطره پیدا کرد، به معناى پایان وعدة حق‌تعالى در آیه نیست؛

ثالثاً: اسلام تنها دین مقبول نزد حق‌تعالى و مرضى اوست، همان‌گونه که فرمود: إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ؛ (آل عمران: 19)همانا دین در نزد خداوند همان اسلام است. در این آیه نیز چنین فرمود:وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً؛ (مائده: 3)و براى شما اسلام را به عنوان دین پسندیدم.پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز رحمتى براى جهانیان و رسالتی براى همگان بر عهده دارد که آیات قرآن نیز به آنها اشاره فرموده است. مانند آیة زیر:وَما أَرسَلْناکَ إلاّ رَحْمَةً لِلعالَمینَ؛ (انبیاء: 107)و ما تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم.

در آیة دیگر مى‏فرماید: وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِیراً وَنَذِیراً؛ (سبأ: 28)و ما تو را نفرستادیم مگر براى همة مردم، مژده و بیم‌دهنده. این دین جهانى و آن رسالت گسترده در زمانى عینیت مى‏یابد که همة مردم در سراسر گیتى به آن گردن نهند؛ اهل کتاب به حکم خدا که در این دین بیان شده عمل کنند و طومار مشرکان درهم پیچد. آن‌گاه در پرتو همین سیطرة مطلق دین حق، مسلمین و عاملان به اسلام به عزت و اقتدار رسند و بشر نیز به امنیت کامل دست ‏یابد. روشن است چنین امرى هنوز در پهنة زمین به صورت عینى تحقق نیافته است.

روایات فریقین به‌ویژه روایات شیعى این نظریه را تأیید مى‏کند و دلالت بر اختصاص این وعده به عصر ظهور دارد، مانند حدیث عیاشى با سند خود که چنین است: «عیاشى عن على بن الحسن بن فضال، عن احمد بن محمّد الأقرع عن داود بن مهزیار، عن على بن اسماعیل، عن فضیل عن عمران بن میثم.» بنابراین روایت، عَبایه از امام على امیرمؤمنان  علیه السلام نقل مى‏کند که دربارة آیة «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ...» فرمود:

آیا این سیطره تحقق یافته است؟ مردم گفتند: آرى! حضرت فرمود: چنین نیست، سوگند به آن‌که جانم به دست اوست این وعده آن‏گاه تحقق مى‏یابد که هیچ آبادى نباشد جز آن‌که در آن در پگاه و شام‌گاه [و همه وقت] شهادت بر یگانگى حق‌تعالى سر دهند. (عیاشى، بی‌تا: ج3، 158؛ هم‌چنین به نقل از وى از طبرسى، 1406: ج10، 420)

محمد بن العباس الماهیار که هم‌عصر مرحوم کلینى است این حدیث را با سندى دیگر از امام على  علیه السلام نقل کرده است (به نقل از استرآبادى، 1409: 663) و به قوت صدور روایت مى‏افزاید. در احتجاج طبرسى نیز همین مضمون از امام على  علیه السلام نقل شده است. (طبرسى، 1406: ج1، 382) احادیث دیگر در این زمینه از مرحوم صدوق با سند خود از امام حسین  علیه السلام (صدوق، 1405: ج1، 317) و از محمد بن مسلم ثقفى از امام باقر(ع) (همو: ج1، 331) نقل شده است.

مرحوم عیاشى نیز از ابى‌المقدام از امام باقر  علیه السلام (عیاشى، بی‌تا: ج2، 230) و از سماعه از امام صادق(ع) (همان: 221) با استناد به عبارت‌هاى این آیه از سیطرة کامل دین حق در عصر ظهور خبر مى‏دهد.محمد بن عباس ماهیار از ابوبصیر از امام صادق  علیه السلام چنین نقل مى‏کند: «به خدا سوگند هنوز تأویل آیه نیامده است. ابوبصیر مى‏گوید: گفتم: فدایت شوم! چه زمانى تأویل آیه فرا مى‏رسد؟ فرمود: آن‌گاه که قائم قیام کند.» (به نقل از استرآبادى، 1409: 663) مرحوم صدوق نیز از ابوبصیر از امام صادق  علیه السلام همین روایت را آورده است. (صدوق، 1405: ج2، 670)

روایاتی نیز در مصادر اهل سنت با سند صحیح در این‌زمینه نقل شده است. هرچند برخى از این روایات به طور صریح در مقام تفسیر آیات مورد بحث نیست، با توجه به روایات دیگر و شواهدى که در آیات و روایات به چشم مى‏خورد مى‏توان از آنها در همین زمینه بهره گرفت، از جمله حدیث ابوهریره با سند صحیح (نک: ابن‌حنبل، 1414: ج15، 298، پانوشت)

از رسول مکرم اسلام صلی الله علیه وآله که چنین نقل مى‏کند: «چون عیسى بن مریم فرود آید [و عصر ظهور فرا رسد] صلیب را مى‏شکند و خوک‏ها را [که براى خوردن استفاده مى‏شود] مى‏کُشد و جزیه قرار مى‏دهد و سایر آیین‏ها را متروک مى‏کند تا تمام آنها جز آیین اسلام مضمحل شود و از بین برود... (ابن‌حنبل، 1414: ج15، 298؛ قرطبى، 1387: ج18، 86)

سیوطى مضمون همین روایت را در تفسیر عبارت لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ از جابر بن عبدالله‏ انصارى بدین صورت آورده است: «این امر به وقوع نمى‏پیوندد جز آن‌که یهودى و مسیحى و هیچ صاحب آیینى جز [آیین] اسلام نباشد... و آن زمانى است که عیسى بن مریم از آسمان فرود آید.» (سیوطى، 1983: ج4، 176) وى این حدیث را از سنن سعید بن منصور، ابن‌المنذر و بیهقى نقل کرده است.

هرچند این حدیث به جابر موقوف است، چون مضمون آن از ابوهریره (پیش‌گفته) و مقداد بن اسود از پیامبر خدا صلی الله علیه وآله نقل شده است (نک: بیهقى، 1405: ج9، 181؛ ابن‌حبان، 1414: ج15، 93؛ ثعلبى، 1422: ج5، 36) این روایت در حکم مسند است. ابن‌ابى‌حاتم نیز مضمون حدیث جابر بن عبداللّه‏ را از مجاهد بن جبر تابعى نقل کرده است. (ابن‌ابى‌حاتم، 1999: ج6، 1786) ابن‌جریر طبرى نیز از امام باقر علیه السلام دربارة لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ آورده است: «إذا خرج عیسى  علیه السلام اتَبَعَه أهلُ کلّ دین؛ هنگامى که عیسى  علیه السلام ظهور کند اهل تمام ادیان پیرو او خواهند شد.»

ابن‌جریر و سیوطى به نقل از عبد بن حمید و ابوالشیخ، از ابوهریره نیز این حدیث را نقل کرده‏اند. (ابن‌جریر، 1408: ج6، 116؛ همو، ج14، 88؛ سیوطى، 1983: ج4، 176) احادیثى دیگر از مجاهد، سُدّى و کلبى به همین مضمون در تفسیر آیه مذکور نقل شده است. (نک: قرطبى، ج18، 86؛ نسفى، 1402: ج2، 253؛ ثعلبى، 1422: ج5، 36) در نتیجه با توجه به قراین درون متن از آیه اظهار دین و روایات فریقین و نیز کاستى‏ها در سایر دیدگاه‏ها ناگزیر مفاد آیه را متعین در عصر ظهور باید دانست.

نتیجه

دیدگاه‏هاى فریقین در تفسیر آیات 32 - 33 سورة توبه که بر محور «سیطرة اسلام بر سایر ادیان» است، به یک‌دیگر شبیه و با هم چندین اشتراک دارد. برخى از دو فریق ارادة حق‌تعالى براى سیطرة دین حق را تحقق یافته و در امتداد زمان مى‏دانند و در جنب آن احتمال‏هاى دیگر را از نظر دور نمى‏دارند. برخى تنها به نقل اقوال بسنده می‌کنند و گروهى نیز هم‌سو با مفاد روایات، تحقق این وعده را به عصر ظهور منحصر مى‏دانند.

با این اوصاف، از مجموع دیدگاه‏هاى آنان مى‏توان قدر متیقنى به دست داد که بر سیطرة اسلام در آخرالزمان مبتنی است، بدون آن‌که مفسران آن را انکار یا حتى در آن تردید کنند. تنها در این میان برخى از مفسران سنى، اظهار دین را به معناى اطلاع رسول اکرم صلی الله علیه وآله از آموزه‏هاى سایر ادیان، به عنوان قول متعین برشمرده‏اند.

با نگاهى دوباره به مفاد این آیات و بررسى و ارزیابى دیدگاه‏ها، به این نتیجه مى‏رسیم که مفاد این آیات تنها به عصر ظهور اختصاص دارد. این معنا با چند دلیل اثبات‌پذیر است: اولاً: غلبة مسلمین بر غیرمسلمین در برهه‏اى از زمان غیر از غلبة اسلام به منزلة دین حق بر سایر ادیان است؟

ثانیاً: همواره غیرمسلمین اعم از اهل کتاب و دیگران کم و بیش به آیین خود عمل مى‏کنند و هنوز دین حق که توحید ناب و پیراسته از شرک است، سیطره نیافته تا وعدة خداوند را محقق بدانیم. ثالثاً: غلبة واقعى هنگامى خواهد بود که تمام ادیان تنها به احکام اسلام گردن نهند.رابعاً: امنیت موعود تا کنون در تمام ابعاد آن تحقق نیافته است. بنابراین باید منتظر وقوع وعده بود. انبوهی از احادیث دو فرقه بر این معنا دلالت می‌کنند.

 

منابع

1. آلوسى، محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، به کوشش: محمدحسین العرب، بیروت، دار الفکر، 1417ق.

2. ابن‌ابى‌حاتم، عبدالرحمن، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: اسعد محمد الطیّب، بیروت، المکتبة العصریة، 1999م.

3. ابن‌جریر، محمد، جامع البیان عن تأویل آی القرآن (تفسیر طبری)، بیروت، بی‌نا، 1408ق.

4. ابن‌حبان، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1414ق.

5. ابن‌حنبل، احمد بن محمد، المسند، بیروت، دارالفکر، 1414ق.

6. ابن‌کثیر، اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، بی‌نا، 1402ق.

7. استرآبادى، سید شرف‌الدین، شرح تأویل الآیات الظاهرة، تحقیق: حسین الاستاد ولى، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1409ق.

8. بلخی خراسانی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، دراسة و تحقیق: عبدالله‏ محمود شحّاته، بیروت، مؤسسة التاریخ العربى، 1423ق.

9. بیضاوى، عبد اللّه‏ بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل (تفسیر بیضاوی)، بیروت، دارالکتب العلمیة، بی‌تا.

10. بیهقى، احمد، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعة، تحقیق: عبدالمعطى قلعجى، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1405ق.

11. ثعلبى، احمد، الکشف و البیان، تحقیق: ابومحمد بن عاشور، بیروت، 1422ق.

12. جصاص، احمد، احکام القرآن، تحقیق: محمدعلى شاهین، بیروت، 1415ق.

13. رازى، ابوالفتوح حسین بن على، روض الجنان و روح الجنان، قم، انتشارات کتاب‌خانة آیت‌الله‏ مرعشى، 1404ق.

14. رازى، فخرالدین، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، قم، مرکز نشر مکتب الاعلام الاسلامى، 1411ق.

15. راغب اصفهانى، حسین، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق: عدنان داوودى، بیروت، الدار الشامیة، 1416ق.

16. زرکشى، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار‌المعرفة، بى‌تا.

17. زمخشرى، جارالله‏ محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، قم، نشر ادب حوزه، بى‏تا.

18. سیوطى، جلال‌الدین، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، بیروت، دار‌الفکر، 1983م.

19. شیرازى، محمد، تقریب القرآن الی الأذهان، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1400ق.

20. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، تصحیح: على‏اکبر الغفارى، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1405ق.

21. طباطبایى، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، منشورات جماعة المدرسین، بى‏تا.

22. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان لعلوم القرآن، تحقیق: محلاتى و طباطبایى، بیروت، دارالمعرفة، 1406ق.

23. طوسى، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1402ق.

24. عاملى، على بن الحسین ابى‌جامع، الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، تحقیق: مالک المحمودى، قم، دارالقرآن الکریم، 1417ق.

25. عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی (کتاب التفسیر)، تصحیح: هاشم رسولى محلاتى، تهران، المکتبة الاسلامیة، بى‌تا.

26. فیروزآبادى، محمد بن یعقوب، بصائر ذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز، تحقیق: محمدعلى النجار، مصر، 1406ق.

27. فیض کاشانى، محمد محسن، الصافی فی تفسیر القرآن، تصحیح: الشیخ حسین الأعلمى، بیروت، دار المرتضى، بى‌تا.

28. قرطبى، محمد، الجامع لأحکام القرآن، القاهرة، دار الکتاب العربى، 1387ق.

29. قمى، على بن ابراهیم، تفسیر [المنسوب الی] القمی، تصحیح: السید طیب الموسوى، قم، بی‌نا، 1404ق.

30. قمى مشهدى، محمد، کنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران، مؤسسة الطبع و النشر لوزارة الثقافة و الارشاد، 1411ق.

31. کاشانى، مولى فتح‏الله‏، زبدة التفاسیر، تحقیق: مؤسسه معارف اسلامی، قم، انتشارات مؤسسه معارف اسلامی، 1423ق.

32. مزّى، یوسف، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، تحقیق: بشّار عواد معروف، بی‌جا، بی‌نا، 1413ق.

33. معرفت، محمدهادى، التمهید، قم، مطبعة مهر، 1398ق.

34. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار‌الکتب الاسلامیة، چاپ سی و یکم، 1386ش.

35. نسفى، عبدالله‏، تفسیر النسفی بیروت، دار‌الکتاب العربى، 1402ق.

36. واحدى نیشابورى، على، الوسیط فی تفسیر القرآن المجید، تحقیق: محمد معوض وآخرین، بیروت، بی‌نا، 1415ق.

 

دکتر فتح‌الله نجارزادگان

 

منبع: فصلنامه مشرق موعود شماره 13

انتهای متن/http://www.farsnews.com/printable.php?nn=13930620000606


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی