مفسران قرآن کریم
سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۰۰ ق.ظ
یامن له الدنیاوالأخره
نام | آیت الله سید مصطفى خمینى صاحب تفسیر القرآن الکریم |
|
محل تولد | قم | |
تاریخ تولد | 1309 ش | |
تارخ شهادت | 1356 ش | |
استادان | آیت الله سید مصطفى خمینى از محضر علماى بزرگى در دوران خود بهره برد مانند: 1- حضرت امام خمینى 2- حضرت آیت الله بروجردى 3- آیت الله سید محمد محقق داماد 4- آیت الله سید حجت کوهکمرى 5- آیت الله سید ابو الحسن رفیعى قزوینى 6- آیت الله حکیم 7- آیت الله شاهرودى 8- آیت الله سید ابو القاسم خویى |
|
شاگردان | شاگردان خاصی برای ایشان ذکر نشده است . | |
معرفی تفسیر | تفسیر القرآن الکریم :تفسیر
مرحوم حاج آقا مصطفى خمینى رحمة اللّه علیه دستاورد حوزه پر رونق درس تفسیر
ایشان در نجف اشرف است که همراه با تدریس و مباحثه، مطالب را خود، به رشته
تحریر درآوردهاند. ثبت بعضى تاریخها، حاکى از آن است که این دوره تدریس و
تحریر تفسیر از اواخر سال 1389 هجرى قمرى آغاز گردیده و تا اوائل سال 1397
هجرى قمرى ادامه داشته است. نام کتاب از سوى شاگردان وى انتخاب شده است و
نویسنده در یک عبارت از آن به عنوان« مفتاح احسن الخزائن الالهیة» یاد کرده
است.تفسیر وى شامل سوره حمد و 46 آیه از سوره بقره مىباشد، که به زبان
عربى و شیوهاى استدلالى ارائه شده است. ایشان تفسیر خود را طرح جامعى در نظر داشت که دنبال تحقق آن بود، تفسیرى ترتیبى و در عین حال موضوعى، که به تناسب آیات، موضوع مورد بحث در آن را بطور اجمال مطرح مىکند. روش تفسیر : مفسر در تفسیر آیات مباحث و عناوین گستردهاى بدین شکل مطرح مىکند: لغت، صرف، نحو قرائت، رسم الخط، علم اسماء و حروف و اعداد و اوفاق، حکمت و فلسفه، عرفان، فصاحت، بلاغت، فقه، اصول، اخلاق و موعظه شأن نزول، کلام، مباحث اجتماعى و تفسیر آیات از دیدگاههاى گوناگون. ؤلف به روشهاى گوناگون به بررسى آیات قرآن پرداخته، و جامع بودن و روشمند بودن این تفسیر، موجب امتیاز آن از دیگر تفاسیر است. در مجموع وى از چهار دیدگاه به بررسى آیات پرداخته است: 1) مباحثى که موضوع آن قرآن است وى در هر آیه به بحث قرائت آیه مىپردازد و قراآت گوناگون را نقل مىکند، اگر چه با شدت به آن اعتراض مىکند، وى با تأسى به استاد و پدر بزرگوار خود، علم قرائت را یکى از توطئههاى سلاطین جور مىداند که به این وسیله مسلمین را از دقت در معانى و مقاصد قرآن کریم منحرف کردهاند. ایشان تنها قرائت معتبر را، قرائت قرآن موجود مىداند و در جاهاى مختلف از جمله در ارتباط با اختلاف قرائتهاى کلمه« ربهم» در آیه 5 سوره بقره مىگوید: این اختلافات پایه و مایهاى ندارند. عدول کردن از قرائت قطعى و دقیق متن قرآن به این قرائات، حتى قرائات مشهور که از قاریان معروف روایت شده است، جایز نیست. گرچه مجرد موافقت قرائت با ادبیات عرب در صحت قرائت کافى است.( جلد 2 صفحه 347 چاپ وزارت ارشاد.) ایشان به مفسران قرآن کریم پیشنهاد مىکند، همه مسائل اختلاف قرائات را درهم نیامیزند، آن دسته از مسائل را که به مفردات قرآنى مربوط مىشوند، تحت عنوان اختلاف قرائت بیاورند، امّا دسته دیگر از مسائل را که به ترکیبات قرآنى مىشوند، تحت عنوان« اعراب» به بحث بگذارند. و بیهوده به اختلافاتى که جنبه معنایى ندارند، نپردازند، بر قرائت جمهور تکیه کنند و قرائات دیگر را با آن یکسان نگیرند و متساویا در کنار هم قرار ندهند.( ج 2 صفحه 64- 61 چاپ وزارت ارشاد) وى با دقت مباحثى از علوم قرآن را بررسى مىکند، مسائلى از قبیل قراءات، رسم الخط، علم وقف و ابتدا مکى، مدنى و ترتیب نزول، شأن نزول، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، وجوه و نظائر، تقسیمات قرآن، فواتح السور، خواص قرآن و فضائل سور. مصنف رسم الخط مربوط به کلمات قرآن را با مقایسه املاى عربى مطرح کرده، معتقد است دهها اشتباه در رسم الخط قرآن وجود دارد که مسلمین براى جلوگیرى از تغییر و تحریف قرآن از آن تبعیت کردهاند. مفسر نگارش کلماتى از قبیل« ایّه الثقلان»« اللّیل»،« الذین»،« الملئکة»، و« الصلوة» را غلط مىداند، در عین حال معتقد است، التزام به ابقاى این نگارشهاى غلط در کتابت نسخههاى قرآن مجید، نوعى سختگیرى و انضباط شدید بوده که قدماى مسلمین انجام مىدادهاند، و رعایت این انضباط را لازم مىدانستهاند تا راه براى هر گونه تحریف در قرآن بسته شود، این التزام همواره لازم خواهد بود . ایشان بعضى از مسائل فقهى مربوط به آیات را مانند حرمت مس کلمه اللّه و کلمه الرحمن، نامگذارى به اسم اللّه و اسم الرحمن، کتابت الرحمن، مورد بررسى قرار داده است، اما در طرح فقهى مباحث در تفسیر، افراط نکرده است و براى تلفیق مباحث فقهى- تفسیرى حدّى محدود قائل است. مصنف گاه استدلال فقهى بعضى مفسرین به بخشى از آیات قرآن را مورد نقد قرار مىدهد بعنوان نمونه، استنباط بعضى فقها از عبارت« الحمد لله رب العالمین» مبنى بر اینکه ملاک شرعى جایز نبودن حمد و ستایش غیر خداوند، آن است که نوعى تصرّف در مال غیر، بدون اذن وى است، را ردّ مىکند( ج 1 ص 247). یا مطرح کردن مباحثى از قبیل« سکنى»،« رقبى»« عمرى» و امثال این مباحث، ذیل آیه 35 سوره بقرهو قلنا یا آدم اسکن انت و زوجک الجنةتوسط قرطبى را مورد نقد قرار مىدهد. همچنین مؤلف، به عنوان نمونهاى دیگر از عملکرد مفسّران در مباحث فقهى- تفسیرى، یک سلسله فتاواى فقهى را که امام فخر رازى و دیگران از آیات 3 تا 5 سوره بقره استنباط کردهاند، ذکر مىکند، و با تکیه بر نگرش دقیق فقهى، به دلیل آنکه آیات مذکور در مقام ستایش و توصیف مؤمنانند و نه در مقام تشریع، انواع استدلالات فقهى از این قبیل را به آیات قرآنى، مردود مىشمرد. وى مباحث کلامى مهمى مربوط به قرآن را مانند تحدّى قرآن، و وجوه اعجاز قرآن، با ابتکار زیادى تحقیق مىکند، به نظر ایشان، آوردن آیاتى مثل قرآن از محالات نیست بلکه از ممکناتى است که فقط قرآن قادر به انجام آن است، و تکرار آیات مشابه براى نقل یک حادثه در قرآن، شاهد این مدعاست. وى معتقد است که اعجاز قرآن را باید با توجه به پیامبرى رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و خاتمیت او تبیین کرد و همه این امور مستند به کمال ذات رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم است و منشأ حقیقى دارد، خاتمیت همانا اخبار به نیامدن پیامبر است نه آنکه، محال باشد. وى به احادیثى که در شرح آیات قرآن کریم مربوط مىشود، اشاره کرده، بعضى از آنها را توضیح مىدهد و در این باب از تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى علیه السلام، تفسیر قمى، عیاشى و در المنثور و دیگر منابع روائى خاصه و عامه نقل مىنماید و معتقدند بخشى از روایات مرسله و ضعیفند، و بخش عمدهاى نیز در صدد بیان مصداقى از معانى آیه هستند و قصد تبیین کامل و حصر معنا نمىباشند.( بطور نمونه ذیل« هدى للمتقین») 2) استفاده از علوم گوناگون در تفسیر نویسنده با استفاده از قواعدى که در علوم گوناگون به اثبات رسیده است، به آیات قرآنى پرداخته و آن را تفسیر مىکند. با استفاده از لغت و صرف به شرح کلمات و با کمک قواعد نحو، معانى و بیان به شرح جملات و با استفاده از علم کلام، فلسفه، عرفان، فقه، اصول، حروف و اعداد به بیان مقاصد قرآن مىپردازد. تفسیر قرآن که کشف مقاصد آن با کمک دانش بشرى است، از مرسومترین روشهاى تفسیر است، و نویسنده با جامعیت علمى خویش و مراجعه به کتب علمى و تفسیرى مختلف به این مهم پرداخته است. در این قسمت، تسلط نویسنده بر علوم گوناگون و توان وى در ایجاد ارتباط میان آیات و علوم به خوبى مشهود است. وى در انتهاى تفسیر هر آیه بار دیگر به طور خلاصه، تفسیر آیه را با استفاده از مشربهاى گوناگون تکرار مىکند. 3- استفاده از قرآن در علوم مختلف در علوم گوناگون مسائلى مطرح است که دانشمندان با قطع نظر از قرآن کریم به نقد و بررسى آن مسائل پرداختهاند، و گاهى نیز از بعضى آیات جهت اثبات یا نفى آن بهره بردهاند، شهید سید مصطفى خمینى با دقتى بىنظیر این مسئله را دنبال کرده و در ذیل هر آیه به مسألههاى علمى مربوط به آن اشاره، دخالت آیه در آن مسأله بررسى مىکند، وى از آیات مورد بحث خود در مسائلى مانند مشروعیت عبادت ممیز، و جواز تربیت انسانها، جواز استعانت از غیر خدا، واسطه در عبادت، وجوب تکرار نماز و دهها مسأله فقهى دیگر، استفاده کرده است. در علم اصول فقه به مسائلى مانند شمول خطابات بر معدومین، دلالت امر بر مرة، و وجوب، استصحاب احکام شرائع سابق، استعمال لفظ در پیش از یک معنى، احتیاج علوم به مقدمات حکمت و چندین مسئله دیگر اشاره کرده است. در علوم ادبى نیز چند مسأله مانند جواز رجوع ضمیر به محذوف و دخول عامل بر عامل را مورد توجه قرار داده است. ایشان همچنین در فلسفه و کلام به این مهم پرداخته است. براى مثال، وى میان ترکیب« رب العالمین» و هشت بحث فلسفى، ارتباط برقرار کرده که عبارتند از: تدریجى بودن عالم، حصر ربوبیت در خدا، علّت مبقیه، ربوبیت بلا واسطه، استدلال بر وحدت خدا به وسیله وحدت عالم، قبول تربیت در مجردات و نفى علیت اعدادى، و در آیهالرحمن الرحیمبه مسأله فعلیّت روز قیامت، حشر موجودات، فعلیت جزاء و عدالت خدا، اشاره مىکند. به این ترتیب تعداد بسیار زیادى از بحثهاى فلسفى، کلامى و عرفانى در این کتاب مورد توجه قرار گرفته است. تذکّر یک نکته لازم است که در تمام این موارد نگارنده با اعتقاد راسخ به هدف تفسیر هرگز به بحث کامل این مسائل نپرداخته، بلکه فقط جهتى از بحث را که با آیه تناسب دارد مورد توجه قرار داده است. در این راستا مصنف برخى مصطلحات قرآنى را مطرح و معنا و تفسیر مىنماید مانند« قلب»( ج 2 ص 397)« لا یشعرون»( ج 3 ص 116)،« ان کنتم صادقین».( ج 4 ص 362) همچنین ایشان در مقام بررسى کاربرد کلمات و تعیین حوزههاى معنایى واژگان زبان قرآن، دقت نظرهایى اعمال مىکند، که مبناى همه آنها حاکم ساختن کاربرد قرآنى، و حکم قرار دادن آن، و زدودن تاریکىها و غفلت و تردیدها از کاربرد آن واژگان در زبان و ادبیات عربى، در پرتو ساز و کار کلام خداست. براى نمونه ذیل آیه 35 سوره بقره( جلد 4 ص 397- 401)، ده نمونه یاد شده است. رغد- اکل- شجر- زلل، هبوط توبه و... و نیز کلمه شیاطین( در ج 3 ص 185 و 171) ذیل آیه 14 سوره بقره. 4- اخلاق و موعظه( جنبه عملى تفسیر) نویسنده در راستاى هدف والاى تفسیر که رسیدن به مقصود قرآن است، رسالت قرآن را که همانا هدایت انسانها است، از یاد نبرده و در ذیل همه آیات به موعظه و نصیحت متناسب با آن پرداخته است. به نظر مىرسد که به عقیده وى تفسیر اگر بخواهد قرآن را به درستى بشناساند، لازم است، هدایت اجمالى قرآن را تفصیل داد. و خود کتابى هدایتگر باشد. ایشان معتقدند مفسر نیز مانند پیامبر( ص) باید به انذار و تبشیر مردمان بپردازد، انذار از اینکه مبادا به سیر و سیاحت در مفاهیم و ترکیبات و خصوصیات کلام بسنده کنند و تشویق و ترغیب، نسبت به سفرى سالکانه و خالصانه در حقیقت و روح کتاب خدا و دقائق و شئون کلام الهى و تنها به این وسیله است که مفسران مىتوانند بندگان خدا را به منظور و مقصود از فرود آمدن کتاب کریم، از جانب خداوند رحمان و رحیم، نائل سازند.( ج 2 ص 228) به این دلیل وى در پى معارفى که از آیات به دست مىآورد، آنچه را در اخلاق و رفتار بشر مىتواند مؤثر باشد، انتخاب کرده و با شرح و بسط بیشترى،( با آگاه کردن خواننده نسبت به آن معارف و ارتباط آن با رفتار فردى و اجتماعى) به تربیت و هدایت مىپردازد، به این ترتیب، به دنبال آیات مربوط به منافقین، به تذکرات لازم درباره خوددارى از نفاق و خصلتهاى منافقین و به دنبال آیه مربوط به سجده ملائکه، به مقامات انسان و لزوم حفظ و رسیدن به غایت بشرى اشاره مىکند. وى در این قسمت از ادعیه پر مضمون ائمه اطهار« علیهم السلام» استفاده بسیار کرده است. برخى مبانى تفسیرى تحقیق و اجتهاد تحقیق و اجتهاد، یکى از مبانى مؤلف در تفسیر قرآن است. وى با همان توان قاطع اجتهادى که در فقه و اصول حرکت کرده به وادى تفسیر پاى نهاده است. و به کمتر از آن رضایت نداده است. وجه تمایز این مبنا با شیوه معهود و معمول دیگر مفسران، این است که دیگران، غالبا، حتى اگر فقیه نیز بوده باشند، همینکه از حوزه فقه بیرون مىآیند، گویى آن شیوههاى دقیق استناد و استنباط را به دست فراموشى مىسپارند. ایشان در سراسر تفسیر خویش، بنا را بر اجتهاد مطلق نهاده است، راجع به هر چیز و هر کس و هر سخنى، همینکه در ارتباط با قسمتى از الفاظ قرآن مطرح شده باشد، وظیفه مفسر اجتهاد در آن است. به همین جهت هر گاه مطلبى خلاف تحقیق، شهرت یافته باشد، متعرض آن مىگردد و با دلائل قطعى، مطلب را روشن مىسازد. چنانکه در تفاسیر خاصه و عامه یکى بودن معناى« شکر» با« حمد»، مشهور شده است. امّا ایشان، این مطلب را« غریب» عنوان مىدهد، و به بررسى آن از زوایاى مختلف، مىپردازد( ج 1 ص 216) در وادى اجتهاد، مصنف، على رغم احترام فراوانى که براى شیخ طوسى« ره» و شیخ طبرسى« ره»، قائل است، همینکه به رأیى مخالف تحقیق در آثار شیخ الطائفه مىرسد، بىدرنگ با استدلال آن را رد مىکند( ج 2 صفحه 215)، همچنین، امین الاسلام طبرسى در چندین موضع، و به احتمال آنکه خلاف تحقیق نظر داده باشد، بى محابا مورد انتقاد قرار مىگیرد.( ج 1 ص 323) حتى در مورد پدر، که آنهمه به وى ارادت مىورزد، بمحض آنکه اختلاف نظر علمى پیش مىآید، بدور از هر گونه تقلید، دلائل عقلى و نقلى را بر مسئله حاکم مىگرداند. تکیه کلام او این است:« الحقّ احق ان یتبّع من عقول الرجال» حق و حقیقت براى پیروى کردن، بسى سزاوارتر از افکار و آراء بزرگان است.( ج 1 ص 159) تعمیم و توسعه مرحوم حاج آقا مصطفى« ره» بر پایه شناختى که از قرآن دارد، در روش تفسیرى نیز این مبنا را پذیرفته است که انواع معانى مختلفى که درباره هر یک از عبارات یا آیات شریفه قرآن مطرح شود، همه درست و راست است، شأن قرآن کریم همین است که از یک آیه با عبارت آن همه این معانى مختلف برآید، حتى اگر میزان اختلاف اقوال در تفسیر عبارت یا آیهاى از قرآن به دهها بلکه صدها برسد. ایشان هیچگونه تضییق و ایجاد محدودیت را در دایره معانى الفاظ قرآنى روا نمىدارد، و هیچگونه توجیهى را مجوز محدود کردن حکمرو معانى عبارات و تعبیرات قرآنى نمىداند.( ج 2 ص 447- 448) بیان الگویى ایشان ذیل« اهدنا الصراط المستقیم» یک نمونه روشنگر از این مبناى تفسیرى مىباشد.( ج 2 ص 50- 51) همچنین ذیل معانى« أنعمت علیهم» تحت عنوان مطلب سوم و نیز ذیل آیه 3 سوره بقرهالذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلوة و مما رزقناهم ینفقونتحت عنوان« نکته هفتم». بر این مبنا مصنف خطابهاى قرآنى را عام مىداند بطور نمونه، خطابهاى« یا بنى اسرائیل» را خطاب به همگان مىداند، و رهنمودهاى هدایتى این آیات را متوجه همگى جوامع بشرى مىداند مصنف در بیان معانى احتمالى از« استظهار» و« استحسان» گامى فراتر نهاده و باب« استشمام» را نیز در تفسیر قرآن کریم مفتوح اعلام کرده است. براى نمونه، ذیل آیه 18 سوره بقرهصم بکم عمى فهم لا یرجعونتحت عنوان نکته سوم از یک بحث مستقل فلسفى، ج 3 صفحه 296- 297) علاوه بر این تعبیر« ابداع» نیز در عبارت ایشان مشاهده شده است. جامع و مانع ایشان مىفرماید:« وظیفه اصحاب تفسیر و ارباب تأویل عبارت است از اندیشیدن پیرامون« مفاد» آیات شریفه و امورى که به آنها مرتبط است، تصدیقا و دلالة نه تصورا و خیالا و خطورا، و دقت در این مرحله، به هر اندازه که ممکن باشد، لازم است، زیرا کلام الهى دربردارنده مسائل گوناگون و وفور بسیار، در زمینههاى مختلف و علوم و ادبیات ظاهرى و باطنى و نقلى و عقلى و لبّى و قشرى است، و بطون قرآن بر خلاف روایات از ائمه وحى و تنزیل« علیهم السلام» بر 7 یا 70 بطن بالغ است.»( ج 4 ص 337) در جاى دیگر مىفرماید:« روش ما بر این است که به حدود مطالب و مسائل که آیه بواسطه یکى از دلالتهاى وضعیه( مطابقت، تضمن و التزام) بر آنها دلالت دارد، اکتفا کنیم، و گرنه کتاب( تفسیر) از پذیرش و تحمّل انام و انعام( خواص و عوام) خارج خواهد گردید».( ج 2 ص 326) ایشان دامنه استنتاج و استفاده مطالب و مسائل را از آیات قرآنى، به عقلانى بودن استناد و استفاده و استنتاج از آیات، موکول و محدود مىگرداند. یک سوى این توصیه و تأکید همان تکیه بر دلالات وضعى الفاظ آیات و خارج نشدن از آنهاست، و سوى دیگر آن، تأکید بر لزوم حاکمیت موازین عقلى و تصدیق عقلانى بر حرکت فکرى( تدبرى) مفسران در مقام دست یافتن به مفاد آیات شریفه است، و پرهیز دادن مفسران از گرایش به تصور و تخیّل و خطورات گوناگون ذهنى تحت تأثیر عوامل گوناگون که ناگزیر منجر به صدور تفسیر جسمانى و شیطانى از آیات روحانى و رحمانى قرآن خواهد گردید. در جاى دیگر، ایشان از بعضى مفسران که غافل از زمینه مطلب و روح سخن، هر چه در چنته دارند، به عنوان تفسیر مىآورند، بطور ضمنى انتقاد مىکند به همین جهت ایشان در بسیارى از موارد بعد از مطرح کردن خلاصهاى از بحثى که به آیه مرتبط مىباشد، تفصیل آن را به کتب دیگر ارجاع مىدهد.( ج 4 ص 417). تفکیک مباحث ایشان معتقدند، به آنکه قرآن بنا به طبیعت عرش- انفسىاش( آسمانى و آفاقى)، بر انواع علوم و فنون محیط است. و طبیعى است که در مفاهیم و معارف آن همه مطالب و مسائل در هم مىآمیزند، مفسران در مقام تفسیر قرآن براى رعایت حال مردمان و مخاطبان، هرگز نباید بحثهاى تفسیرى را که هر یک به رشتهاى از علوم و متون و ادب و هنر مربوط است، با یکدیگر خلط کند.( ج 4 ص 272). در یک بحث واحد نیز مفسر معتقد است که باید حیثیات و جهات مسئله( زاویههاى دید مختلف در بحث) را از یکدیگر تفکیک کنند. حذف اسرائیلیات از مشخصههاى دیگر تفسیر ایشان پیشنهاد حذف اسرائیلیات مىباشد. على رغم آنکه در تفسیر عملا به سرفصل موضوعى اسرائیلیات نرسیده است، در یکى دو مناسبت که به اسرائیلیات اشاره کرده است، حذف اسرائیلیات را پیشنهاد کرده است. ایشان در مسئله تحریف قرآن تصریح مىکنند که اینان از آغاز بناى تحریف قران را داشتهاند و مىخواستهاند تجربه کتابهاى آسمانى پیشین را در مورد قرآن کریم تکرار کنند. در مورد« رعد» و« برق» ذیل آیه 19 سوره بقره نیز چنین مىنویسد:« به نظر من، این به هم بافتهها از دو حال خارج نیستند: یا روایات ساختگى اسرائیلیاتاند و بدعتهاى ناشایست آنان، که در احکام و حقایق پیشرو اسلامى کشت داده شدهاند و هدف عمده آنان همین است که با این تازیانههاى سیاه، بنام قرآن، ملتها را از این دیانت راستین و استوار دور گردانند، یا اینکه یک سلسله اجتهادات شخصىاند که در اطراف کلمات نورانى پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و احادیث شریف نبوى مطرح شده و به آنها ملحق شدهاند و ناپدید شدن و پنهان گردیدن آن کلمات و احادیث، و از دست رفتن آنها و مشتبه شدن امر بر صاحبان عقول پیراسته، و فهمهاى آراسته را باعث گردیده است. در مورد اسرائیلیات و امثال آن نیز، ناگزیر باید ابتدا اسناد اینگونه اخبار و روایات مورد فحص و بررسى قرار گیرند، آنگاه این نکته لحاظ شود که حجیّت خبر واحد در غیر احکام شرعى و مسائل وابسته به آن نزد محققان ثابت نیست. بنابراین، بدیهى است که محض وجود یک روایت در یک کتاب تفسیر یا مجرد وجود یک رأى و نظر در یک کتاب چاپى براى اثبات حجیت آن کافى نیست. گذشته از اینکه اغلب این اخبار، در اینگونه موضوعات، از نظر سند و دلالت هر دو ضعیف و علیلاند و معمولا مسند و صحیح نیستند . تتبع آراء و اقوال و نقادى آن نقد تفسیرى بخش عمدهاى از کار تفسیرى ایشان را تشکیل مىدهد، در این میان عنایت خاصى به تفسیر کبیر فخر رازى از حیث طراحى، تبویب و ساختار آن دارد، وى از تفاسیر متعددى نقل مطلب مىنماید، امّا همواره ابزار نقد را به کار مىگیرد، به همین جهت نقدهاى ایشان بر تفسیر فخر رازى، المنار، جامع الاحکام قرطبى، البحر المحیط ابو حیان و حتى مجمع البیان و تبیان، کم و بیش نمایان است. وى نظم و دقت را شالوده کار خویش نموده از هیچ نکته مثبت یا منفى، ناسنجیده و شتابزده نمىگذرد. تبیین قرآن با قرآن تاریخ تفسیر، در هیچیک از دورانهایش، از تفسیر قرآن به قرآن، بیگانه نبوده است، و در هر دوران، کسانى که از این مقوله سخن گفتهاند، پیشینه آن را به عهد رسالت و شخص رسول اکرم،« صلّى اللّه علیه و آله و سلّم» مىرساندهاند. در عصر حاضر( قرن چهاردهم و پانزدهم) مىتوان گفت به مراتب بیش از آنچه در مجموع سیزده قرن پیش از آن، ذیل این عنوان کار کرده بودند و سخن گفته بودند، در باب تفسیر قرآن به قرآن گفتهاند و نوشتهاند و طرح دادهاند و کار کردهاند. ایشان نیز تفسیر قرآن به قرآن را به عنوان یک مبنا در مجموعه مبانى نظرى و عملى روش خود در تفسیر قرآن پذیرفته و تعریف دقیق خود از این اصطلاح را نیز بیان کرده است. مفاد سخن ایشان در این باب این است که: 1- درک صحیح تفسیر قرآن به نظر، از حیث نظرى و عملى، یکى از شروط لازم براى احراز اهلیّت تفسیر قرآن کریم است. 2- طبیعت این تفسیر در حقیقت« تبیین» است. 3- کارآیى و کارسازى قاعده« القرآن تفسیر بعضه بعضا» تنها در مواردى است که مفسر با عبارتى مجمل در قرآن مواجه باشد. 4- در جاهایى که آیه شریفه قرآنى مورد نظر، خود واضح است و معناى ظاهر دارد، على الحساب حمل آیات قرآنى بر یکدیگر، کارى نادرست و با شیوههاى متعارف در تخاطب و داد و ستدهاى کلامى و عرف اهل زبان و ادب در تناقض است. 5- بسیارى از مطالب موجود در کتب تفسیرى، که مستند ادعائى آنها تفسیر قرآن به قرآن است و عبارتند از اینکه مفسر آن آیه با آیات دیگرى را از دیگر جاهاى قرآن آوردهاند تا یک معناى غیر ظاهر را بر معناى ظاهر آیه ترجیح نهند، ناشایست و نارواست. |
|
آثار مفسر | از آیت الله سید مصطفى خمینى تألیفات ارزشمندى به یادگار مانده از جمله: 1- تحریرات فی الأصول 2- مستند تحریر الوسیلة 3- تفسیر القرآن الکریم 4- تعلیقات على الحکمة المتعالیة 5- تحریر العروة الوثقى 6- تعلیقة على العروة الوثقى 7- دروس الأعلام و نقدها 8- العوائد و الفوائد 9- ولایة الفقیه 10- الطهارة 11- الواجبات فی الصلاة 12- الخلل فی الصلاة 13- الصوم 14- کتاب البیع 15- کتاب الخیارات و تألیفات فراوان دیگرى که در حمله دژخیمان شاه به منزل وى به غارت رفت. http://telavat.com |
۹۳/۰۴/۰۳