جستاری بر ایمان ابوطالب (علیه السلام)
يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۰۰ ق.ظ
یامن له الدنیاوالأخره
در برخی از کتب اهل تسنن جملاتی در مورد ابوطالب دیده
میشود که حکایت از کم لطفی یا بیلطفی یا کینه نویسندگان آن کتابها نسبت
به شخصیت حضرت علیبن ابیطالب علیهالسلام دارد. جای شک نیست که اگر یک
دهم گواههایی که بر ایمان و اسلام ابوطالب آمده است، درباره یک فرد دیگر
آمده بود، همگی از سنی و شیعه، بالاتفاق اسلام و ایمان او را تصدیق
میکردند؛ ولی چگونه است که با وجود دهها شاهد محکم بر ایمان او، باز
گروهی وی را تکفیر کردهاند و حکم به کفر و عذاب او نمودهاند و گفتهاند
که برخی از آیات که مشعر بر عذاب است، در حق ابوطالب نازل گردیده است؟!
به راحتی میتوان فهمید که هدف از طرح این مسأله، جز طعن فرزندان ابوطالب، به ویژه امیرمهمنان علیهالسلام چیز دیگری نیست. برخی از نویسندگان اهل تسنن برای این که بهتر بتوانند ابوطالب را تکفیر کنند، دامنه بحث را به پدران پیامبر صلیاللهعلیهوآله کشانیدهاند و پدر و مادر آن حضرت را نیز غیر مهمن قلمداد نمودهاند.(1)
مسلم است که در موضوع نسب و نژاد، بعد از شخص خاتم الانبیاء صلیاللهعلیهوآله کسی به شرافت علی علیهالسلام نمیرسد. به قدری نسبت و نژاد آن حضرت پاک و درخشان است که برخی از متعصبین، مانند: علاءالدین قوشچی، جاحظ و سعدالدین تفتازانی گفتهاند: ما از کلمات علی علیهالسلام که فرموده است: «نحن اهلالبیت لایقاس بنا احد»؛ ما اهلبیت رسول اللّه هستیم که احدی را نتوان به ما قیاس کرد، حیرانیم.
احمدبن محمدکرزی بغدادی میگوید: از عبداللّه بناحمد بنحنبل شنیدم که گفت:«وقتی در مورد فضیلت صحابه از پدرم، احمدبن حنبل سهال کردم، گفت: ابوبکر، عمر و عثمان. گفتم: پس جایگاه علیابنابیطالب علیهالسلام کجاست؟
پدرم گفت: «هو من اهلالبیت لایقاس به ههلاء»؛ علی علیهالسلام از اهلبیت پیامبر است و صحابه را نباید با او قیاس کرد.
امام احمدبن حنبل در کتاب مسند خود، میرسیدعلیهمدانی شافعی در کتاب مودةالقربی ابن مغازلی شافعی در مناقب و محمدبن طلحه شافعی در کتاب مطالب السهل نقل کردهاند که پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: «من و علی نوری بودیم در اختیار قدرت خدای تعالی، چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم. پس چون خداوند آدم را خلق نمود، ما را که نور بودیم، در صلب آدم قرار داد و ما در صلب آدم پیوسته باهم بودیم، تا در صلب عبدالمطلب از هم جدا شدیم. پس در من، نبوت و در علی، خلافت را ظاهر ساخت.»(2)
این حدیث را بسیاری از علمای اهلتسنن نقل کردهاند که میتوان به افراد ذیل اشاره کرد:
1 ـ خوارزمی در فصل چهارم مناقب.
2 ـ ابنجوزی در تذکره.
3 ـ ابن صباغ مالکی در فصول المهمة.
4 ـ گنجی شافعی در کفایةالطالب.
5 ـ ابن ابیالحدید در جلد دوم شرح نهج البلاغه.
6 ـ شیخ سلیمان بلخی حنفی در ینابیع المودة.
7 ـ حموینی درکتاب فرائدالسّمطین.
از طرف دیگر، طبق آنچه که از کتب تاریخی و انساب استخراج میشود، نیاکان حضرت علی علیهالسلام برخلاف دیگران، همگی تا آدم ابوالبشر علیهالسلام موحد و خدا پرست بودند و در صلب و رحم ناپاکی قرار نگرفتند.
طرز تفکر و عقیده هرشخصی راازچند راه میتوان به دست آورد:
1 ـ بررسی آثار علمی و ادبی که از او مانده است.
2 ـ طرز رفتار و کردار او در میان جامعه.
3 ـ عقیده دوستان و نزدیکان او.(3)
عقیده و ایمان ابوطالب را از سه راه یاد شده میتوان اثبات کرد.
راه اول؛ بررسی آثار علمی
اشعار و سرودههای ابوطالب کاملاً بر ایمان و اخلاص او گواهی میدهد. اشعار ابوطالب گنجینهای علمی و ادبی است که دارای مضامین عالی توحیدی میباشد. برای نمونه به چند بیت آن اشاره میشود:
1 ـ وقتی علی علیهالسلام خبر مرگ ابوطالب را به پیامبر صلیاللهعلیهوآله داد، وی سخت گریست و به علی علیهالسلام دستور غسل و کفن و دفن داد و از خداوند برای او طلب مغفرت نمود.
نبیّ کموسی والمسیح بن مریم لیعلم خیارالناس انّ محمداً
لیعلم خیارالناس انّ محمداً لیعلم خیارالناس انّ محمداً
فکل بأمراللّه یهدی و یعصم.(4) اتانابهدی مثل ما اتیابه
اشخاص شریف و فهمیده بدانند که محمد صلیاللهعلیهوآله بسان موسی و مسیح، پیامبر است. او هدایت را برای ما به ارمغان آورد، همان گونه که مسیح و موسی و تمام پیامبران به فرمان خدا مردم را راهنمایی و از گناه باز میدارند.
امانیکم هذی کاحلام نائم و من قال لایقرع بها من نادم نبیّ اتاه الوحی من عند ربّه
تمنیتم ان تقتلوه و انما نبیّ اتاه الوحی من عند ربّه نبیّ اتاه الوحی من عند ربّه
ای سران قریش! تصور کردهاید که میتوانید بر او دست یابید، در صورتی که آرزویی را که در سر میپرورانید، کمتر از خوابهای آشفته نیست. او پیامبر است و از ناحیه خداوند بر او وحی نازل میشود و کسی که جواب منفی بدهد، انگشت پشیمانی به دندان خواهد گرفت.
رسولاً کموسی خطّ فی اوّل الکتب و لاحیف فیمن خصّه اللّه بالحبّ و انّ علیه فیالعباد محبّة
الم تعلموا انّا وجدنا محمداً و انّ علیه فیالعباد محبّة و انّ علیه فیالعباد محبّة
واللّه لن یضلوا الیک بجمعهم فاصدع بامرک ماعلیک غضاضة ودعوتنی و علمت انّک ناصحی و لقد علمت انّ دین محمد و لقد علمت انّ دین محمد
ای برادر زادهام (پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله )! هرگز قریش به تو دست نخواهند یافت و تا آن روزی که لحد را بستر کنم و در میان خاک بخوابم، دست از یاری تو برنخواهم داشت. آنچه را مأموری، آشکار کن و از هیچ چیز مترس و بشارت ده و چشمانی را روشن ساز. مرا به آئین خود خواندی و میدانم تو پند دهنده من هستی و در دعوت خود امین و درستکاری. حقا که کیش محمد صلیاللهعلیهوآله از بهترین آیین هاست!(5)
از اشعار معروف ابوطالب که دلالت بر ایمان او دارد، قصیدههای «لامیه» و «میمنه» او میباشد:
واحببته حبّ الحبیب المواصل ودافعت عنه بالذری والکواهل واظهر دیناً حقاً غیر باطل(6) وایّده ربّ العباد بنصره
لعمری لقد کلّفت وجداً باحمد وجدت بنفسی دونه فحمیته وایّده ربّ العباد بنصره وایّده ربّ العباد بنصره
به جان خودم! به قدری به واسطه وجود احمد صلیاللهعلیهوآله در وجد و سرور غوطه ورم که وجد را به زحمت آوردهام؛ زیرا او را به قدری دوست میدارم مانند کسی که دوست خود را به سینه گرفته باشد. جان خود را نثار او کنم و حمایت از او نمایم به اعضای رئیسه و غیر رئیسه خود. خداوند او را پاینده بدارد که جمال اهل دنیا است و نقمت دشمنان و زینت هر کوی و محفل است. پروردگار بندگان او را با توفیقات خود تأیید و یاری نمود و ظاهر و محقق کرد دین حقی را که باطل در او راه نداشت.
از دیگر اشعار او که صراحت بر ایمان ابوطالب دارد، شعری است که ابن ابیالحدید در جلد سوم شرح نهج البلاغه آورده است:
انّی علی دین النّبیّ احمد یا شاهد اللّه علیّ فاشهد
یا شاهد اللّه علیّ فاشهد یا شاهد اللّه علیّ فاشهد
«ای گواهان! شاهد باشید که من بر دین پیغمبر خدا احمد صلیاللهعلیهوآله استوارم. هرکس از آن خارج است، باشد. من به او هدایت شدم.»
هریک از این قطعات، قسمت کوچکی از عقائد مفصل و نغز ابوطالب است که هریک به تنهایی در اثبات ایمان و اخلاص گوینده آن کافی است.
راه دوم؛ طرز رفتار و کردار او در میان جامعه
راه دوم، نوع رفتار ابوطالب با پیامبر صلیاللهعلیهوآله و نحوه فداکاری ودفاع او از ساحت اقدس رسول خداست. هر کدام از آن خدمات میتواند آیینه فکر و روشنگر روحیات او باشد، زیرا ابوطالب شخصیتی است که راضی نشد برادر زاده او دل شکسته شود و علیرغم تمام موانع و نبود امکانات، زحمت بردن او را به شام پذیرفت.
پایه اعتقاد او به فرزند برادر، تا آن حد است که او را همراه خود به مصلّی برد و خدا را به مقام او قسم داد و باران رحمت طلبید. وی در راه حفظ رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از پای ننشست و سه سال زندگی در شکاف کوه و اعماق دره را بر ریاست و سیادت مکه ترجیح داد، تا آن جا که این وضعیت او را فرسوده ساخت و باعث رحلت او گردید.
ایمان او به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به قدری محکم بود که راضی شد تمام فرزندانش کشته شوند، ولی پیامبر صلیاللهعلیهوآله زنده بماند. ابوطالب شبها علی را در رختخواب پیامبر صلیاللهعلیهوآله میخوابانید تا اگر سوء قصیدی درکار باشد، به پیامبر صلیاللهعلیهوآله اصابت نکند. او حاضر شد تمام سران قریش به عنوان انتقام کشته شوند و طبعاً تمام قبیله بنیهاشم نیز کشته میشد.
وصیت ابوطالب هنگام مرگ
ابوطالب هنگام مرگ به فرزندانش چنین گفت:
من محمد را به شما توصیه میکنم؛ زیرا او امین قریش و راستگوی عرب و حائز تمام کمالات است. آیینی آورده است که دلها بدان ایمان دارند، اما زبانها از ترس شماتت به انکار آن برخاسته است. من میبینم که افتادگان و ضعیفان عرب به حمایت او برخاسته، به او ایمان آوردهاند و محمد به کمک آنها برشکستن صفوف قریش قیام نموده است.
ای خویشاوندان من! از دوستان و حامیان حزب او (اسلام) باشید. هرکس او را پیروی کند، سعادتمند میگردد و اگر اجل مرا مهلت میداد، من حوادث و مکاره روزگار را از او دفع مینمودم.(7)
موضع ابوطالب در آغاز بعثت
روزی که پیامبر صلیاللهعلیهوآله تمام خویشاوندان خود را جمع کرد و آیین اسلام را بر آنان عرضه نمود، ابوطالب به او گفت: «برادر زادهام! قیام کن! تو والامقامی! حزب تو گرامیترین حزب هاست! تو فرزند مرد بزرگی هستی! هرگاه زبانی تو را آزار دهد، زبانهای تیزی به دفاع تو برمیخیزد. به خدا سوگند! اعراب مانند خضوع بچه حیوان نسبت به مادرش در پیشگاه تو خاضع خواهند شد.»(8)
راه سوم؛ عقیده دوستان و نزدیکان
از آن جا که اهل خانه بهتر میدانند که درخانه چیست و چه میگذرد، ایمان ابوطالب را باید از زبان اهلبیت علیهمالسلام شنید:
1 ـ وقتی علی علیهالسلام خبر مرگ ابوطالب را به پیامبر صلیاللهعلیهوآله داد، وی سخت گریست و به علی علیهالسلام دستور غسل و کفن و دفن داد و از خداوند برای او طلب مغفرت نمود.
2 ـ در محضر امام سجاد علیهالسلام از ایمان ابوطالب سخن به میان آمد. آن حضرت فرمود: «در شگفتم که چرا مردم در اخلاص او تردید دارند، در صورتی که هیچ زن مسلمانی نبایست بعد از اسلام آوردن در حباله شوهر کافر خود بماند و فاطمه بنت اسد که از سابقین در اسلام است، تا هنگام مرگ ابوطالب در نکاح او بود.»
3 ـ امام باقر علیهالسلام فرمود: «ایمان ابوطالب بر ایمان بسیاری از مردم ترجیح دارد و امیرمهمنان دستور میداد از طرف وی حج به جا آورند.»(9)
4 ـ امام صادق علیهالسلام فرمود: «حضرت ابوطالب بسان اصحاب کهف است که در دل ایمان داشتند و تظاهر به شرک مینمودند. از این جهت دوبار مأجور خواهند بود.»
5 ـ حضرت عبدالعظیم حسنی در نامهای از محضر امام رضا علیهالسلام در مورد ایمان ابوطالب سهال نمود. امام رضا علیهالسلام در جواب فرمود:
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم. اگر در ایمان ابوطالب شک کنی، سرنوشت تو آتش جهنّم است.»(10)
6 ـ عن ابیعبداللّهالصادق علیهالسلام قال: «نزل جبرئیل علیهالسلام علیالنبی صلیاللهعلیهوآله فقال: یا محمد! انّ ربّک یقرئک السلام و یقول: انّی قد حرّمت النّار علی صلب اَنزلک و بطن حملک و حجرکفلک فالصلب صلب ابیک ابیه عبداللّه بن عبدالمطلب و البطن الذی حملک آمنة بنت وهب و اما حجر کفلک فحجر ابیطالب.»؛ امام صادق علیهالسلام فرمود: جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت: ای محمد! خداوند به تو سلام میرساند و میفرماید: «من حرام کردم آتش را بر صلبی که تو را حمل کرد و شکمی که تورا پروراند و دامنی که تو را متکّفل شد؛ پس صلب یعنی پدرت عبداللّه و شکم یعنی مادرت آمنه و دامن یعنی عمویت ابوطالب.»(11)
به راحتی میتوان فهمید که هدف از طرح این مسأله، جز طعن فرزندان ابوطالب، به ویژه امیرمهمنان علیهالسلام چیز دیگری نیست. برخی از نویسندگان اهل تسنن برای این که بهتر بتوانند ابوطالب را تکفیر کنند، دامنه بحث را به پدران پیامبر صلیاللهعلیهوآله کشانیدهاند و پدر و مادر آن حضرت را نیز غیر مهمن قلمداد نمودهاند.(1)
مسلم است که در موضوع نسب و نژاد، بعد از شخص خاتم الانبیاء صلیاللهعلیهوآله کسی به شرافت علی علیهالسلام نمیرسد. به قدری نسبت و نژاد آن حضرت پاک و درخشان است که برخی از متعصبین، مانند: علاءالدین قوشچی، جاحظ و سعدالدین تفتازانی گفتهاند: ما از کلمات علی علیهالسلام که فرموده است: «نحن اهلالبیت لایقاس بنا احد»؛ ما اهلبیت رسول اللّه هستیم که احدی را نتوان به ما قیاس کرد، حیرانیم.
احمدبن محمدکرزی بغدادی میگوید: از عبداللّه بناحمد بنحنبل شنیدم که گفت:«وقتی در مورد فضیلت صحابه از پدرم، احمدبن حنبل سهال کردم، گفت: ابوبکر، عمر و عثمان. گفتم: پس جایگاه علیابنابیطالب علیهالسلام کجاست؟
پدرم گفت: «هو من اهلالبیت لایقاس به ههلاء»؛ علی علیهالسلام از اهلبیت پیامبر است و صحابه را نباید با او قیاس کرد.
امام احمدبن حنبل در کتاب مسند خود، میرسیدعلیهمدانی شافعی در کتاب مودةالقربی ابن مغازلی شافعی در مناقب و محمدبن طلحه شافعی در کتاب مطالب السهل نقل کردهاند که پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: «من و علی نوری بودیم در اختیار قدرت خدای تعالی، چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم. پس چون خداوند آدم را خلق نمود، ما را که نور بودیم، در صلب آدم قرار داد و ما در صلب آدم پیوسته باهم بودیم، تا در صلب عبدالمطلب از هم جدا شدیم. پس در من، نبوت و در علی، خلافت را ظاهر ساخت.»(2)
این حدیث را بسیاری از علمای اهلتسنن نقل کردهاند که میتوان به افراد ذیل اشاره کرد:
1 ـ خوارزمی در فصل چهارم مناقب.
2 ـ ابنجوزی در تذکره.
3 ـ ابن صباغ مالکی در فصول المهمة.
4 ـ گنجی شافعی در کفایةالطالب.
5 ـ ابن ابیالحدید در جلد دوم شرح نهج البلاغه.
6 ـ شیخ سلیمان بلخی حنفی در ینابیع المودة.
7 ـ حموینی درکتاب فرائدالسّمطین.
از طرف دیگر، طبق آنچه که از کتب تاریخی و انساب استخراج میشود، نیاکان حضرت علی علیهالسلام برخلاف دیگران، همگی تا آدم ابوالبشر علیهالسلام موحد و خدا پرست بودند و در صلب و رحم ناپاکی قرار نگرفتند.
طرز تفکر و عقیده هرشخصی راازچند راه میتوان به دست آورد:
1 ـ بررسی آثار علمی و ادبی که از او مانده است.
2 ـ طرز رفتار و کردار او در میان جامعه.
3 ـ عقیده دوستان و نزدیکان او.(3)
عقیده و ایمان ابوطالب را از سه راه یاد شده میتوان اثبات کرد.
راه اول؛ بررسی آثار علمی
اشعار و سرودههای ابوطالب کاملاً بر ایمان و اخلاص او گواهی میدهد. اشعار ابوطالب گنجینهای علمی و ادبی است که دارای مضامین عالی توحیدی میباشد. برای نمونه به چند بیت آن اشاره میشود:
1 ـ وقتی علی علیهالسلام خبر مرگ ابوطالب را به پیامبر صلیاللهعلیهوآله داد، وی سخت گریست و به علی علیهالسلام دستور غسل و کفن و دفن داد و از خداوند برای او طلب مغفرت نمود.
نبیّ کموسی والمسیح بن مریم لیعلم خیارالناس انّ محمداً
لیعلم خیارالناس انّ محمداً لیعلم خیارالناس انّ محمداً
فکل بأمراللّه یهدی و یعصم.(4) اتانابهدی مثل ما اتیابه
اشخاص شریف و فهمیده بدانند که محمد صلیاللهعلیهوآله بسان موسی و مسیح، پیامبر است. او هدایت را برای ما به ارمغان آورد، همان گونه که مسیح و موسی و تمام پیامبران به فرمان خدا مردم را راهنمایی و از گناه باز میدارند.
امانیکم هذی کاحلام نائم و من قال لایقرع بها من نادم نبیّ اتاه الوحی من عند ربّه
تمنیتم ان تقتلوه و انما نبیّ اتاه الوحی من عند ربّه نبیّ اتاه الوحی من عند ربّه
ای سران قریش! تصور کردهاید که میتوانید بر او دست یابید، در صورتی که آرزویی را که در سر میپرورانید، کمتر از خوابهای آشفته نیست. او پیامبر است و از ناحیه خداوند بر او وحی نازل میشود و کسی که جواب منفی بدهد، انگشت پشیمانی به دندان خواهد گرفت.
رسولاً کموسی خطّ فی اوّل الکتب و لاحیف فیمن خصّه اللّه بالحبّ و انّ علیه فیالعباد محبّة
الم تعلموا انّا وجدنا محمداً و انّ علیه فیالعباد محبّة و انّ علیه فیالعباد محبّة
ای قریش! آیا نمیدانید که ما
او را مانند موسی، پیامبر میدانیم و نام و نشان او در کتابهای آسمانی قید
گردیده است. و بندگان خدا محبت مخصوص به وی دارند و نباید درباره کسی که
خدا محبت او را در دلها به ودیعت گذارده است، تأسف خورد.
حتی اوسد فی التراب دفینا وابشربذاک وقر منک عیونا ولقد دعوت و کنت ثم امینا من خیر ادیان البریة دینا و لقد علمت انّ دین محمد واللّه لن یضلوا الیک بجمعهم فاصدع بامرک ماعلیک غضاضة ودعوتنی و علمت انّک ناصحی و لقد علمت انّ دین محمد و لقد علمت انّ دین محمد
ای برادر زادهام (پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله )! هرگز قریش به تو دست نخواهند یافت و تا آن روزی که لحد را بستر کنم و در میان خاک بخوابم، دست از یاری تو برنخواهم داشت. آنچه را مأموری، آشکار کن و از هیچ چیز مترس و بشارت ده و چشمانی را روشن ساز. مرا به آئین خود خواندی و میدانم تو پند دهنده من هستی و در دعوت خود امین و درستکاری. حقا که کیش محمد صلیاللهعلیهوآله از بهترین آیین هاست!(5)
از اشعار معروف ابوطالب که دلالت بر ایمان او دارد، قصیدههای «لامیه» و «میمنه» او میباشد:
واحببته حبّ الحبیب المواصل ودافعت عنه بالذری والکواهل واظهر دیناً حقاً غیر باطل(6) وایّده ربّ العباد بنصره
لعمری لقد کلّفت وجداً باحمد وجدت بنفسی دونه فحمیته وایّده ربّ العباد بنصره وایّده ربّ العباد بنصره
به جان خودم! به قدری به واسطه وجود احمد صلیاللهعلیهوآله در وجد و سرور غوطه ورم که وجد را به زحمت آوردهام؛ زیرا او را به قدری دوست میدارم مانند کسی که دوست خود را به سینه گرفته باشد. جان خود را نثار او کنم و حمایت از او نمایم به اعضای رئیسه و غیر رئیسه خود. خداوند او را پاینده بدارد که جمال اهل دنیا است و نقمت دشمنان و زینت هر کوی و محفل است. پروردگار بندگان او را با توفیقات خود تأیید و یاری نمود و ظاهر و محقق کرد دین حقی را که باطل در او راه نداشت.
از دیگر اشعار او که صراحت بر ایمان ابوطالب دارد، شعری است که ابن ابیالحدید در جلد سوم شرح نهج البلاغه آورده است:
انّی علی دین النّبیّ احمد یا شاهد اللّه علیّ فاشهد
یا شاهد اللّه علیّ فاشهد یا شاهد اللّه علیّ فاشهد
«ای گواهان! شاهد باشید که من بر دین پیغمبر خدا احمد صلیاللهعلیهوآله استوارم. هرکس از آن خارج است، باشد. من به او هدایت شدم.»
هریک از این قطعات، قسمت کوچکی از عقائد مفصل و نغز ابوطالب است که هریک به تنهایی در اثبات ایمان و اخلاص گوینده آن کافی است.
راه دوم؛ طرز رفتار و کردار او در میان جامعه
راه دوم، نوع رفتار ابوطالب با پیامبر صلیاللهعلیهوآله و نحوه فداکاری ودفاع او از ساحت اقدس رسول خداست. هر کدام از آن خدمات میتواند آیینه فکر و روشنگر روحیات او باشد، زیرا ابوطالب شخصیتی است که راضی نشد برادر زاده او دل شکسته شود و علیرغم تمام موانع و نبود امکانات، زحمت بردن او را به شام پذیرفت.
پایه اعتقاد او به فرزند برادر، تا آن حد است که او را همراه خود به مصلّی برد و خدا را به مقام او قسم داد و باران رحمت طلبید. وی در راه حفظ رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از پای ننشست و سه سال زندگی در شکاف کوه و اعماق دره را بر ریاست و سیادت مکه ترجیح داد، تا آن جا که این وضعیت او را فرسوده ساخت و باعث رحلت او گردید.
ایمان او به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به قدری محکم بود که راضی شد تمام فرزندانش کشته شوند، ولی پیامبر صلیاللهعلیهوآله زنده بماند. ابوطالب شبها علی را در رختخواب پیامبر صلیاللهعلیهوآله میخوابانید تا اگر سوء قصیدی درکار باشد، به پیامبر صلیاللهعلیهوآله اصابت نکند. او حاضر شد تمام سران قریش به عنوان انتقام کشته شوند و طبعاً تمام قبیله بنیهاشم نیز کشته میشد.
وصیت ابوطالب هنگام مرگ
ابوطالب هنگام مرگ به فرزندانش چنین گفت:
من محمد را به شما توصیه میکنم؛ زیرا او امین قریش و راستگوی عرب و حائز تمام کمالات است. آیینی آورده است که دلها بدان ایمان دارند، اما زبانها از ترس شماتت به انکار آن برخاسته است. من میبینم که افتادگان و ضعیفان عرب به حمایت او برخاسته، به او ایمان آوردهاند و محمد به کمک آنها برشکستن صفوف قریش قیام نموده است.
ای خویشاوندان من! از دوستان و حامیان حزب او (اسلام) باشید. هرکس او را پیروی کند، سعادتمند میگردد و اگر اجل مرا مهلت میداد، من حوادث و مکاره روزگار را از او دفع مینمودم.(7)
موضع ابوطالب در آغاز بعثت
روزی که پیامبر صلیاللهعلیهوآله تمام خویشاوندان خود را جمع کرد و آیین اسلام را بر آنان عرضه نمود، ابوطالب به او گفت: «برادر زادهام! قیام کن! تو والامقامی! حزب تو گرامیترین حزب هاست! تو فرزند مرد بزرگی هستی! هرگاه زبانی تو را آزار دهد، زبانهای تیزی به دفاع تو برمیخیزد. به خدا سوگند! اعراب مانند خضوع بچه حیوان نسبت به مادرش در پیشگاه تو خاضع خواهند شد.»(8)
راه سوم؛ عقیده دوستان و نزدیکان
از آن جا که اهل خانه بهتر میدانند که درخانه چیست و چه میگذرد، ایمان ابوطالب را باید از زبان اهلبیت علیهمالسلام شنید:
1 ـ وقتی علی علیهالسلام خبر مرگ ابوطالب را به پیامبر صلیاللهعلیهوآله داد، وی سخت گریست و به علی علیهالسلام دستور غسل و کفن و دفن داد و از خداوند برای او طلب مغفرت نمود.
2 ـ در محضر امام سجاد علیهالسلام از ایمان ابوطالب سخن به میان آمد. آن حضرت فرمود: «در شگفتم که چرا مردم در اخلاص او تردید دارند، در صورتی که هیچ زن مسلمانی نبایست بعد از اسلام آوردن در حباله شوهر کافر خود بماند و فاطمه بنت اسد که از سابقین در اسلام است، تا هنگام مرگ ابوطالب در نکاح او بود.»
3 ـ امام باقر علیهالسلام فرمود: «ایمان ابوطالب بر ایمان بسیاری از مردم ترجیح دارد و امیرمهمنان دستور میداد از طرف وی حج به جا آورند.»(9)
4 ـ امام صادق علیهالسلام فرمود: «حضرت ابوطالب بسان اصحاب کهف است که در دل ایمان داشتند و تظاهر به شرک مینمودند. از این جهت دوبار مأجور خواهند بود.»
5 ـ حضرت عبدالعظیم حسنی در نامهای از محضر امام رضا علیهالسلام در مورد ایمان ابوطالب سهال نمود. امام رضا علیهالسلام در جواب فرمود:
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم. اگر در ایمان ابوطالب شک کنی، سرنوشت تو آتش جهنّم است.»(10)
6 ـ عن ابیعبداللّهالصادق علیهالسلام قال: «نزل جبرئیل علیهالسلام علیالنبی صلیاللهعلیهوآله فقال: یا محمد! انّ ربّک یقرئک السلام و یقول: انّی قد حرّمت النّار علی صلب اَنزلک و بطن حملک و حجرکفلک فالصلب صلب ابیک ابیه عبداللّه بن عبدالمطلب و البطن الذی حملک آمنة بنت وهب و اما حجر کفلک فحجر ابیطالب.»؛ امام صادق علیهالسلام فرمود: جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت: ای محمد! خداوند به تو سلام میرساند و میفرماید: «من حرام کردم آتش را بر صلبی که تو را حمل کرد و شکمی که تورا پروراند و دامنی که تو را متکّفل شد؛ پس صلب یعنی پدرت عبداللّه و شکم یعنی مادرت آمنه و دامن یعنی عمویت ابوطالب.»(11)
پینوشتها:
1 ـ الغدیر، ج 7، ص 330.
2 ـ مودةالقربی، (المودةالثانیه.)
3 ـ الغدیر، ج 7، ص 331.
4 و 5 ـ فروغ ابدیت، ج 1، ص 300.
6 ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، ص 316.
7 ـ سیره حلبی، ج 1، ص 389.
8 ـ فروغ ابدیت، ج 1، ص 303.
9 ـ الغدیر، ج 7، ص 390.
10 ـ همان، ص 395.
11 ـ همان، ص 392.
۹۳/۰۴/۱۵