راهی قدسی

اهدناالصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم

راهی قدسی

اهدناالصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم

راهی قدسی
آخرین نظرات

جستاری بر ایمان ابوطالب (علیه السلام)

يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۰۰ ق.ظ
یامن له الدنیاوالأخره

جستاری  بر ایمان ابوطالب (علیه السلام)
در برخی از کتب اهل تسنن جملاتی در مورد ابوطالب دیده می‏شود که حکایت از کم لطفی یا بی‏لطفی یا کینه نویسندگان آن کتاب‏ها نسبت به شخصیت حضرت علی‏بن ابی‏طالب علیه‏السلام دارد. جای شک نیست که اگر یک دهم گواه‏هایی که بر ایمان و اسلام ابوطالب آمده است، درباره یک فرد دیگر آمده بود، همگی از سنی و شیعه، بالاتفاق اسلام و ایمان او را تصدیق می‏کردند؛ ولی چگونه است که با وجود ده‏ها شاهد محکم بر ایمان او، باز گروهی وی را تکفیر کرده‏اند و حکم به کفر و عذاب او نموده‏اند و گفته‏اند که برخی از آیات که مشعر بر عذاب است، در حق ابوطالب نازل گردیده است؟!
به راحتی می‏توان فهمید که هدف از طرح این مسأله، جز طعن فرزندان ابوطالب، به ویژه امیرمهمنان علیه‏السلام چیز دیگری نیست. برخی از نویسندگان اهل تسنن برای این که بهتر بتوانند ابوطالب را تکفیر کنند، دامنه بحث را به پدران پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله کشانیده‏اند و پدر و مادر آن حضرت را نیز غیر مهمن قلمداد نموده‏اند.(1)
مسلم است که در موضوع نسب و نژاد، بعد از شخص خاتم الانبیاء صلی‏الله‏علیه‏و‏آله کسی به شرافت علی علیه‏السلام نمی‏رسد. به قدری نسبت و نژاد آن حضرت پاک و درخشان است که برخی از متعصبین، مانند: علاءالدین قوشچی، جاحظ و سعدالدین تفتازانی گفته‏اند: ما از کلمات علی علیه‏السلام که فرموده است: «نحن اهل‏البیت لایقاس بنا احد»؛ ما اهل‏بیت رسول اللّه هستیم که احدی را نتوان به ما قیاس کرد، حیرانیم.
احمدبن محمدکرزی بغدادی می‏گوید: از عبداللّه بن‏احمد بن‏حنبل شنیدم که گفت:«وقتی در مورد فضیلت صحابه از پدرم، احمدبن حنبل سهال کردم، گفت: ابوبکر، عمر و عثمان. گفتم: پس جایگاه علی‏ابن‏ابی‏طالب علیه‏السلام کجاست؟
پدرم گفت: «هو من اهل‏البیت لایقاس به ههلاء»؛ علی علیه‏السلام از اهل‏بیت پیامبر است و صحابه را نباید با او قیاس کرد.
امام احمدبن حنبل در کتاب مسند خود، میرسیدعلی‏همدانی شافعی در کتاب مودة‏القربی ابن مغازلی شافعی در مناقب و محمدبن طلحه شافعی در کتاب مطالب السهل نقل کرده‏اند که پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «من و علی نوری بودیم در اختیار قدرت خدای تعالی، چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم. پس چون خداوند آدم را خلق نمود، ما را که نور بودیم، در صلب آدم قرار داد و ما در صلب آدم پیوسته باهم بودیم، تا در صلب عبدالمطلب از هم جدا شدیم. پس در من، نبوت و در علی، خلافت را ظاهر ساخت.»(2)
این حدیث را بسیاری از علمای اهل‏تسنن نقل کرده‏اند که می‏توان به افراد ذیل اشاره کرد:
1 ـ خوارزمی در فصل چهارم مناقب.
2 ـ ابن‏جوزی در تذکره.
3 ـ ابن صباغ مالکی در فصول المهمة.
4 ـ گنجی شافعی در کفایة‏الطالب.
5 ـ ابن ابی‏الحدید در جلد دوم شرح نهج البلاغه.
6 ـ شیخ سلیمان بلخی حنفی در ینابیع المودة.
7 ـ حموینی درکتاب فرائدالسّمطین.
از طرف دیگر، طبق آنچه که از کتب تاریخی و انساب استخراج می‏شود، نیاکان حضرت علی علیه‏السلام برخلاف دیگران، همگی تا آدم ابوالبشر علیه‏السلام موحد و خدا پرست بودند و در صلب و رحم ناپاکی قرار نگرفتند.
طرز تفکر و عقیده هرشخصی راازچند راه می‏توان به دست آورد:
1 ـ بررسی آثار علمی و ادبی که از او مانده است.
2 ـ طرز رفتار و کردار او در میان جامعه.
3 ـ عقیده دوستان و نزدیکان او.(3)
عقیده و ایمان ابوطالب را از سه راه یاد شده می‏توان اثبات کرد.
راه اول؛ بررسی آثار علمی
اشعار و سروده‏های ابوطالب کاملاً بر ایمان و اخلاص او گواهی می‏دهد. اشعار ابوطالب گنجینه‏ای علمی و ادبی است که دارای مضامین عالی توحیدی می‏باشد. برای نمونه به چند بیت آن اشاره می‏شود:
1 ـ وقتی علی علیه‏السلام خبر مرگ ابوطالب را به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله داد، وی سخت گریست و به علی علیه‏السلام دستور غسل و کفن و دفن داد و از خداوند برای او طلب مغفرت نمود.
نبیّ کموسی والمسیح بن مریم لیعلم خیارالناس انّ محمداً
لیعلم خیارالناس انّ محمداً لیعلم خیارالناس انّ محمداً
فکل بأمراللّه یهدی و یعصم.(4) اتانابهدی مثل ما اتیابه
اشخاص شریف و فهمیده بدانند که محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بسان موسی و مسیح، پیامبر است. او هدایت را برای ما به ارمغان آورد، همان گونه که مسیح و موسی و تمام پیامبران به فرمان خدا مردم را راهنمایی و از گناه باز می‏دارند.
امانیکم هذی کاحلام نائم و من قال لایقرع بها من نادم نبیّ اتاه الوحی من عند ربّه
تمنیتم ان تقتلوه و انما نبیّ اتاه الوحی من عند ربّه نبیّ اتاه الوحی من عند ربّه
ای سران قریش! تصور کرده‏اید که می‏توانید بر او دست یابید، در صورتی که آرزویی را که در سر می‏پرورانید، کم‏تر از خواب‏های آشفته نیست. او پیامبر است و از ناحیه خداوند بر او وحی نازل می‏شود و کسی که جواب منفی بدهد، انگشت پشیمانی به دندان خواهد گرفت.
رسولاً کموسی خطّ فی اوّل الکتب و لاحیف فیمن خصّه اللّه بالحبّ و انّ علیه فی‏العباد محبّة
الم تعلموا انّا وجدنا محمداً و انّ علیه فی‏العباد محبّة و انّ علیه فی‏العباد محبّة
ای قریش! آیا نمی‏دانید که ما او را مانند موسی، پیامبر می‏دانیم و نام و نشان او در کتاب‏های آسمانی قید گردیده است. و بندگان خدا محبت مخصوص به وی دارند و نباید درباره کسی که خدا محبت او را در دل‏ها به ودیعت گذارده است، تأسف خورد.
 
حتی اوسد فی التراب دفینا وابشربذاک وقر منک عیونا ولقد دعوت و کنت ثم امینا من خیر ادیان البریة دینا و لقد علمت انّ دین محمد
واللّه لن یضلوا الیک بجمعهم فاصدع بامرک ماعلیک غضاضة ودعوتنی و علمت انّک ناصحی و لقد علمت انّ دین محمد و لقد علمت انّ دین محمد
ای برادر زاده‏ام (پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله )! هرگز قریش به تو دست نخواهند یافت و تا آن روزی که لحد را بستر کنم و در میان خاک بخوابم، دست از یاری تو برنخواهم داشت. آنچه را مأموری، آشکار کن و از هیچ چیز مترس و بشارت ده و چشمانی را روشن ساز. مرا به آئین خود خواندی و می‏دانم تو پند دهنده من هستی و در دعوت خود امین و درستکاری. حقا که کیش محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله از بهترین آیین هاست!(5)
از اشعار معروف ابوطالب که دلالت بر ایمان او دارد، قصیده‏های «لامیه» و «میمنه» او می‏باشد:
واحببته حبّ الحبیب المواصل ودافعت عنه بالذری والکواهل واظهر دیناً حقاً غیر باطل(6) وایّده ربّ العباد بنصره
لعمری لقد کلّفت وجداً باحمد وجدت بنفسی دونه فحمیته وایّده ربّ العباد بنصره وایّده ربّ العباد بنصره
به جان خودم! به قدری به واسطه وجود احمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در وجد و سرور غوطه ورم که وجد را به زحمت آورده‏ام؛ زیرا او را به قدری دوست می‏دارم مانند کسی که دوست خود را به سینه گرفته باشد. جان خود را نثار او کنم و حمایت از او نمایم به اعضای رئیسه و غیر رئیسه خود. خداوند او را پاینده بدارد که جمال اهل دنیا است و نقمت دشمنان و زینت هر کوی و محفل است. پروردگار بندگان او را با توفیقات خود تأیید و یاری نمود و ظاهر و محقق کرد دین حقی را که باطل در او راه نداشت.
از دیگر اشعار او که صراحت بر ایمان ابوطالب دارد، شعری است که ابن ابی‏الحدید در جلد سوم شرح نهج البلاغه آورده است:
انّی علی دین النّبیّ احمد یا شاهد اللّه علیّ فاشهد
یا شاهد اللّه علیّ فاشهد یا شاهد اللّه علیّ فاشهد
«ای گواهان! شاهد باشید که من بر دین پیغمبر خدا احمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله استوارم. هرکس از آن خارج است، باشد. من به او هدایت شدم.»
هریک از این قطعات، قسمت کوچکی از عقائد مفصل و نغز ابوطالب است که هریک به تنهایی در اثبات ایمان و اخلاص گوینده آن کافی است.
راه دوم؛ طرز رفتار و کردار او در میان جامعه
راه دوم، نوع رفتار ابوطالب با پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و نحوه فداکاری ودفاع او از ساحت اقدس رسول خداست. هر کدام از آن خدمات می‏تواند آیینه فکر و روشنگر روحیات او باشد، زیرا ابوطالب شخصیتی است که راضی نشد برادر زاده او دل شکسته شود و علی‏رغم تمام موانع و نبود امکانات، زحمت بردن او را به شام پذیرفت.
پایه اعتقاد او به فرزند برادر، تا آن حد است که او را همراه خود به مصلّی برد و خدا را به مقام او قسم داد و باران رحمت طلبید. وی در راه حفظ رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله از پای ننشست و سه سال زندگی در شکاف کوه و اعماق دره را بر ریاست و سیادت مکه ترجیح داد، تا آن جا که این وضعیت او را فرسوده ساخت و باعث رحلت او گردید.
ایمان او به رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به قدری محکم بود که راضی شد تمام فرزندانش کشته شوند، ولی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله زنده بماند. ابوطالب شب‏ها علی را در رختخواب پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏خوابانید تا اگر سوء قصیدی درکار باشد، به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله اصابت نکند. او حاضر شد تمام سران قریش به عنوان انتقام کشته شوند و طبعاً تمام قبیله بنی‏هاشم نیز کشته می‏شد.
وصیت ابوطالب هنگام مرگ
ابوطالب هنگام مرگ به فرزندانش چنین گفت:
من محمد را به شما توصیه می‏کنم؛ زیرا او امین قریش و راستگوی عرب و حائز تمام کمالات است. آیینی آورده است که دل‏ها بدان ایمان دارند، اما زبان‏ها از ترس شماتت به انکار آن برخاسته است. من می‏بینم که افتادگان و ضعیفان عرب به حمایت او برخاسته، به او ایمان آورده‏اند و محمد به کمک آن‏ها برشکستن صفوف قریش قیام نموده است.
ای خویشاوندان من! از دوستان و حامیان حزب او (اسلام) باشید. هرکس او را پیروی کند، سعادتمند می‏گردد و اگر اجل مرا مهلت می‏داد، من حوادث و مکاره روزگار را از او دفع می‏نمودم.(7)
موضع ابوطالب در آغاز بعثت
روزی که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله تمام خویشاوندان خود را جمع کرد و آیین اسلام را بر آنان عرضه نمود، ابوطالب به او گفت: «برادر زاده‏ام! قیام کن! تو والامقامی! حزب تو گرامی‏ترین حزب هاست! تو فرزند مرد بزرگی هستی! هرگاه زبانی تو را آزار دهد، زبان‏های تیزی به دفاع تو برمی‏خیزد. به خدا سوگند! اعراب مانند خضوع بچه حیوان نسبت به مادرش در پیشگاه تو خاضع خواهند شد.»(8)
راه سوم؛ عقیده دوستان و نزدیکان
از آن جا که اهل خانه بهتر می‏دانند که درخانه چیست و چه می‏گذرد، ایمان ابوطالب را باید از زبان اهل‏بیت علیهم‏السلام شنید:
1 ـ وقتی علی علیه‏السلام خبر مرگ ابوطالب را به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله داد، وی سخت گریست و به علی علیه‏السلام دستور غسل و کفن و دفن داد و از خداوند برای او طلب مغفرت نمود.
2 ـ در محضر امام سجاد علیه‏السلام از ایمان ابوطالب سخن به میان آمد. آن حضرت فرمود: «در شگفتم که چرا مردم در اخلاص او تردید دارند، در صورتی که هیچ زن مسلمانی نبایست بعد از اسلام آوردن در حباله شوهر کافر خود بماند و فاطمه بنت اسد که از سابقین در اسلام است، تا هنگام مرگ ابوطالب در نکاح او بود.»
3 ـ امام باقر علیه‏السلام فرمود: «ایمان ابوطالب بر ایمان بسیاری از مردم ترجیح دارد و امیرمهمنان دستور می‏داد از طرف وی حج به جا آورند.»(9)
4 ـ امام صادق علیه‏السلام فرمود: «حضرت ابوطالب بسان اصحاب کهف است که در دل ایمان داشتند و تظاهر به شرک می‏نمودند. از این جهت دوبار مأجور خواهند بود.»
5 ـ حضرت عبدالعظیم حسنی در نامه‏ای از محضر امام رضا علیه‏السلام در مورد ایمان ابوطالب سهال نمود. امام رضا علیه‏السلام در جواب فرمود:
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم. اگر در ایمان ابوطالب شک کنی، سرنوشت تو آتش جهنّم است.»(10)
6 ـ عن ابی‏عبداللّه‏الصادق علیه‏السلام قال: «نزل جبرئیل علیه‏السلام علی‏النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فقال: یا محمد! انّ ربّک یقرئک السلام و یقول: انّی قد حرّمت النّار علی صلب اَنزلک و بطن حملک و حجرکفلک فالصلب صلب ابیک ابیه عبداللّه بن عبدالمطلب و البطن الذی حملک آمنة بنت وهب و اما حجر کفلک فحجر ابی‏طالب.»؛ امام صادق علیه‏السلام فرمود: جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت: ای محمد! خداوند به تو سلام می‏رساند و می‏فرماید: «من حرام کردم آتش را بر صلبی که تو را حمل کرد و شکمی که تورا پروراند و دامنی که تو را متکّفل شد؛ پس صلب یعنی پدرت عبداللّه و شکم یعنی مادرت آمنه و دامن یعنی عمویت ابوطالب.»(11)

پی‌نوشت‌ها:
 

1 ـ الغدیر، ج 7، ص 330.
2 ـ مودة‏القربی، (المودة‏الثانیه.)
3 ـ الغدیر، ج 7، ص 331.
4 و 5 ـ فروغ ابدیت، ج 1، ص 300.
6 ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابی‏الحدید، ص 316.
7 ـ سیره حلبی، ج 1، ص 389.
8 ـ فروغ ابدیت، ج 1، ص 303.
9 ـ الغدیر، ج 7، ص 390.
10 ـ همان، ص 395.
11 ـ همان، ص 392.
 

منبع:www.hawzah.net
۹۳/۰۴/۱۵
مجتبی دهقان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی