راهی قدسی

اهدناالصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم

راهی قدسی

اهدناالصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم

راهی قدسی
آخرین نظرات
یامن له الادنیاوالأخره

هماهنگی زیارت عاشورا با دیگر زیارات

با مراجعه به زیارت­ های دیگر، هماهنگی بین این زیارت­ها و زیارت عاشورا در لعن استفاده می ­شود که به ذکر مواردی از آن­ها بسنده می­ کنیم:

۱ ـ « لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً ظَلَمَتْکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً خَذَلَتْکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً خَدَعَتْکَ [خَذَّلَتْ عَنْکَ‏] اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ بِالْوَلَایَةِ لِمَنْ وَالَیْتَ وَ وَالَتْهُ رُسُلُکَ وَ أشْهَدُ بِالْبَرَاءَةِ مِمَّنْ بَرِئْتَ مِنْهُ وَ بَرِئَتْ مِنْهُ رُسُلُکَ اللَّهُمَّ الْعَنِ الَّذِینَ کَذَّبُوا رُسُلَکَ وَ هَدَمُوا کَعْبَتَکَ وَ حَرَّفُوا کِتَابَکَ وَ سَفَکُوا دِمَاءَ أهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکَ- وَ أفْسَدُوا فِی بِلَادِکَ وَ اسْتَذَلُّوا عِبَادَکَ اللَّهُمَّ ضَاعِفْ عَلَیْهِمُ [لَهُمُ‏] الْعَذَابَ فِیمَا جَرَى مِنْ سُبُلِکَ‏ وَ بَرِّکَ‏ وَ بَحْرِکَ‏ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ فِی مُسْتَسِرِّ السَّرَائِرِ وَ ظَاهِرِ الْعَلَانِیَةِ فِی أَرْضِکَ وَ سَمَائِک‏؛ خدا لعنت کند گروهى که تو را کشتند و لعنت کند جماعتى را که به تو ستم نمودند، و خدا لعنت کند آنان که تو را خوار کردند، و خدا لعنت کند امّتى را که با تو حیله نمودند، خدایا تو را شاهد قرار مى‏دهم که ولىّ کسى است که تو او را ولىّ قرار دادى، و رسولانت او را ولى دانسته ‏اند، و شهادت مى ‏دهم که از هر کس که تو و رسولانت بیزار هستید من نیز بى‏زارم، بار خدایا کسانى که رسولانت را تکذیب کردند لعن نما، و لعنت کن آنان که کعبه­ی تو را منهدم و خراب کردند، و [پیام­ های] کتابت را تحریف کردند، و خون­ هاى اهل پیغمبرت را ریختند، و در شهرهاى تو فساد کرده و بندگانت را ذلیل نمودند، خداوندا عذابت را بر ایشان در خشکى و دریا چند برابر نما، بار خدایا ایشان را در خفا و آشکار و در زمین و آسمانت مورد لعن قرار بده.»[۱۰۴]

۲ ـ «لُعِنَتْ اُمَّةٌ قَتَلَتْکُمْ وَ اُمَّةٌ خَالَفَتْکُمْ وَ اُمَّةٌ جَحَدَتْ وَلَایَتَکُمْ وَ اُمَّةٌ ظَاهَرَتْ عَلَیْکُمْ وَ اُمَّةٌ شَهِدَتْ وَ لَمْ تُسْتَشْهَدْ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ النَّارَ مَثْوَاهُمْ وَ بِئْسَ وِرْدُ الْوَارِدِینَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِین؛ امّت و گروهى که شما را کشتند ملعون هستند، و امّتى که با شما مخالفت نمودند از رحمت واسعه­ ی الهى به دور هستند، و امّتى که ولایت شما را انکار کردند مورد لعن قرار گرفتند، و امّتى که علیه شما تظاهر نمودند به لعن الهى گرفتار شدند و امّتى که در معرکه­ ی قتال شما حاضر شده، ولى شما را کمک نکردند و حاضر به شهادت در راه شما نشدند، ملعون شدند. حمد سزاوار خداوندى است که آتش را (دوزخ) مأوى و مسکن این امّت­ ها قرار داد، و آن بد جایگاهى است براى ایشان. حمد و سپاس خداوندى را است که پروردگار عالمیان مى‏ باشد.»‏[۱۰۵]

۳ ـ «لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ شَرِکَ فِی دَمِکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ بَلَغَهُ ذَلِکَ فَرَضِیَ بِهِ أنَا إِلَى اللَّهِ مِنْ ذَلِکَ بَرِی‏ءٌ؛ و لعنت کند آنان را که در خون تو شریک شدند و لعنت کند آن­ هائى را که خبر قتل تو را شنیدند و به آن راضى شدند، من به سوى خدا از این امر بیزارى مى‏ جویم.»[۱۰۶]   

۴ ـ «أشْهَدُ أنَّ قَاتِلَکَ فِی النَّارِ أدِینُ اللَّهَ بِالْبَرَاءَةِ مِمَّنْ قَتَلَکَ وَ مِمَّنْ قَاتَلَکَ وَ شَایَعَ عَلَیْکَ وَ مِمَّنْ جَمَعَ عَلَیْکَ وَ مِمَّنْ سَمِعَ صَوْتَکَ وَ لَمْ یُعِنْک‏؛ و شهادت مى‏ دهم که کشنده تو در آتش جهنّم است، به واسطه بیزارى از کسانى که با تو محاربه نموده و آنان که تو را کشته و علیه تو با یک دیگر هم داستان شدند، و بیزارى مى‏ جویم از کسانى که قصد سوء علیه تو نمودند و برائت و بیزارى مى‏جویم از آنان که صداى تو را شنیده، ولى اجابتت نکردند.»[۱۰۷]

۵ ـ «اللَّهُمَّ الْعَنِ الَّذِینَ کَذَّبُوا رَسُولَکَ وَ هَدَمُوا کَعْبَتَکَ وَ حَرَّفُوا کِتَابَکَ وَ سَفَکُوا دِمَاءَ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکَ وَ أَفْسَدُوا عِبَادَکَ وَ اسْتَذَلُّوهُمْ اللَّهُمَّ ضَاعِفْ لَهُمُ اللَّعْنَةَ فِیمَا جَرَتْ بِهِ سُنَّتُکَ فِی بَرِّکَ وَ بَحْرِکَ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ فِی سَمَائِکَ وَ أَرْضِک؛ بار خدایا لعنت کن کسانى را که پیغمبرت را تکذیب کرده، و کعبه­ ی تو را منهدم و خراب نمودند. [پیام­ های] کتابت را تحریف کردند و خون­ هاى اهل بیت پیغمبرت را ریختند. بنده‏گانت را فاسد کرده و خوار نمودند. خداوند لعنت ایشان را مضاعف و دو چندان نما در آن­چه سنّت تو بر آن جارى شده در خشکى و دریا. خداوندا ایشان را در آسمان و زمینت لعنت نما.»[۱۰۸]

۶ ـ «أبْرَأُ مِنْ عَدُوِّکَ وَ أشْهَدُ أنَّ الَّذِینَ قَاتَلُوکَ وَ انْتَهَکُوا حَرَمَکَ مَلْعُونُونَ عَلَى لِسَانِ النَّبِیِّ الْأُمِّی؛ و از دشمنت بى‏زارى مى‏جویم و شهادت مى‏دهم آنان که با تو کارزار کرده و حرمت تو را هتک نمودند به زبان پیامبر اکرم (صلی­ الله­ علیه­ و آله) ملعون مى‏ باشند.»‏[۱۰۹]

۷ ـ «لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَک‏وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ أَعَانَ عَلَیْکَ وَ مَنْ بَلَغَهُ ذَلِکَ فَرَضِیَ بِهِ أنَا إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ بَرِی‏ءٌ؛ خدا لعنت کند کسى که تو را کشت و لعنت کند کسى را که علیه تو به دشمنانت کمک کرد و کسى را که وقتى خبر قتل تو به او رسید راضى گشت، من به سوى خدا از ایشان بیزارى مى‏ جویم.»[۱۱۰]

۸ ـ «وَ أَشْهَدُ أَنَّ الَّذِینَ انْتَهَکُوا حُرْمَتَکَ وَ سَفَکُوا دَمَکَ مَلْعُونُونَ عَلَى لِسَانِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ اللَّهُمَّ الْعَنِ الَّذِینَ کَذَّبُوا رُسُلَکَ وَ سَفَکُوا دِمَاءَ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِمْ اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ ضَاعِفْ عَلَیْهِمُ الْعَذَابَ الْأَلِیمَ اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ قَتَلَةَ أَنْصَارِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ أَصْلِهِمْ حَرَّ نَارِکَ وَ ذقهم [أَذِقْهُمْ‏] بَأْسَکَ وَ ضَاعِفْ عَلَیْهِمُ الْعَذَابَ الْأَلِیمَ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِیلًا اللَّهُمَّ أُحْلُلْ بِهِمْ نَقِمَتَکَ وَ ائْتِهِمْ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُونَ وَ خُذْهُمْ‏ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ‏ وَ عَذِّبْهُمْ‏ عَذاباً نُکْراً وَ الْعَنْ أَعْدَاءَ نَبِیِّکَ وَ آلِ نَبِیِّکَ لَعْناً وَبِیلًا اللَّهُمَّ الْعَنِ الْجِبْتَ وَ الطَّاغُوتَ وَ الْفَرَاعِنَةَ إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیر؛ و شهادت مى‏ دهم آنان که حرمت تو را هتک کرده و خونت را ریختند ملعون و از رحمت واسعه حق به دور مى‏ باشند، و این لعنت بر زبان پیامبر امىّ (صلی­ الله ­علیه­ و آله) در حق ایشان جارى شده است، خدایا کشندگان امیرالمؤمنین (علیه­ السلام) را لعنت کن، و عذاب دردناک را بر ایشان چندان نما، خدایا کشندگان حسین بن على (علیهماالسّلام) را لعنت کن، و نیز کشندگان یاران حسین بن على (علیهماالسّلام) را مورد لعن خود قرار بده، و حرارت آتش‏ جهنّم خود را به ایشان برسان، و عذابت را به آن ­ها بچشان، و عذاب دردناک را بر آن ­ها چندان نما، و لعنت کن ایشان را لعنتى سخت و شدید، خدایا نقمت و عقوبتت را بر ایشان فرود آور، و از جایى که گمان ندارند عقابت را نصیبشان گردان، و از جایى که شعور و درک آن را نمى‏ کنند مورد مآخذه قرارشان بده، و ایشان را عذابى سخت بنما، و لعنت کن دشمنان پیغمبرت را، و دشمنان آل پیغمبرت را لعنتى سخت و شدید، خدایا جبت (باطل) و طاغوت (یاغى و سرکش) و متکبّران را لعنت نما، تو بر هر چیزى قدرت دارى.»[۱۱۱]

۹ ـ «لَعَنَ اللَّهُ مَنْ رَمَاکَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ أبْکَى نِسَاءَکَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ أیْتَمَ أوْلَادَکَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ أعَانَ عَلَیْکَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ سَارَ إِلَیْکَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ مَنَعَکَ مَاءَ الْفُرَاتِ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ غَشَّکَ وَ خَلَّاکَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ سَمِعَ صَوْتَکَ فَلَمْ یُجِبْکَ لَعَنَ اللَّهُ ابْنَ آکِلَةِ الْأکْبَادِ وَ لَعَنَ اللَّهُ ابْنَهُ وَ أعْوَانَهُ وَ أتْبَاعَهُ وَ أنْصَارَهُ ابْنَ سُمَیَّةَ وَ لَعَنَ اللَّهُ جَمِیعَ قَاتِلِیکَ وَ قَاتِلِی أبِیکَ وَ مَنْ أعَانَ عَلَى قَتْلِکُمْ وَ حَشَا اللَّهُ أجْوَافَهُمْ و جَمِیعَ قَاتِلِیکَ وَ قَاتِلِی أبِیکَ وَ مَنْ أعَانَ عَلَى قَتْلِکُمْ وَ حَشَا اللَّهُ أجْوَافَهُمْ وَ بُطُونَهُمْ وَ قُبُورَهُمْ نَاراً وَ عَذَّبَهُمْ عَذَاباً ألِیما؛ خدا لعنت کند کسى که به تو تیر انداخت. خدا لعنت کند … کسى را که زنان تو را گریاند. خدا لعنت کند کسى را که فرزندانت را یتیم نمود. خدا لعنت کند کسى را که دشمنان تو را کمک کرد. خدا لعنت کند کسى را که به منظور جنگ با تو سیر و سفر نمود. خدا لعنت کند کسى را که تو را از آب فرات منع کرد. خدا لعنت کند کسى را که به تو خیانت نموده و تنهایت گذارد. خدا لعنت کند کسى را که صداى تو را شنید و جوابت را نداد. خدا لعنت کند پسر خورنده جگرها را و خدا لعنت کند فرزند و یاران و تابعین و مددکارانش و فرزند سمیّه را. خدا لعنت کند تمام کشندگان تو و آنان را که بر کشتنت کمک کردند و خدا درون و دل‏ها و قبرهاى ایشان را پر از آتش کند و ایشان را عذابى دردناک نماید.»[۱۱۲]

۱۰ ـ «اللَّهُمَ‏ الْعَنْ‏ جَوَابِیتَ‏ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ طَوَاغِیتَهَا وَ الْعَنْ فَرَاعِنَتَهَا وَ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْن؛ خداوندا! ستمگران این امت و باطل­ هاى آن را لعنت کن و فرعون­ ها را از رحمتت به دور دار، خدایا کشندگان امیرالمؤمنین و کشندگان حسن و حسین (علیهم­السلام) را لعنت نما.»[۱۱۳]‏  

۱۱ ـ «اللَّهُمَ‏ الْعَنِ‏ الْجِبْتَ‏ وَ الطَّاغُوتَ وَ الْفَرَاعِنَةَ إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیر؛ خدایا جبت (باطل) و طاغوت (یاغى و سرکش) و متکبّران را لعنت نما، تو بر هر چیزى قدرت دارى.»[۱۱۴]   

۱۲ ـ در زیارت امام رضا (علیه ­السلام) آمده است: «اللَّهُمَّ الْعَنِ الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَکَ وَ اتَّهَمُوا نَبِیَّکَ وَ جَحَدُوا بِآیَاتِکَ وَ سَخِرُوا بِإِمَامِکَ وَ حَمَلُوا النَّاسَ عَلَى أکْتَافِ آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ إِنِّی أتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِاللَّعْنَةِ عَلَیْهِمْ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ یَا رَحْمَان یَا رَحیم‏؛ خدایا آنان که نعمت تو را تبدیل کرده و پیامبرت را مورد اتّهام قرار داده و آیات تو را انکار نموده و امام و پیشوایت را مورد استهزاء و سخریه قرار داده و مردم را بر شانه‏ هاى آل محمّد سوار کرده و آن­ها را بر این بزرگواران مسلّط کرده ‏اند لعنت نما، خدایا من به‏ واسطه لعنت بر ایشان و بیزارى از آن­ها در دنیا و آخرت به تو تقرّب مى‏جویم اى مهربان و اى صاحب رحم.»[۱۱۵] 

۱۳ ـ در زیارت امامین عسگریین (علیهماالسلام) آمده است: «اللَّهُمَّ الْعَنْ ظَالِمِی آلِ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ وَ انْتَقِمْ مِنْهُمْ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْأَوَّلِینَ مِنْهُمْ وَ الْآخِرِینَ وَ ضَاعِفْ عَلَیْهِمُ الْعَذَابَ الْأَلِیمَ وَ بَلِّغْ بِهِمْ وَ بِأشْیَاعِهِمْ وَ مُحِبِّیهِمْ وَ مُتبعیهِمْ أسْفَلَ دَرْکٍ مِنَ الْجَحِیمِ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیر؛ خداوندا! ستم‏کنندگان به آل محمّد و آنان که حق ایشان را ندادند، لعنت فرما و از آن­ها انتقام بگیر. خداوندا، اوّلین و آخرین این گروه ستمگر را لعنت نما و عذابشان را مضاعف کن و برسان ایشان و شیعیان و پیروان و دوستداران و تبعیّت ‏کنندگانشان را به پائین‏ترین مکان از آتش دوزخ، که تو بر هر چیز قادر و توانائى.»[۱۱۶] 

۱۴ ـ زیارت همه­ ی أئمه (علیهم ­السلام): «أبْرَأُ مِنْ کُلِّ وَلِیجَةٍ دُونَکُمْ وَ کَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ اللَّاتِ وَ الْعُزَّى؛ بیزارى مى‏جویم از هر برگزیده ‏اى که غیر شما باشد و به هر باطل و بیهوده و لات و عزّى کفر ورزیده و آن­ها را انکار دارم.»[۱۱۷]   

۱۵ ـ بخش­هایی از زیارت معتبره­ ی امیرالمؤمنین (علیه ­السلام) در عید غدیر که به تصریح مرحوم محدّث قمی در تمام زیارات مأثوره زیارتی به این درجه از صحت و قوّت پیدا نمی­ شود:[۱۱۸] فَلَعَنَ اللَّهُ جَاحِدَ وَلَایَتِکَ بَعْدَ الْإِقْرَارِ وَ نَاکِثَ عَهْدِکَ بَعْدَ الْمِیثَاق‏ فَلَعَنَ اللَّهُ مُسْتَحِلِّی الْحُرْمَةِ مِنْکَ وَ ذَائِدَ الْحَقِّ عَنْکَ وَ أشْهَدُ أنَّهُمُ الْأخْسَرُونَ الَّذِینَ تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِیها کالِحُون‏ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ سَاوَاکَ بِمَنْ نَاوَاک‏ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ عَدَلَ بِکَ مَنْ فَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَلَایَتَکَ وَ أنْتَ وَلِیُّ اللَّهِ وَ أخُو رَسُولِه اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أنْبِیَائِکَ وَ أوْصِیَاءِ أنْبِیَائِکَ بِجَمِیعِ لَعَنَاتِکَ وَ أصْلِهِمْ حَرَّ نَارِکَ وَ الْعَنْ مَنْ غَصَبَ وَلِیَّکَ حَقَّهُ وَ أنْکَرَ عَهْدَهُ وَ جَحَدَهُ بَعْدَ الْیَقِینِ وَ الْإِقْرَارِ بِالْوَلَایَةِ لَهُ یَوْمَ أَکْمَلْتَ لَهُ الدِّینَ اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ ظَلَمَهُ وَ أشْیَاعَهُمْ وَ أنْصَارَهُمْ اللَّهُمَّ الْعَنْ ظَالِمِی الْحُسَیْنِ وَ قَاتِلِیهِ وَ الْمُتَابِعِینَ عَدُوَّهُ وَ نَاصِرِیهِ وَ الرَّاضِینَ بِقَتْلِهِ وَ خَاذِلِیهِ لَعْناً وَبِیلًا اللَّهُمَّ الْعَنْ أوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ مَانِعِیهِمْ حُقُوقَهُمْ اللَّهُمَّ خُصَّ أوَّلَ ظَالِمٍ وَ غَاصِبٍ لآِلِ مُحَمَّدٍ بِاللَّعْنِ وَ کُلِّ مُسْتَنٍّ بِمَا سَنَّ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة؛ پس خداوند لعنت کند منکر ولایت تو را بعد از اقرار به آن و شکننده­ ی عهدت را  بعد از پیمان به آن… خداوند لعنت کند کسی را که حرمتت را حلال کرده و مانع حق تو شد. شهادت می­دهم که آن­ها زیان­کارانی هستند که شعله ‏هاى سوزان آتش همچون شمشیر به صورت هایشان نواخته مى‏شود و در دوزخ چهره‏اى عبوس دارند… خداوند لعنت کند کسی را که تو را با رقیبت برابر دانست… لعنت کند خداوند کسی را شخصی را که خداوند اطاعت تو را بر او واجب گرداند با تو هم رتبه  کرد و حال آن­که تو ولیّ  خدا و  برادر رسول خدا هستی… خداوندا لعن کن قاتلین انبیاء و جانشینان انبیایت را با همه­ ی لعن­ هایت و آن­ها را در آتش سوزانت بینداز و لعنت کن کسی را که حق ولیّت را غصب کرد. پیمان با او را انکار نموده و بعد از یقین و اقرار به ولایتش در روزی که دین را برای او کامل کردی از آن روی گردان شد. خداوندا! لعن کن کسی را که امیرالمؤمنین را به شهادت رساند و کسی را که به او ظلم کرد و لعن کن پیروان و یارانشان را. خداوندا! ستم­کنندگان به حسین و قاتلینش را لعن کن و کسانی را که از دشمنانش پیروی کرده و آن­ها را یاری کردند. خدایا! لعن کن کسانی که راضی به قتلش بودند و کسانی را که او را رها کردند لعنی که وبال گردنشان گردد. خداوندا! لعن کن اوّلین ظالمی را که بر حق محمد وآل محمد ظلم کرد و مانع حقشان شد. خداوندا! اختصاص بده اوّلین ظالم و اوّلین غاصب آل محمد را به لعن خود و هر بدعت گزاری را با بدعتش تا روز قیامت.»

۱۶ ـ در بخش­هایی از زیارت جامعه­ ی کبیره از امام هادی (علیه­ السلام) چنین آمده:  « فَالرَّاغِبُ عَنْکُمْ مَارِق‏ وَ الْمُقَصِّرُ فِی حَقِّکُمْ زَاهِق‏ مَنْ وَالَاکُمْ فَقَدْ وَالَى اللَّهَ وَ مَنْ عَادَاکُمْ فَقَدْ عَادَى اللَّه‏ مَنْ أبْغَضَکُمْ فَقَدْ أبْغَضَ اللَّه‏ هَلَکَ مَنْ عَادَاکُمْ وَ خَابَ مَنْ جَحَدَکُمْ وَ ضَلَّ مَنْ فَارَقَکُم‏ مَنْ جَحَدَکُمْ کَافِرٌ وَ مَنْ حَارَبَکُمْ مُشْرِکٌ وَ مَنْ رَدَّ عَلَیْکُمْ فِی أسْفَلِ دَرْکٍ مِنَ الْجَحِیمِ کَافِرٌ بِعَدُوِّکُمْ وَ بِمَا کَفَرْتُمْ بِهِ مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِکُمْ وَ بِضَلَالَةِ مَنْ خَالَفَکُمْ مُوَالٍ لَکُمْ وَ لِأَوْلِیَائِکُمْ مُبْغِضٌ لِأعْدَائِکُمْ وَ مُعَادٍ لَهُمْ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ مُحَقِّقٌ لِمَا حَقَّقْتُمْ مُبْطِلٌ لِمَا أبْطَلْتُم‏ وَ بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ أعْدَائِکُمْ وَ مِنَ الْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ الشَّیَاطِینِ وَ حِزْبِهِمُ الظَّالِمِینَ لَکُمْ الْجَاحِدِینَ لِحَقِّکُمْ وَ الْمَارِقِینَ مِنْ وَلَایَتِکُمْ وَ الْغَاصِبِینَ لِإِرْثِکُمْ الشَّاکِّینَ فِیکُمْ الْمُنْحَرِفِینَ عَنْکُمْ وَ مِنْ کُلِّ وَلِیجَةٍ دُونَکُمْ وَ کُلِّ مُطَاعٍ سِوَاکُمْ وَ مِنَ الْأئِمَّةِ الَّذِینَ یَدْعُونَ إِلَى النَّار وَ عَلَى مَنْ جَحَدَ وَلَایَتَکُمْ غَضَبُ الرَّحْمَن‏ مَنْ عَصَاکُمْ فَقَدْ عَصَى اللَّه‏ وَ مَنْ أبْغَضَکُمْ فَقَدْ أبْغَضَ اللَّه؛ پس هر کس از شما روی گرداند، از دین بیرون رفته… و هر کس مقصر در حق  شما بود، نابود گشته… هر که شما را دوست داشته باشد، خدا را دوست داشته و هر که با شما دشمنی کند با خدا دشمنی کرده… هر که شما را ناخشنود سازد خدا را ناخشنود کرده… هر که دشمنی شما را کند هلاک شده و نا امید است آن­که منکر شما شود و گمراه است آن­که از شما جدا شود… هر کس منکر شما شود کافر است و هر کس با شما بجنگد مشرک است و هر کس امری را بر شما ردّ کند و نپذیرد، در پایین ­ترین درجه­ ی جهنم است… کافر دشمن شما هستم و کافر آن­چه که شما قبولش ندارید. بینایم به شأن شما و به گمراهی کسی که مخالفت شما کند. دوست­دار شما و اولیایتان هستم و کینه­ ی دشمنان شما را در دل می­ پرورانم و با آنان دشمنی می ­کنم… در صلح و سازشم با کسی که با شما در سازش  باشد و دشمنی دارم با کسی که با شما در دشمنی باشد. درست می ­دانم آن­چه را که شما درست می­ دانید و باطل می ­دانم آن­چه را که شما باطل می­ دانید… و بیزاری می­جویم به سوی خدای بلند مربته از دشمنان شما و از جبت و طاغوت و شیاطین و پیروان آن­ها که به  شما ظلم کردند، منکر حق شما شدند و از ولایت شما روی­ گردان شدند و ارث شما را غصب کردند، در مورد شما به شک افتادند، از شما منحرف شدند و بیزای می­ جویم  به سوی خداوند از  هر گروهی که در غیر راه شما بودند و هر اطاعت شونده­ای که در غیر طریق شما باشد. و از پیشوایانی که مردم را به سوی آتش دعوت می­کنند… و بر هر کسی که منکر ولایت شما شود غضب خدای رحمان باشد… هر کس از اطاعت شما سرپیچی کرد از اطاعت خداوند سرپیچی کرده… و هر کس شما را خشمگین کند خداوند را خشمگین کرده.»‏[۱۱۹]

نتیجه: هر منصفی که به آیات، روایات، زیارات و سیره­ ای که ذکر کردیم توجه کند، پی­ می­ برد که لعن­ ها و برائت­ های ذکر شده در زیارت عاشورا، در هماهنگی کامل با مجموعه­ ی متون دینی ما است و مضامین آن قطعی الصدور و متواتر معنوی است.

.

زیارت عاشورا از سه دیدگاه

این زیارت شریفه را می­ توان از سه منظر، تجزیه و تحلیل کرد و به عنوان منبع به آن نگریست.

الف: از نگاه یک عمل مستحبی

اگر نگاه ما فقط در این حدّ باشد بر پایه­ ی نظر عده­ای از علمای علم اصول چندان محتاج به بررسی زیارت نیستیم، زیرا بر پایه­ ی  قاعده­ ی تسامح در ادله­ ی سُنن، می­ توان زیارت عاشورا را قرائت کرد و ثواب آن را هم برد، هر چند که سند آن هم مخدوش باشد.[۱۲۰]

همان­ گونه که خواهیم گفت، نگاه ما به زیارت عاشورا در این حدّ خلاصه نمی ­شود. به علاوه اگر هم نگاه ما به زیارت این­گونه باشد، ثابت شد که سند آن هم تام و تمام است. پس در مورد زیارت عاشورا هیچ جایی برای طرح قاعده­ ی تسامح در ادلّه­ ی سنن وجود نخواهد داشت.

ب ـ از نگاه منبعی برای استنباط احکام فقهیه

اگر فقیهی بخواهد به عبارتی از این زیارت به عنوان مستند حکم فقهی بنگرد، باید مبنای خودش را در باب حجیت خبر واحد در نظر بگیرد؛ اگر قائل به حجیت خبر ثقه است و روایت را صحیح می ­شمرد، می­تواند به زیارت اعتماد کند و اگر قائل به حجیت خبر موثوق ­الصدور است ـ هر چند که ضعیف سندی باشد ـ اگر بر فرض صحت سند زیارت هم ثابت نشد، باید ببیند که آیا قرائن کافی برای وثوق به صدور زیارت، وجود دارد یا نه! و نیز اگر قائل به جبران ضعف سند با عمل مشهور است، باید ببینید در این­جا عمل مشهور محقق است یا نه؟

باز هم نگاه ما به زیارت در این حد خلاصه نمی­ شود؛ هر چند ثابت کردیم سند زیارت عاشورا معتبر و صحیح است. پس دیگر نوبت به مباحث دیگر همچون جبران ضعف شند به عمل مشهور و … نمی­ رسد.

ج ـ از نگاه منبعی اعتقادی

کسی که زیارت عاشورا را از نگاه یک منبع گران­قدر برای تبیین مسائل اصلی و اساسی اعتقادی تجربه و تحلیل می­ کند حتی صرف صحت سند برای او کافی نیست؛ بلکه باید مضامین زیارت را قطعی الصدور و متواتر بشمرد تا این­که بتواند به زیارت از دید چنان منبعی نظاره کند. 

به اعتقاد ما زیارت عاشورا نه تنها زیارتی صحیحه و در اوج اعتبار سندی است، بلکه مضامین آن هم قطعی و متواتر معنوی می­باشد. روی همین اساس زیارت عاشورا از ظرفیت کامل برای استدلال در حوزه­ ی مسائل اساسی اعتقادی هم برخوردار است.

تفسیری صحیح در مورد نهی از سبّ در قرآن کریم

خداوند متعال در قرآن کریم می­ فرماید: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُون؛‏ (به معبود) کسانى که غیر خدا را مى‏خوانند دشنام ندهید، مبادا آن­ها (نیز) از روى (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند! این­ چنین براى هر امّتى عملشان را زینت دادیم سپس بازگشت همه آنان به سوى پروردگارشان است و آن­ها را از آن­چه عمل می کردند، آگاه مى‏ سازد (و پاداش و کیفر مى‏ دهد)».[۱۲۱]

۱ ـ از فرمایش مرحوم شیخ طوسی در تفسیر التبیان در شأن نزول آیه­ ی فوق چنین استفاده می­شود که: گروهی از مسلمان­ ها خدایان و بت­ های مشرکان را دشنام می­دادند. ابوجهل گفت: ای محمد! یا دشنام به معبودهای ما را ترک می­ کنی و یا این­که ما هم معبود تو را دشنام خواهیم داد. در این جا بود که این آیه­ ی شریفه نازل شد.

۲ ـ در تفسیر قمی ذکر شده که از امام صادق (علیه­ السلام) معنای این حدیث نبوی سؤال شد: «إِنَّ الشِّرْکَ أَخْفَى مِنْ دَبِیبِ النَّمْلِ عَلَى صَفَاةٍ سَوْدَاءَ فِی لَیْلَةٍ ظَلْمَا؛ همانا شرک از حرکت مورچه بر روی سنگ سیاه ­رنگ آن هم در شب تاریک مخفی­ تر است». امام در پاسخ فرمود: «کَانَ الْمُؤْمِنُونَ یَسُبُّونَ مَا یَعْبُدُ الْمُشْرِکُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ کَانَ الْمُشْرِکُونَ یَسُبُّونَ مَا یَعْبُدُ الْمُؤْمِنُونَ فَنَهَى اللَّهُ عَنْ سَبِّ آلِهَتِهِمْ لِکَیْ لَا یَسُبَّ الْکُفَّارُ إِلَهَ الْمُؤْمِنِینَ فَیَکُونَ الْمُؤْمِنُونَ قَدْ أَشْرَکُوا بِاللَّهِ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ فَقَالَ وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ‏؛ مؤمنان همواره خدایان مشرکان را دشنام می­ دادند و آن­ ها نیز در واکنش، معبود مؤمنان را سبّ می­کردند. پروردگار متعال هم با این آیه­ ی کریمه مؤمنان را از این کار باز داشت، تا این­که کفار معبود آن­ ها را دشنام ندهند؛ زیرا که اگر مؤمنان معبود آن­ ها را دشنام دهند و آنان نیز در پاسخ معبود مؤمنان را دشنام دهند، در حقیقت مؤمنان دچار شرک خفی شده­اند. یعنی بدون این که خود بفهمد درجاتی از شرک دارند.[۱۲۲]

۳ ـ در تفسیر شریف عیاشی ذکر شده که تفسیر همین آیه­ ی مورد بحث را از امام صادق (علیه ­السلام) پرسیدند. امام خطاب به سائل (عمر الطیالسی) فرمود: «یَا عُمَرُ رَأَیْتَ أَحَداً یَسُبُّ اللَّهَ؛ ای عمر آیا تاکنون کسی را دیده ­ای که خداوند را دشنام دهد؟!» عمر می­گوید: «فَقُلْتُ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ فَکَیْفَ؛ عرض کردم فدای شما شوم چگونه چنین چیزی ممکن است؟!». امام صادق (علیه­ السلام) فرمود: «مَنْ سَبَّ وَلِیَّ اللَّهِ فَقَدْ سَبَّ اللَّهَ؛ کسی که ولی خدا را دشنام دهد خداوند را دشنام داده است».[۱۲۳]

۴ ـ مرحوم کلینی در کافی نامه­ ای را از امام صادق (علیه ­السلام) خطاب به شیعیان نقل می­ کند که در قسمتی از آن نامه چنین آمده: «إِیَّاکُمْ وَ سَبَّ أعْدَاءِ اللَّهِ حَیْثُ یَسْمَعُونَکُمْ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ قَدْ یَنْبَغِی لَکُمْ أنْ تَعْلَمُوا حَدَّ سَبِّهِمْ لِلَّهِ کَیْفَ هُوَ إِنَّهُ مَنْ سَبَّ أوْلِیَاءَ اللَّهِ فَقَدِ انْتَهَکَ سَبَّ اللَّهِ وَ مَنْ أظْلَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِمَّنِ اسْتَسَبَّ لِلَّهِ وَ لِأوْلِیَاءِ اللَّهِ فَمَهْلًا مَهْلًا فَاتَّبِعُوا أمْرَ اللَّهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه؛ برحذر باشید از دشنام دادن به دشمنان خدا، در هر جایی که صدای شما را بشنوند، تا مبادا آنان از روی عداوت و نادانی به خداوند دشنام دهند. برای شما شایسته است که کیفیت و محدوده­ی­ سبّ آن­ها به خاطر خدا را بیاموزید. همانا کسی که اولیای الهی را دشنام دهد، کارش به دشنام خداوند کشیده می­شود. نزد خداوند چه کسی ظالم­تر است از شخصی که خدا و اولیای او را در معرض دشنام قرار دهد. پس آرمش و سکون داشته باشید و شتاب­زده عمل نکنید. مطیع امر خداوند باشید و لا حول و لا قوۀ الا بالله[۱۲۴]

۵ ـ مرحوم صدوق هم در کتاب الاعتقادات از امام صادق (علیه ­السلام) در تفسیر آیه­ ی مورد بحث چنین نقل می­ کند: «لَا تَسُبُّوهُمْ فَإِنَّهُمْ یَسُبُّوا عَلَیْکُم؛ آن­ها را دشنام ندهید، زیرا آن­ ها هم شما را دشنام خواهند داد.»[۱۲۵]

۶ ـ مرحوم شیخ صدوق می­گوید: به امام صادق (علیه­ السلام) عرض کردند: «إِنَّا نَرَى فِی الْمَسْجِدِ رَجُلًا یُعْلِنُ بِسَبِّ أعْدَائِکُمْ وَ یَسُمّیهِمْ فَقَالَ (علیه­السلام): مَا لَهُ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَرَّضَ بِنَا؛ ما در مسجد شخصی را دیدیم که آشکارا و با بردن نام، دشمنان شما را سبّ می­کرد. امام (با ناراحتی) فرمودند: چیست بر او؟! خداوند لعنتش کند که به ما تعرّض کرد. (یعنی: این شخص با این عمل چه چیز بدست می­آورد غیر از این که باعث شود آن­ ها هم مقابله به مثل کرده و ما را لعن کنند؟!).» [۱۲۶]

۷ ـ این روایت از امام باقر (علیه ­السلام) است که خداوند به موسی (علیه­ السلام) فرمود: «سرّ پنهان مرا در نهان خود کتمان کن و با دشمنان من و خودت آشکارا مدارا کن.» آن­گاه فرمود: «وَ لَا تَسْتَسِبَّ لِی عِنْدَهُمْ بِإِظْهَارِکَ مَکْنُونَ سِرِّی فَتَشْرَکَ عَدُوِّی وَ عَدُوَّکَ فِی سَبِّی؛ با علنی کردن اسرارم، مرا در معرض دشنام دشمنان من و خودت قرار مده؛ چرا که در غیر این صورت، تو هم شریک آن­ ها در این سبّ شده ­ای!»[۱۲۷]

نتیجه ­گیری نهایی از تفسیر آیه ­ی شریفه

پس از توجه به آیه و روایات فوق و نیز با توجه به آن­چه از آیات و روایات در جواز اجمالی سبّ دشمنان دین بیان شد، چنین نتیجه می­ گیریم:

اوّلا: قانون و قاعده­ی اوّلی، استفاده از گفتار نرم، زیبا، متین و برهانی با همه ­ی انسان­ ها است. در این دستور هم تفاوتی میان مؤمن و غیر مؤمن نیست، زیرا به صورت مطلق فرمود: «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا؛ با مردم به نیکی سخن گویید».[۱۲۸] البته تبصره ­ای بر این قاعده و قانون اوّلی وارد شد و آن این که به صورت محدود و در حالت اضطرار و ناچاری، جهت تحریک یک انسان برای شکوفا شدن فطرتش و همچنین به جهت آشنایی دیگران با حقایق، علاوه بر لعن، سبّ هم جایز است. تبصره ­ای بر این تبصره هم وارد شده و آن تبصره چنین است: در این سبّ باید بازتاب­ های منفی و مثبت آن ارزیابی شود. اگر بازتاب مثبت آن بیشتر بود، انجام شود؛ اما اگر بازتاب منفی آن بیشتر بود، در آن شرایط استفاده از سبّ ممنوع می­ شود.

ثانیا: بازتاب منفی سبّ با ذکر نام در مورد شخصیت­ های بارز و سرشناس «کفر»، «شرک» و «نفاق»، بیشتر از سبّ به صورت کلی و عناوین عام است. همچنین این تبصره بر تبصره بیشتر در حوزه­ ی الفاظی است که نمونه­اش در قرآن کریم نیامده باشد تا سبّ با الفاظی قرآنی مثل «افّ» و «رجس». در یک کلام فقیه باید همواره در عمل به این دو تبصره مرجحات باب تزاحم را ملاحظه کرده و اهمّ آن­ها را برگزیند.

ثالثا: هرگز از آیه و روایات نمی ­توان تقدّسی ریشه ­ای و اصیل برای ـ به اصطلاح ـ مقدسات آنان تصور کرد، بلکه ظاهر آیه و روایات این است که مفسده­ی سبّ آن­ ها و مقدساتشان در خود سبّ نیست، این مفسده در تالی فاسد و بازتاب منفی آن است؛ مفسده­ ای به نام برانگیخته شدن احساسات مشرکان برای دشنام به مقدسات اصیل و ریشه­ ای مسلمین. از این رو در روایات قید «حَیثُ یَسمَعُونَکُم؛ هر جا که صدای شما را می­ شنوند» و نیز قید «آشکارا سبّ کردن» مطرح شده است. 

رابعا: به تصریح فقیه نامدار شیعه مرحوم شیخ انصاری به دلیل آیه­ ی مذکور همان گونه که سبّ خدا و مؤمنین حرام قطعی است، هرگونه زمینه­ سازی برای تحقق این گناه بزرگ نیز حرام است. از جمله نمونه ­های این زمینه­ سازی، ایجاد انگیزه بر سبّ خدا و مؤمنین است که در اثر ایجاد عناد و دشمنی است که به سبب سبّ ما انجام می­ شود.[۱۲۹]

خامسا: هرگز آیه­ ی فوق به معنای زندگی مسالمت آمیز با «جِبت» و «طاغوت» و «بت­­­پرستان» نیست و در همه­ ی حالات اصل «برائت» و «بغض فی الله» اصلی خدشه ناپذیر، مسلّم و قطعی است.

بنابراین از آیه و روایات یاد شده هرگز نفی تبصره­ ی اوّل استفاده نمی­ شود، بلکه این آیه و روایات با بیانی که شد تبصره­ ای بر تبصره هستند، اما به هر حال آزادی عمل در لعن (دور باش گفتن از رحمت الهی) بیش از سبّ و دشنام است.

تبصره ­ای دیگر

علاوه بر بازتاب منفی ایجاد عناد ـ که مفصلا بیان شد ـ تبصره­ ی دیگری هم وجود دارد؛ آن تبصره این است که اگر سبّ و یا حتی لعن صریح و با ذکر نام و نشان باعث شود که فضایی هیجانی ایجاد شده و در نتیجه جاهلان قاصر نتوانند به خوبی حق را بشناسند، استفاده از چنین روشی پسندیده و راجح نیست. علت این که علی (علیه ­السلام) در جنگ صفین بزرگانی مثل «حُجر بن عدی«، و «عمرو بن حمق» را از آشکارا لعن کردن شامیان منع فرمودند از این جهت بود. [۱۳۰]

.

تقیّــه

اصل «تقیّه» از امور مسلّم و قطعی ما بوده و هیچ­گونه شک و تردیدی در این اصل اساسی وجود ندارد. البته وقتی جواز «لعن» و «سبّ» دشمنان دین را در کنار این اصل مهم قرار می ­دهیم، لازم می­ آید تا نکاتی در توضیح و تبیین این اصل بیان شود: 

اوّلا: گاهی تقیّه به این است که انسان اساساً مکتب حق خود را ابراز نکرده و بنا بر مصالح مهم تری خود را به ظاهر مثل آنان قلمداد کند.

ثانیا: گاهی تقیّه در اصل مکتب نیست، بلکه در امری است که دشمن بر آن حساس شده. مثل آن­چه از شیخ طوسی در مورد فقره­ ی «اللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِم‏ الخ» نقل شده و در فصل بعدی آن را ذکر خواهیم کرد.

البته توریه و تقیه­ ی یاد شده در مواردی است که آنان به حقیقت امر پی نبرده باشند و امکان این نوع تقیه وجود داشته باشد، اما اگر آنان حقیقت مطلب را بدانند، این­گونه تقیه دیگر کاربردی نخواهد داشت. در زمان ما با وجود این همه وسیله­ ی ارتباط جمعی و حجم انبوهی از کتب شیعه که حقایق را بیان می­ کنند، تقیه ­ای از نوع تقیه­ ی شیخ طوسی کمتر رخ خواهد داد.

ثالثا: گاهی تقیه به این است که ما در عین این که در اساس مکتب و یا در اصل یک اعتقاد تقیه نمی­ کنیم ولی در ابراز آن به جهت مصالحی اقوی تقیه می­ کنیم. مثلا اگر لعن یا سبّ آشکار باعث کشته شدن شیعه شود و ضرر شیعه در این لعن و سبّ بیش از فائده­ ی آن باشد، طبیعتا سبّ و لعن آشکار جایز نخواهد بود، اما اگر فقیه مشاهده کرد که تعطیلی لعن و سبّ آشکار دشمن را جری­ تر می­کند و مصلحتی اقوی بر آن وجود دارد، دیگر حکم به لزوم تقیه نخواهد کرد، هر چند خطرات جانی و مالی هم وجود داشته باشد،. بنابراین لزوم رعایت تقیه یا عدم آن قانون واحد و فراگیر نیست که در همه­ی زمان­ها، همه­ ی مکان­ ها، همه­ ی اشخاص و همه­ ی حالات یکسان باشد.[۱۳۱]

[۱۰۴] . کامل الزیارات، صفحه­ ی۳۶۲ ـ طبع دیگر: صفحه­ ی ۱۹۷٫

[۱۰۵] . همان، صفحه­ ی۳۶۶ ـ طبع دیگر: صفحه­ ی ۲۰۰٫

[۱۰۶] . همان، صفحه­ ی۳۷۴ ـ طبع دیگر: صفحه­ ی ۲۰۵٫

[۱۰۷] . همان، صفحه­ ی۳۸۳ ـ طبع دیگر: صفحه­ ی ۲۱۳٫

[۱۰۸] .  همان، صفحه­ ی۳۸۷ ـ طبع دیگر: صفحه­ ی ۲۱۷٫

[۱۰۹] . همان، صفحه­ ی۳۹۱ ـ طبع دیگر: صفحه­ ی ۲۲۰٫

[۱۱۰] . همان، صفحه­­ ی۳۹۲ ـ طبع دیگر: صفحه­ ی ۲۲۲٫

[۱۱۱] . همان، صفحه­ ی۴۰۷ و ۴۰۸ ـ طبع دیگر: صفحه­ ی ۲۳۳ و ۲۳۴٫

[۱۱۲] . همان، صفحه­ ی۴۱۲ و ۴۱۳ ـ طبع دیگر: صفحه­ ی ۲۳۷ و ۲۳۸٫

[۱۱۳]. همان، صفحه­ ی۳۷۱ ـ طبع دیگر: صفحه­ ی۲۰۳٫

[۱۱۴]. همان، صفحه­ ی۴۰۸ ـ طبع دیگر: صفحه­ ی۲۳۴٫

[۱۱۵] . همان، صفحه­ ی۵۱۹ ـ طبع دیگر: صفحه­ ی ۳۱۳٫

[۱۱۶] . همان، صفحه­ ی۵۲۱ ـ طبع دیگر: صفحه­ ی ۳۱۴٫

[۱۱۷] . همان، صفحه­ ی۵۲۷ ـ طبع دیگر: صفحه­ ی ۲۱۹٫

[۱۱۸] . هدیّۀ الزائر، صفحه­ ی۱۸۴٫

[۱۱۹] . من‏ لایحضره ‏الفقیه جلد۲، صفحه­ ی۶۱۰٫

[۱۲۰] . لازم به ذکر است که بحث قاعده­ ی تسامح، بحثی دقیق در علم اصول است و مبانی مختلفی دارد که فعلا مورد نظر ما نیست.

[۱۲۱]. سوره­ ی بقره، آیه­ ی۱۰۸٫

[۱۲۲]. تفسیر القمی، صفحه­ ی۱۶۷ ـ وسائل الشیعه، جلد۱۶، صفحه­ ی۲۵۴٫

[۱۲۳]. مستدرک الوسائل، جلد۱۲، صفحه­ ی۳۰۶٫

[۱۲۴] . الکافی، جلد۸، صفحه­ ی۷٫

[۱۲۵]. الاعتقادات، صفحه­ ی۱۰۷٫

[۱۲۶] . کتاب الإعتقادات، صفحه­ ی۱۰۷٫

[۱۲۷] . مستدرک ‏الوسائل، جلد۱۲، صفحه­ ی۳۰۷٫

[۱۲۸]. سوره­ ی بقره، آیه ­ی۸۳٫

[۱۲۹]. ر.ک: المکاسب، جلد۱، صفحه­ ی۷۶٫

[۱۳۰]. حُجر بن عَدی و عمرو بن حَمِق، در میان مردم از اهل شام برائت جسته و آن­ها را لعن می­ کردند. امیرالمؤمین (علیه­ السلام) به دنبال آن­ها فرستاده و دستور دادند از کارشان دست برداند. آن  دو نزد حضرت آمدند و عرض کردند: یا امیرالمؤمنین! آیا ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمودند: بله. عرض کردند: آیا آن­ها بر باطل نیستند؟ حضرت فرمودند: بله. آن دو عرض کردند با این حال چرا ما را از این کار منع می­ کنید. حضرت فرمودند: برای شما نمی­ پسندم که لعن کننده و دشنام دهنده باشید و در جمع مردم حاضر شده، از دیگران برائت جویید! البته اگر می­ خواهید زشتی­های آن­ها را توصیف کنید، از اوصاف و اعمال آن­ها برای مردم بگویید. این کار بهترین گفتار و رساترین روش در اقامه­ ی دلیل و حجت است. به جای این­که آن­ ها را لعن کنید و از آن­ ها برائت جویید، این­گونه بگویید: «خداوندا! خون­ های ما و آن­ ها را حفظ کن. میان ما و آن­ ها صلح و دوستی ایجاد کن. آن­ ها را از گمراهی­ شان هدایت کن تا این­که جاهلان آن­ها حق را بشناسند و از سرکشی و دشمنی باز گردند. آنان که اصرار بر این سرکشی و دشمنی آن دارند». این کار نزد من دوست ­داشتنی ­تر و بهتر است. آن دو گفتند: «یا امیرالمؤمنین موعظه­ ات را پذیرفتیم و با ادب شما مؤدّب شدیم».

وقعۀ صفین، صفحه­ ی۱۰۲ و ۱۰۳ ـ مستدرک الوسائل، جلد۱۲، صفحه­ ی۳۰۶٫

[۱۳۱]. ر.ک: تصحیح الاعتقاد، صفحه­ ی۱۳۷ و ۱۳۸٫

۹۷/۰۷/۰۱
مجتبی دهقان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی