سوره ای که شناسنامه خداست!
دین اسلام برخلاف سایر ادیان الهی که از نظر ما تحریف شده اند، پیروان خود را دعوت به تحقیق و جستجو در اصول دین اسلام می کند و از پذیرفتن دستورات الهی بدون تفکر و مطالعه منع نموده است.
شاهد و موید این سخن آیات فراوان قرآن کریم است که انسان ها را دعوت به تفکر کرده. بنابراین مسلمانان باید نسبت به اصول دین خود با تحقیق و مطالعه مومن باشند. در این مقاله به دنبال فهم چگونگی و کیفیت تحقیق در مورد اصول معاد و عدل هستیم.
نکته ضروری
پیش از ورود به بحث بیان یک نکته ضروری است:
نکته اول: منظور از این که باید تحقیق کنیم و اعتقادات را با تحقیق و بررسی و از طریق عقل خود به آن برسیم چیست و حد آن تا کجاست ؟ آیا در حد مباحث پیچیده کلامی و فلسفی باید تحقیق و تفکر کرد؟ مثلا باید با برهان صدیقین خدا را برای خود ثابت کرد یا نه باید مثلا عدل الهی را در حد کتاب «عدل الهی» شهید مطهری و بلکه بیشتر ثابت کرد یا ... ، بالاخره حد کجاست؟
پاسخ این است که در آن حد لازم نیست. مباحث بر حسب سطح فهم و علم افراد فرق می کند. بعضی سطحشان بالاتر و بعضی پایین تر است اما حداقل آن این است که انسان به مبدا و مقصد عالم باور داشته باشد یعنی بداند عالم مبدئی دارد به نام خدا و انسان مقصدی دارد به نام معاد، که هر دو خداست یعنی مبدأ عالم خداست و مقصد هم خداست. " إنّا لله" مبدأ عالم و " إنّا الیه راجعون " هم مقصد عالم است و در همین حد کافی است.
آن حداقلی که واجب است در حد "علیکم بدین العجائز" است که انسان به آن مطلب برسد و بفهمد. پس این در ذهن نیاید که ما که نمی توانیم مباحث دقیق فلسفی و پیچیده را تحقیق و بررسی کنیم. واقعیت این است که این چیزها را از ما نخواستند. اینها حد مستحب تحقیق است، حد واجب همان است که گفتیم مثلا انسان وقتی نماز می خواند بداند که خدا را عبادت می کند و بداند که بعد از مردن دوباره زنده می شود. انسان فقط در این حد باید معرفت داشته باشد.
پس نکته اول این که تصور نشود اگر گفته می شود اصول عقائد اعتقادیست و باید عقلی انسان به آن برسد یعنی بحث های کلاسیک و پیچیده لازم است. خیر در همان حد معمولی است که انسان های بیسواد هم می توانند به راحتی بفهمند. باز هم تاکید می کنم در همان حد، حد واجب است.
راههای شناخت اصول عقائد
اما چطور انسان به این مباحث برسد و آنها را فهم کند؟ اگر چه انسان به سادگی به این مباحث می رسد اما راههایی برای رسیدن به آن وجود دارد . چهار راه وجود دارد که یک راه آن، راه دل و فطرت است. اگر انسان قلبش را پاک بکند و با عبادات و ریاضت های شرعی آن را تصفیه بکند، به هر میزان که خودش را صاف تر بکند به همان میزان مبدأ و مقصد عالم را بهتر می فهمد و بهتر می شناسد و این راه، راه بسیار خوبیست. اگر انسان از این طریق به معرفت برسد معرفتش ، معرفت حضوریست و لذت بخش تر از این معرفت نمی توان یافت.
راه دوم که مقدم بر این راه و همگانی است، راه عقل است. همه انسان ها عقل دارند و باز هم تأکید می کنم لازم نیست که عقلشان را در برهان های پیچیده فلسفی صرف کنند. در همین حد که اگر این چرخ را نچرخانم نمی چرخد پس این چرخ با عظمت عالم چطور بدون چرخاننده می چرخد؟همان جریان معروفی که پیغمبر با اصحابش می رفتند پیرزنی را دیدند که با چرخهای نخ ریسی نخ می رشت و پیغمبر به او گفت که خانم شما خدا را چطور شناختی؟ دستش را از روی دسته چرخ برداشت گفت یا رسول الله این چرخ کوچک را اگر من نچرخانم، نمی چرخد. آیا این چرخ با عظمت را می شود خدا نچرخاند و بچرخد؟ پس باید این عالم هم یک چرخاننده ای داشته باشد. در همین حد کافی است و اینها را عقل همه ی انسان ها می فهمد. معاد نیز همینطور مثلا آیا امکان دارد که مومن و کافر، نیکوکار و بدکار هر دو مساوی باشند؟ مطمئنا نه، به هر حال باید یک جایی به حساب آنها رسیدگی شود. خدایی که ما شناختیم ظلم نمی کند. اگر خدا ظلم نمی کند پس باید حتماً یک معادی وجود داشته باشد. در این حد شناخت کافی است و عقل هم می فهمد.
راه سوم راه تجربه و علم است، البته راه علم، تمام راه نیست. فقط صغرای برهان و استدلال را درست می کند. مثلاً در برهان نظم، نگاه می کنیم در عالم و می بینیم نظم موجود است. این فهم از طریق تجربه و حواس به دست می آید. اما اگر مقدمات فلسفی و منطقی چیده بشود به عهده حس و تجربه نیست. پس از طریق تجربه هم می توانیم در وجود خود، در عالم، در تاریخ و امثال اینها می توان مطا لعه و تحقیق کرد و به عقائد آگاه شد.
چهارمین راه، راه وحی است. باید قرآن را مطالعه کرد. خدا خود در قرآن معرفی کرده است. سوره توحید شناسنامه خداست. اگر کسی می خواهد خدا را بشناسد سوره توحید را بخواند. در همین سوره کوچکی که همه می خوانند، قرآن خدا و معاد را معرفی کرده و راجع به عدل نیز بحث کرده.
روایات هم این مباحث را مطرح کرده اند. این راه یعنی راه چهارم سهل الوصول ترین و مطمئن ترین راه است که انسان می تواند از طریق آن عقائد خود را کامل بکند.
پس چهار تا راه وجود داشت. البته هر کدام از این چهار راه به شاخه های متعددی تقسیم می شوند. اما درباره معاد و عدل الهی چطور به این دو اعتقاد برسیم و فهم دقیق پیدا کنیم؟ همانطور که گفتیم به حد واجب آن به سادگی می توان دست پیدا کرد اما اگر حدود بالاتر را بخواهیم دو نکته را باید در نظر داشت:
نکته اول: در رابطه با معاد بهترین راه، راه نقل یعنی قرآن و حدیث است. چون در خیلی از مباحث معاد، عقل راهی ندارد. فقط در همان ابتدا یعنی در کلّیت معاد، عقل حرف هایی دارد که معاد را اثبات می کند. جلوتر که می رویم دیگر عقل نمی تواند همراهی بکند چون نمی فهمد نه اینکه عقل مخالف باشد. پس تنها راه ما راه نقل است. البته نقل مطمئن که قرآن مطمئن ترین نقل است و بعد هم روایات است.
بنابراین، اگر بخواهیم در این رابطه مطالعه ای هم بشود مطالعه از طریق نقل بهتر است. اگر با عربی آشنا باشید کتاب «حق الیقین» از مرحوم شبّر که خصوصاً در بحث معاد روایات را بسیار زیبا مطرح و دنبال کرده اند. ایشان صاحب تفسیر شبر و اخلاق شبر نیز هستند و کتابی هم در اعتقادات دارند به نام "حق الیقین ".
عدل الهی
اما در مورد عدل الهی باید گفت عدل الهی در واقع بخشی از توحید است. لذا همه دلائل آن به نوعی به توحید بر می گردد ویکی از صفات خداست. اگر ما خدا را شناختیم همان گونه که می پذیریم واجب الوجود حتماً باید قادر باشد، عالم، رزاق، سمیع و بصیر باشد. همان جا هم می فهمیم که واجب الوجود نمی شودد عالم نباشد. پس راه رسیدن به عدل الهی، همان توحید است. چون توحید در مباحث اعتقادی ام المباحث است ، در معاد نیز همینطور است.
ما براهین عقلی را اقامه می کنیم البته آنها هم با اصول موضوعی که از توحید می گیرند سخن می گویند چون خدا عادل است پس عالم دیگری باید باشد. چون خدا حکیم است پس باید مرگ پایان زندگی انسان نباشد و عالم دیگری باشد. پس حتی در معاد هم عمده براهین، مقدماتش را از توحید می گیرد. در عدل الهی هم که اصلاً بحث توحیدی است و باید از طریق خداشناسی وارد شد.
اما کتاب هایی که در این زمینه نوشته شده می توان به کتاب «کشف المراد » مرحوم علامه حلی که شرح «تجریدالاعتقاد» خواجه نصیر طوسی است و فصل سوم آن موضوع عدل الهی است، اشاره کرد.
نتیجه
برای شناخت اصول دین
وظیفه ما تحقیق و مطالعه و تفکر است که چهار راه برای آن وجود دارد. البته
هر کدام از این چهار راه به شاخه های متعددی تقسیم می شوند .اما بهترین و
سهل الوصول ترین راه ، راه وحی است اگر چه مباحث بر حسب سطح فهم و علم
افراد فرق می کند. حداقل شناخت این است که انسان به مبدá و مقصد عالم باور
داشته باشد یعنی بداند عالم مبدئی دارد به نام خدا و انسان مقصدی دارد به
نام معاد، که هر دو خداست یعنی مبدأ عالم خداست و مقصد هم خداست.
http://www.tebyan.net