راهی قدسی

اهدناالصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم

راهی قدسی

اهدناالصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم

راهی قدسی
آخرین نظرات

بررسی امامت ابوبکر و عمر

دوشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۳، ۱۰:۰۰ ق.ظ
یامن له الدنیاوالأخره


 بررسی امامت ابوبکر و عمر

 نقش شورا در امامت (2)

امامت ابوبکر با تعیین شورا نبود

در اواخر ماه صفر سال یازدهم هجری رسول خدا صلی الله علیه و آله وفات یافت و کار خلافت و امامت به سمت آن کسی رفت که برایش سوق داده شد. مردم پس از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گروه گروه شده و اختلاف و جدایی میان امّت سر باز کرد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفت و در حالی که هنوز بدن شریفش بر زمین بود؛ عدّه ای از مهاجران و انصار متحیّر در منزل های خود بودند، عدّه ای نیز همراه امیر مؤمنان علی علیه السلام در کنار آن پیکر مطهّر بودند و گروهی از انصار در سقیفه دور هم جمع شدند و در اندک زمانی تعدادی از مهاجران نیز به آنان پیوستند و شد آن چه شد و ماجرا بر بیعت با ابوبکر پایان یافت؛ امّا هیچ کس مدّعی نبود و نشد که این بیعت از طریق شورا حاصل گشته است؛ زیرا که در سقیفه هیچ خبری از شورا و سخنی از آن در میان نبود؛ بلکه تنها فریاد بود و دشنام و شتم و مرافعه و کش مکش تا آن جا که نزدیک بود سعد بن عباده - که درازه کشیده بود - در زیر دست و پا بمیرد و یا کشته شود.
از این زمان عنوان بیعت در کنار عنوان نص و تصریح الهی جای گرفت. از این رو هنگامی که به کتاب های کلامی اهل سنّت مراجعه شود، روشن خواهد شد که گفته اند: امامت یا به نص است و یا به بیعت و انتخاب و هنگامی که ماجرای تعیین خلیفه به آن شکل واقع شد، انتخاب و بیعت را نیز - مانند نص و تصریح الهی - راهی برای تعیین امام قرار دادند.
اما هرگز شورایی در سقیفه محقق نشد و تاکنون نیز از کسی نشنیده ایم که ادّعا کند آن انتخاب از طریق شورا بوده است و امامت ابوبکر به این طریق استوار شده و اگر هم کسی چنین ادّعایی کند، هیچ دلیل و برهانی برای آن نمی تواند بیاورد.
بنابر تحقیقات انجام یافته، هنگامی که اهل سنّت در ماجرای ابوبکر درمانده می شوند و با عنوان بیعت و انتخاب نمی توانند امامتش را اثبات کنند و پس از ادعای اجماع بر امامتش، آن را نیز نمی توانند به اثبات برسانند به همان اصل اساسی نص و تصریح الهی باز می گردند و با طرح چند آیه به امامت او استدلال می کنند.
گفتنی است که ما در آن تحقیقات برای نمونه به یک یا دو آیه مطرح شده اشاره نموده و پاسخ آن را بیان کرده ایم.(1)
به این ترتیب پر واضح است که بیعت و انتخاب نمی تواند دلیل بر امامت گردد و راهی برای تعیین امام باشد.

امامت عمر نیز با تعیین شورا نبود

آن گاه که ابوبکر تصمیم گرفت پس از خود عمر بن خطّاب را به عنوان خلیفه نصب کند؛ حتّی آخرین لحظه ی عمرش نیز هیچ سخنی از شورا به میان نیامد؛ نه در نزد ابوبکر و نه در جایی دیگر. سرانجام ابوبکر به عمر بن خطّاب وصیت کرد و او را جانشین خود قرار داد و همان شد که قاضی و فقیه بزرگ ابو یوسف در کتاب الخراج نقل کرده است. وی می گوید:
هنگامی که زمان وفات ابوبکر فرا رسید، وی شخصی را در پی عمر فرستاد تا او را به جانشینی خویش برگزیند.
اما مردم به او گفتند: آیا می خواهی مردی تندخو و سخت گیر را جانشین خود بر ما قرار دهی؟! اگر او اختیار ما را به دست گیرد تندخوتر و سخت گیر تر خواهد بود؛ در این صورت وقتی به دیدار پروردگارت بروی به او چه جوابی خواهی داد که عمر را بر جانشینی خود برای ما قرار داده ای؟
ابوبکر پاسخ داد: آیا مرا از پرودگارم می ترسانید؟ به او خواهم گفت: خداوندا! من بهترین آفریدگان تو را به امیری نصب کردم.(2)

دو نکته مهم

از این نقل قولِ آشکار دو نکته می توان استفاده نمود:
نخست آن که خلافت عمر پس از ابوبکر نه به سخنی صریح و آشکار از رسول خدا صلی الله علیه و آله، نه به شورا و نه به انتخاب مردم بوده است؛ بلکه به انتخاب ابوبکر بوده؛ از این رو مردم به این کار ابوبکر اعتراض کرده اند.
دوم آن که بنا بر نکته ی نخست، خلافت عمر به سخن صریح و آشکار رسول خدا و شورای مسلمانان نبوده است؛ بلکه فقط ابوبکر مدّعی افضلیت عمر بوده و گفته است که به خدا می گویم: خدایا! من بهترین آفریدگان تو را به امیری نصب کردم.
بدین ترتیب ابوبکر افضلیت را راه اثبات خلافت دانسته است. بنابر این در این گفته ی واضح و روشن که ملاحظه نمودید، نه تنها هیچ اشاره ای بر وجود شورا نشده؛ بلکه مخالفت مردم و اعتراض آنان را بر کاری که ابوبکر انجام داده نیز به همراه دارد.
این مطلب به طور صریح در المصنّف ابن ابی شیبه، الطبقات الکبری و منابع دیگر نیز آمده است.(3)
البته در برخی از این مصادر به جای کلمه ی «مردم» عبارت «گروهی از مهاجران» آمده است.

خلافت عمر به روایت دیگر

باقلانی در کتاب اعجاز القرآن، زمخشری در کتاب الفائق فی غریب الحدیث و برخی علمای دیگر در کتاب های خود چنین نقل کرده اند:
عبدالرحمان بن عوف گفت: روزی که ابوبکر بیمار بود و در اثر همان بیماری فوت کرد, نزد او رفتم و به او گفتم: به نظر می رسد که بهبود یافته ای، ای خلیفه رسول خدا!
پاسخ داد: درد ورنج زیادی از این بیماری می کشم؛ اما آن چه که از شما گروه مهاجران به من رسیده از درد و رنجم سخت تر است. من کارهای شما را به کسی واگذار کرده ام که از نظر خودم بهترین شماست؛ اما همه شما از این که کار در دست او باشد نه در اختیار دیگری رو ترش کرده اید. به خدا سوگند که لطیف ترین و ارزشمندترین پارچه های دیبا و پرده های حریر را به دست می آورید...
عبدالرحمن در پاسخ گفت: ای خلیفه رسول خدا! همان که تو خواستی خواهد شد، گر چه تو به تنهایی بر این کار تصمیم گرفته ای؛ اما قصدی جز خیر نداشته ای .(4)
منظور ابوبکر این است که شما ای گروه مهاجران! همگی در پی گرفتن خلافت هستید و همه شما آن را به خاطر دنیا برای خودتان می خواهید. در این روایت به جای «مردم»، «مهاجران» مورد خطاب ابوبکر قرار گرفته اند.
از پاسخ عبدالرحمان نیز دو نکته دانسته می شود:
نخست آن که این کار فقط از جانب ابوبکر بوده و او به تنهایی برای این امر تصمیم گرفته است.
دوم آن که عبدالرحمان بن عوف به اعتراف خودش، با این کار ابوبکر موافق بوده است.

روایاتی دیگر

در روایاتی دیگر، نام امیر مؤمنان علی علیه السلام و طلحه نیز ذکر شده است. به این روایت دقت کنید!
عایشه می گوید: آن گاه که فوت ابوبکر نزدیک شد، عمر را به جانشینی خود تعیین کرد. در این هنگام علی و طلحه نزد وی آمده و گفتند: چه کسی را به جانشینی خود قرار داده ای؟
پاسخ داد: عمر را.
گفتند: جواب پروردگارت را چه خواهی داد؟
پاسخ داد: خواهم گفت: بهترین آفریدگان تو را جانشین خود بر آن ها قرار داده ام.
چنانچه ملاحظه می کنید، در یک روایت واژه «مردم» آمده، در دیگر «گروه مهاجران» و در این نقل که از الطبقات الکبری است نام علی علیه السلام و طلحه نیز آمده است.(5) البته برخی نیز این روایت را با حذف هر دو اسم نقل کرده اند و به جای آن، کلمه «فلانی» و «فلانی» را آورده اند که این روایت نیز با سندی دیگر در الطبقات الکبری نقل شده است.(6)
در نقلی دیگر چنین آمده است: برخی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدند که عبدالرحمان و عثمان نزد ابوبکر رفتند و در تنهایی با او گفت و گو کردند. آن ها نیز نزد ابوبکر آمده و یکی از آنان گفت:...(7)
از این روایت نیز دو نکته استفاده می شود.
1.ابوبکر در این کار با هیچ کس جز عبدالرحمان و عثمان مشورت نکرده و از کس دیگری جز این دو نفر کمک نگرفته و کسی دیگر با او هم عقیده نبوده است.
2.برخی از صحابه که نامشان برده نشده در هنگام ملاقات خصوصی عبدالرحمان و عثمان با ابوبکر، نزد ابوبکر آمده و به او گفتند: جواب پروردگارت را چه خواهی داد؟...

جمع بندی روایات

روایات گوناگونی را در این زمینه بیان کردیم. از جمع این روایات نکاتی به دست می آید که مهمترین آن ها این دو نکته است:
1. آشکار است که در تعیین عمر پس از ابوبکر، عبدالرحمان بن عوف و عثمان نقش داشته اند که این ماجرا در تاریخ طبری به صورت گسترده آمده است.(8) در این کتاب مطرح شده که چگونه عبدالرحمان و عثمان به ابوبکر خط داده اند و چگونه عثمان، وصیتِ ابوبکر را برای خلافت عمربن خطاب نوشت.
2. نکته مهم تر این که خلافت عمر پس از ابوبکر از سوی رسول خدا نبوده و حتی با رضایت بزرگان صحابه نیز انجام نشده است؛ بلکه آنان مخالفت و استنکاف خود را از این کار اظهار نموده اند و در نتیجه خلافت او فقط به وصیّت ابوبکر بوده و بس.
از این رو تاکنون نیافتیم که چگونه شورا در تعیین امام و امامت نقش دارد، با این حال هنگامی که به برخی کتاب های تازه نگاشته شده ی اهل سنّت مراجعه می کنیم که به قلم افرادی نوشته شده که خود را اندیشمند، عالم و محقّق می پندارند و برخی از مردم نیز به اشتباه چنین تصوّری در مورد آن ها دارند ملاحظه می کنیم که چنین ادّعایی را سر می دهند. یکی از این افراد در کتابی به نام فقه السیره می نویسد:
«ابوبکر پیش از وفاتش با گروهی از پیشکسوتان اصحاب رسول خدا که صاحب نظر و مشاور در کارها بودند مشورت کرد و همه آن ها هم نظر بودند که ابوبکر جانشینی و خلافت پس از خودش را به عمر بن خطّاب واگذارد.»(9)
این در حالی است که ما به مهم ترین منابع اهل سنّت - مانند الطبقات الکبری، تاریخ طبری و دیگر کتاب ها - اشاره کردیم که هیچ کس در این کار نقش و نظری نداشته است؛ بلکه همه با این موضوع مخالف بودند. بنا بر برخی روایات فقط عبدالرحمان و عثمان در این کار دخالت داشته اند.
ما به زودی در ضمن روایت ها و جریان های تاریخی این واقعه، بیان خواهیم کرد که این گونه حمایت ها پیش تر در این زمینه تبانی شده بود و آنان به تفاهم رسیده بودند که پس از عمر، عثمان کار را به دست بگیرد و بعد از عثمان نیز عبدالرحمان به خلافت برسد. این مطلب را روایت بعدی تأیید و تأکید می کند.
ابن سعد در الطبقات الکبری چنین می نویسد: روزی سعید بن عاص (10) نزد عمر آمد که از او بخواهد زمینی در اختیار او قرار دهد تا خانه اش را وسعت دهد.
عمر به او گفت: شب را سپری کن و نماز صبح را با من بخوان؛ سپس خواسته ات را به من یادآوری کن.
سعید می گوید: این کار را کردم، هنگامی که عمر از نماز فارغ شد گفتم: ای امیر المؤمنین! گفتی که خواسته ام را به شما یادآور شوم.
عمر پاسخ داد: با من بیا.
سپس گفت: به خانه ات برگرد تا این حاجت خودش به خانه ات آید. آن گاه توشه ای به من داد و با پایش خطی برایم کشید.
گفتم: ای امیرالمؤمنین! بیشتر بده که اهل و فرزند زیادی دارم.
پاسخ داد: تو را همین بس است و این جریان را پیش خودت نگهدار که به زودی پس از من این کار به کسی می رسد که از خویشاوندان توست و حاجتت بر آورده خواهد شد.
سعید گفت: من، مدّت خلافت عمر را صبر کردم تا آن که عثمان خلیفه شد و او خوب صله ی رحم کرد و حاجتم را بر آورد و مرا در حکومتش شریک نمود...(11)
آری، این گونه است که عمر به سعید بن عاص می گوید: منتظر باش که به زودی کسی این کار را پس از من به دست می گیرد که خواسته ات را می دهد و این خبر رازی است که در نزد خود نگهدار.

پی نوشت ها :

1-برای آگاهی بیشتر در این زمینه ر.ک: کتاب خلافت ابوبکر در ترازوی نقد، پنجمین اثر از سلسله پژوهش های اعتقادی از همین نگارنده.
2-کتاب الخراج: 11
3-المصنف: 485/7، الطبقات الکبری: 199/3 و 274، تاریخ طبری: 617/2-621، الریاض النضره: 223/1؛ الفائق فی غریب الحدیث: 89/1
4-اعجار القرآن : 156، الفائق فی غریب الحدیث: 89/1، اساس البلاغه،: 497، النهایه فی غریب الحدیث: 77/1 و 177/5، لسان العرب: 15/9 و 634/12 ماده «ورم».
5 و 6-الطبقات الکبری: 274/3، تاریخ مدینه دمشق: 251/44، کنز العمّال: 677/5
7-الطبقات الکبری: 199/3
8-تاریخ طبری: 617/2
9-فقه السیره النبویّه: 515
10-سعید بن عاص از بنی امیه و از خویشاوندان نزدیک عثمان بود و عثمان نیز او را در برخی کارها مسئولیت داد و کارهایی از او سر زد.
11-الطبقات الکبری: 31/5، کنزل العمّال: 580/12، تاریخ مدینه دمشق: 119/21

منبع مقاله :
حسینی میلانی، علی، نقش شورا در امامت، هیئت تحریریه ی انتشارات الحقایق ، قم-انتشارات الحقایق، چاپ سوم /1390

۹۳/۰۶/۰۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی