تعیین امام به دست کیست؟
نقش شورا در امامت (1)
اراده خدای سبحان در تعیین امام
این موضوع در حدیثی که به «حدیث نور» نامیده شده و در میان شیعه اهل سنّت مشهور و معروف است از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است. متن این روایت نورانی بنا بر یکی از نقل های آن چنین است:
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
کنت أنا و علی نوراً بین یدی الله تعالی قبل أن یخلق آدم بأربعه عشر ألف عام، فلمّا خلق الله آدم، قسّم ذلک النور جزئین، فجزء أنا و جزء علی؛
چهارده هزار سال پیش از آفرینش آدم، من و علی نوری در پیشگاه خداوند متعال بودیم. هنگامی که خداوند متعال آدم را آفرید، آن نور را به دو بخش تقسیم فرمود؛ بخشی من بودم و بخشی علی بود.
این حدیث را بزرگان اهل تسنّن از جمله:
1.احمد بن حنبل؛
2.ابو حاتم رازی؛
3.ابن مردویه اصفهانی؛
4.ابو نعیم اصفهانی؛
5.ابن عبد البرّ قرطبی؛
6.خطیب بغدادی؛
7.ابن عساکر دمشقی؛
8.عبدالکریم رافعی قزوینی، پیشوای بزرگ اهل تسنّن؛
9.شیخ الاسلام ابن حجر عسقلانی .
و گروهی دیگر توسّط عدّه ای از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله از آن حضرت نقل کرده اند که برخی از سندهای این روایت صحیح است.(1)
البته در برخی از متن های این حدیث شریف این گونه آمده است که حضرتش فرمود:
فجعل فیّ النبوّه و فی علیٍّ الخلافه؛(2)
خداوند نبوّت را در من و خلافت را در علی قرار داد.
در بعضی دیگر آمده است:
فجعل فیّ الرساله و فی علیٍّ الوصایه؛ (3)
خداوند رسالت را در من و وصایت را در علی قرار داد.
بنابراین شکی نمی ماند که به تصریح این روایت و مانند آن، امامت امیرمؤمنان علی سلام الله علیه از همان زمان تعیین شده و ثابت بوده است.
طرح امامت در آغاز بعثت
بنابراین پیامبر خد صلی الله علیه و آله در سخت ترین شرایط و دشوارترین زمان ها؛ در ابتدای دوران رسالت بر این سخن پافشاری می فرمود. هنگامی که خداوند متعال به آن حضرت امر نمود:
(فَاصدَع بِما تُؤمَرُ)؛ (4)
آن چه را مأموریت داری آشکار ساز.
رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از نزول این آیه رسالت و نبوّت خویش را بر قبایل عرب عرضه می کرد و آن ها را به اسلام دعوت می فرمود. در موردی آن حضرت نبوّت خویش را به قبیله ای عرضه کرد و آن ها را به اسلام فرا خواند، آنان در خواست کردند که بیعت با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و تبعیت و یاری آن حضرت را به شرطی بپذیرند که جانشینی رسول خدا پس از او در میان آن ها باشد.
امّا رسول خدا صلی الله علیه و آله در همین زمان نیز با آن که بیش از هر زمانی به یار و یاور- حتّی به یک نفر تا چه رسد به یک قبیله و عشیره با مردان و دلاوران بسیار - نیاز داشت، در پاسخ آن ها فرمود:
الأمر إلی الله...؛
این کار- یعنی جانشینی پس از من - تنها به دست خداست.
با این که آن حضرت می توانست وعده هایی مختصر به آن ها بدهد و به گونه ای آن ها را جذب نماید و با آنان کنار بیاید.
برای نمونه این روایت را ملاحظه کنید!
ابن اسحاق، یکی از نویسندگان نامدار کتاب های تاریخ و سیره، در کتاب سیره (5) خود می نویسد:
روزی پیامبر صلی الله علیه و آله نزد قبیله ی عامر بن صعصعه آمد و آنان را به ایمان به خداوند عزّوجّل فرا خواند و نبوّت خویش را بر آنان عرضه فرمود:
مردی از آنان به نام بحیرة بن فراس عرضه داشت: به خدا سوگند! اگر این جوانِ قریشی در اختیار من بود، تمام عرب را به چنگ خود در می آورم.
آن گاه به پیامبر رو کرد و گفت: اگر ما با تو بر آن چه می خواهی بیعت کنیم، سپس خدا تو را بر مخالفانت پیروز گرداند، آیا پس از تو حکومت در دست ما خواهد بود؟
پیامبر فرمود:
الأمر إلی الله یضعه حیث یشاء؛
این کار به دست خداست و برای هر که بخواهد قرار می دهد.
آن مرد پاسخ داد: می خواهی ما را دم تیغ دیگر قبایل عرب قرار دهی و آن گاه که پیروز شدی این کار در دست دیگران باشد؟ ما به کار تو نیازی نداریم.
از این رو از پذیرش دعوت رسول خدا صلی الله علیه و آله سر باز زدند.(6)
هم چنین در سیره حلبیه چنین آمده است: روزی پیامبر خدا صلی اللله علیه و آله دعوت خود را بر قبیله بنو حنیفه و بنو عامر بن صعصعه عرضه کرد.
یکی از آنان گفت: فکر می کنی اگر ما با تو بر آن چه که می خواهی بیعت کنیم، سپس خدا تو را بر مخالفانت پیروز گرداند، آیا این حکومت پس از تو در دست ما خواهد بود؟
پیامبر فرمود:
الأمر إلی الله یضعه حیث یشاء؛
این کار به دست خداست برای هر که بخواهد قرار می دهد.
آن مرد پاسخ داد: پس می خواهی ما به دیگر قبایل عرب بجنگیم؟
در روایتی دیگر آمده است: آن مرد گفت: پس می خواهی گردن های ما را هدف تیرهای عرب قرار دهی و آن گاه که پیروز شدی این کار در دست دیگران باشد؟ ما به کار تو نیازی نداریم.
بدین ترتیب همگی از پذیرش دعوت رسول خدا صلی الله علیه و آله سرباز زدند.(7)
ملحظه می کنید که رسول خدا صلی الله علیه و آله در سخت ترین موقعیّت ها و حساس ترین زمان ها نیز که تمام قبایل عرب و در رأس آن ها قریش به جنگ با آن حضرت برخاسته بودند و او را به گونه های مختلف می آزردند، می فرمود:
الأمر إلی الله یضعه حیث یشاء؛
این کار به دست خداست برای هر که بخواهد قرار می دهد.
این همان معنای کلام خداست که می فرماید:
(اللهُ أعلَمُ حَیثُ یَجعَلُ رِسالَتَهُ)(8)
خدا آگاه تر است که رسالتش را در کجا قرار دهد.
چگونگی نصب پیامبر
( إنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً)(9)
من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم.
و یا خطاب به حضرت داود علیه السلام فرود:
( إنّا جَعَلناکَ خَلیفَهً فِی الأَرضِ فَاحکُم بَینَ النَّاسِ)(10)
ما تو را خلیفه ی خود در زمین قرار دادیم؛ پس در میان مردم به حق داوری کن.
از این آیه ی شریفه می توان برداشت کرد که حکم کردن حضرت داوود علیه السلام در میان مردم، وظیفه ای از وظایف نبوّت و رسالت ایشان بوده است. پس حکم کردن، از جمله شئون خلافت و خلیفه است، نه آن که خلافت به معنای حکومت باشد.
البتّه ما این نکته را در مبحثی دیگر یادآور شده و بیان نموده ایم که خلافت به معنای حکومت نیست؛ بلکه حکومت، شأنی از شئون خلیفه است. چه بسا خلافت شرعی برای شخصی تعیین و تثبیت شده باشد و حال آن که موقعیّت حکومت بر مردم برای وی مهیّا نباشد و دست او باز نبوده و کلامش مورد پذیرش آنان نباشد، با این حال خلافت وی در جای خود محفوظ است، هم چنان که در نبوّت نیز چنین است.
از این رو با آن که بسیاری از پیامبران الهی در امّت هایشان پیروی و اطاعت نمی شدند؛ بلکه مورد آزار و اذیت قرار می گرفتند و حتّی به دست آنان به شهادت می رسیدند؛ امّا این موضوع هیچ آسیبی به نبوّت و رسالت الهی آنان نمی رساند. البتّه پیامبرانی که موقعیت و زمینه حکومتشان بر مردم فراهم می شد به خوبی به وظایف خود عمل می کردند و مسئولیّت خویش را به انجام می رساندند.
نبوّت و امامت به دست مردم نیست
( وَ رَبُّکَ یَخلُقُ ما یَشاءُ وَ یَختارُ ما کانَ لَهُمُ الخِیَرَهُ سُبحانَ اللَّهِ وَ تَعالیَ عَمّا یُشرِکُونَ)(11)
و پرودگار هر چه بخاهد می آفریند و برمی گزیند و آنان هیچ اختیاری در این امر ندارند. خداوند منزّه است و از آن چه شرک می ورزند برتر است.
گفتنی است که عبارت پایانی آیه نیز این مطلب را تأکید می کند که ادّعای امکان شرکت مردم در تعیین نبوّت و انتخاب امام یکی از انواع شرک است. از این رو می بینیم که رسول خدا صل الله علیه و آله با صراحت اعلام می کند که این کار به دست خداست؛ یعنی حتی به دست پیامبر خدا نیز نیست تا چه رسد به این که در دست فردی یا گروهی از مردم باشد.
در این راستا رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمان می یابد که خویشاوندان خود را نیز هشدار دهد، آن جا که خداوند می فرماید:
( وَ أَنذِر عَشیرَتَکَ الأَقرَبینَ)(12)
خویشاوندان نزدیک خود را بیم ده.
آن حضرت بزرگان خاندانش را در منزل خود جمع کرد و به آنان فرمود که این کار تنها به دست خداست و به آنان خبر داد که کسی را که خدا پس از پیامبر بر این کار گمارده کیست.(13)
آری، رسول خدا صلی الله علیه و آله از آن زمان تا آخرین لحظات حیات شریفش همواره بر جانشینی امیرمؤمنان علی علیه السلام تصریح می کرد و از این رو است که در کتاب خدا و سنّت هیچ بیان صریح و حتی هیچ اشاره و کنایه ای بر اختیار مردم در امر امامت نمی توان یافت که اجازه داشته باشند از طریق شورا، بیعت و یا انتخاب، امامی را برگزینند؛ چرا که هیچ دلیلی بر تعیین امام جز نص الهی یافت نمی شود.
پی نوشت ها :
1-مناقب علی علیه السلام : 178 و 179، حدیث 251، محبّ طبری نیز این حدیث
را در الریاض النضره: 103/3 و سبط ابن جوزی در تذکرة الخواص: 50 و 51 از
احمد بن حنبل نقل کرده اند. حافظ گنجی نیز این حدیث را در کفایة الطالب:
314 از ابن عساکر و خطیب بغدادی نقل می نماید. این حدیث در نظم درر
السمطین: 78/7 و 79، فرائد السمطین: 39/1 و 40، المناقب خوارزمی : 145،
المناقب ابن مغازلی: 87 و 89 و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید: 171/9 نیز
آمده است.
2- المناقب ابن مغازلی: 87 و 89
3-این روایت را گروهی از عالمان اهل سنّت از جمله : ابن مغازلی در
المناقب، ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه و ابن عساکر در تاریخ
مدینه دمشق: 67/42 نقل کرده اند.
4-سوره حجر: آیه ی 94
5-این روایت در سیره ابن هشام نیز که خلاصه ای از سیره ابن اسحاق است، آمده است.
6-سیر ابن هشام: 289/1
7-السیرة الحلبیه: 4/2
8-سوره ی انعام: آیه ی 124
9-سوره ی بقره: آیه ی 124
10-سوره ی ص: آیه ی 26
11-سوره ی قصص : آیه ی 68
12-سوره ی شعراء: آیه ی 214
13-این آیه به حدیث «یوم الدار» در «یوم انذار» اشاره دارد.
حسینی میلانی، علی، نقش شورا در امامت، هیئت تحریریه ی انتشارات الحقایق ، قم-انتشارات الحقایق، چاپ سوم /1390